سه – صفر به نفع کیش میج
اگر شما هم مانند من، در این روزگار تردمیلمسلک، که دونده نباشی با سر به زمین خوردهای، غالباً کم میآورید و نفستان همان اول کار میرود؛ فقط کافیست روزانه یکی دو ساعت از ته دل بخندید. محققان میگویند که صد بار خنده معادل ده دقیقه ورزش قایقرانی یا ۱۵ دقیقه دوچرخهسواری است؛ البته ده دقیقه ورزش کردن فایده چندانی ندارد، اما خب برای شروع پیشنهاد مناسبی است. اما اگر میپرسید به چه بخندید، میگویم هر چیزی لیاقت خنده ندارد؛ یعنی برخلاف چیزی که فکرش را میکنید، توصیه نمیکنم بروید به ترک دیوار یا لطیفههای نمکدان شوهرعمهتان بخندید. ویدیوهای کیک و واگعی هم جوابگو نیستند. توصیهام این است بروید دورهمیهای کیش میج را ببینید. اگر میپرسید کیش میج چیست؟ میگویم بنشینید یک ظرف نخودچی کشمش جلویتان بگذارید تا مفصل برایتان بگویم.
فائزه اسدیان
نو یسنده
آدمهای دغدغهمند یکجور موهبت خدادادی دارند. یک قدرت فراطبیعی که در هیچ یک از ابرقهرمانهای مارول و دیزنی هم شبیهشان را ندیدهاید. آدمهای دغدغهمند عدمها را بو میکشند! برای این است که میگویند مسئول باید دغدغهمند باشد. عدمها هوشمندتر از این حرفایند که آدمهای معمولی بتوانند پیدایشان کنند. قدرت استتارشان بالاست و آنقدر سبک و بیوزناند که میتوانند در هر پستویی پنهان شوند. باید شکارچی باشی تا پیدایشان کنی و دغدغهمندان شکارچیان خبره این موجوداتند. ماهم چند نفر از اینها را در حوزه هنری همدان داریم. این آدمها مأموریتشان، پروژههای بلندمدت حوزه را فراهم میکند. شکار امسال را هم بهار برایمان آوردند. شکارشان «کمبود برنامه طنز فاخر در استان» بود؛ یعنی آنقدری برنامه طنز فاخر در استان نبود که مردم یادشان رفته بود میشود همچین چیزی هم باشد؛ که اصلاً همچین ظرفیتی هم هست. پس آستینها را بالا زدیم و در واپسین روزهای بهار کلنگش را وسط اتاق فکر حوزه کوبیدیم.
ورود به تشک
آفتاب اولین روز تابستان هنوز از آسمان فرار نکرده بود که کیش میج وارد صحنه شد. اینکه چرا اسم اولین برنامه طنز فاخر استان همدان شد کیشمیج به خودمان مربوط است؛ به فرهنگ و لهجه شهرمان. به نظرمان برنامه باید یک نشان از همدان را به یدک میکشید و چه چیز بهتر از سوغاتی همدان. کش مش از محصولات همدان است و از شهر انگور، ملایر میآید. اما فرقش در این است که در همدان کسی کش مش را آدم به حساب نمیآورد؛ اینجا هویت کشمش به نوع تلفظش بستگی دارد. کشمش وقتی عزیز است که کیشمیج باشد.
کیشمیج چون خودش فرزند دغدغه بود، موضوعش را هم از روی دغدغه انتخاب کرد و این شد که اولین برنامه کیش میج در همدان با موضوع ازدواج و فرزندآوری در پردیس سینمایی قدس برگزار شد. کیشمیج باید برای خانواده میبود. جامعه هدف اولیه آن دسته از خانوادههایی بودند که ملاحظات اخلاقیشان حضور در چنین برنامههایی را ممنوع کرده بود؛ که اگر هم یک وقت، یک روزی، یک جایی میهمان برنامه طنزی بودهاند از شوخیهای تیز و ناخوشایندش زخم خوردهاند.
برنامه برگزار شد و استقبال مخاطبان ما را مجاب کرد که راهمان را کج نکنیم؛ بلکه مجهز و با موتوری قویتر در این جاده تازه باز شده برانیم. تیم اولیه کیشمیج باید بزرگتر میشد، باید مردمیتر و در عین حال تخصصیتر میشد؛ پس مشغول تفحص شدیم و شاعران و طنزپردازان متعهد همدان را به عنوان یک گروه هماندیشی گردهم آوردیم. یک تیم تقریباً ده نفره که مسئول تولید و تعیین محتوا و به قول خودمان ارتقا سطح طنز استان بودند.
بعد از دوپینگ
تقویت کیشمیج سه ماه طول کشید و کیشمیج دوم با موضوع میراث فرهنگی برای مهرماه کلید خورد. عنوانش را هم با وام گرفتن از یک اصطلاح همدانی گذاشتیم «میراثت یادت بمانه!» برنامه یک نسخه تقریباً بینقص بود که ۳ ماه تأخیرمان را توجیه کند. باید به همه نشان میدادیم که دست پر آمدهایم. روی همه چیزش هم فکر شده بود؛حتی برای بلیتهای مراسم هم شعر جداگانه سروده شده بود. باشگاه تصویری تیمش را زیر بغل زده بود و بار ضبط دوربین مخفی را هم روی دوش انداخته بود. بنرهای مخلوق خانه گرافیک با دوندگیهای روابط عمومی در سطح شهر نصب شده بود و خطهای تلفن یکی پس از دیگری برای دعوت مدعوین اشغال میشد. پوستر که برای کار شدن در روزنامه شهر فرستاده شد، تیک آخرهم زده شد.
ناگهان دنیا را بوی خون فراگرفت؛ ظالم مظلوم را به دندان کشید و همه را به عزای جانهای بیجان تلف شده در سرزمین مقاومت نشاند. چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲ در نزدیکترین زمان به اعلام این غم همگانی، دومین محفل طنز ما هم کنسل شد. نه صرف اعلام رسمی عزا، بلکه از منظر انسانی هم دیگر لبخندی به لبمان نمینشست.
برنامه کنسل شد و روزهای بعد دیگر کسی سراغش را نگرفت و افسوسش را نخورد. غم که با کسی رودروایسی ندارد؛ کیش میج هم از این قاعده مستثنی نبود. روزها گذشت و ما بدون گذر از غم و با امید به پیروزی، برنامهمان را کول کردیم و ۳۶ روزه خودمان را از سالن سینما به سالن دانشگاه علوم پزشکی رساندیم.
استقبال بینظیر بود. اعتمادسازی که در کیشمیج اول کرده بودیم و اطلاعرسانیهای پویایی که داشتیم باعث شده بود نه تنها جامعه هدف اولیهمان را به مخاطب ثابت تبدیل کنیم، بلکه دیگر گروههای مردمی را هم مجاب کرده بودیم که خودشان را به اجرای کیش میج برسانند و در مدت ۱۲۰ دقیقه یک سالن ۵۰۰ نفره را تقریباً پر کنند.
خالی نکردن میدان
بعد از کیش میج دوم احوال همهمان عجیب بود. انگار که با یک شارژر چندصد واتی شارژمان کرده بودند. آنقدری که مجبور شدیم پی کیشمیج بعدی را زودتر بریزیم و چه مناسبتی بهتر از شب یلدا، تاریکترین شب سال.
ترکیب «تاریکترین شب سال» خودش به قدری ناخوشایند هست که بتواند آدمی را مجاب کند ساعات طولانی شب مذکور را در یک جای امن، حتی شده در پناه آدمهای بینمک و نچسب اطرافش باشد. ما اما ترجیح دادیم این تاریکی را با یک جمع بامزه سپری کنیم. خودمان هم باورمان نمیشد در فاصله کمتر از یک ماه از کیشمیج قبلی دوباره ویار کیشمیج کرده باشیم. اما انرژی باقی از کیش میج قبلی و گرد تجربهای که در این مدت بر موهایمان نشسته بود باعث شد تا کارها سرعت بیشتری بگیرند. چهارشنبه ۲۹ آذر ماه، همگی شال و کلاه کردیم به سمت سالن برنامه. موضوعمان شب یلدا یا به اصطلاح همدانیها «شب چله» بود و طبیعتاً در همهچیز هم باید ردپای یلدا دیده میشد؛ از نمایش و مسابقه بگیر تا شعرخوانی و پذیرایی. چند ساعت مانده به آغاز، دکور را حول یک کرسی کوچک چیدیم و روی سن را پر کردیم از کدوحلوایی و هندوانه و انار. گرمای رنگها در کنار حس نوستالژیک فضا میتوانست کاتالیزور خوبی برای شکستن یخ تماشاچیها باشد.
سینهای برنامه یکی پس از دیگری تیک میخورد و همراهی جمعیت اضطراب هماهنگیها را از یادمان برده. همه چیز خوب بود و به نظر میرسید که دیگر عهده هیولای تیره و طویل یلدا آمدهایم که یکهو متوجه شدیم ظرفیت سالن پر شده است! زن و مرد و پیر جوان بیوقفه از درهای سالن وارد میشدند. از همه جالبتر اما تمایل مردم به ماندن و استفاده کردن از برنامه بود؛ یعنی اینطور نبود که بیایند، سالن لبریز را ببینند و با غرولند بروند، بلکه میماندند و بچه به بغل، خودشان را کنجی، گوشهای جا میکردند و به ادامه برنامه دل میدادند. این یعنی کیشمیج خودش را ثابت کرده بود.
حالا پس از سه تجربه موفق و رسیدن به کمربند مشکی در برگزاری «برنامه طنز فاخر»، دوست داریم که ادعا کنیم یک تفریح خانوادگی جدید به سبد اوقات فراغت مردم همدان اضافه کردهایم. کیش میج آمده است که بماند برای مردم همدان و مردم باید این را بخواهند. اگر از من بپرسید نتیجه چه میشود؛ میگویم که هرچه خدا بخواهد ولی فرکانس خندههای مردم عجیب امیدوارم کرده است.