خالد قدومی، نماینده جنبش حماس در تهران:

حاج قاسم می‌گفت اگر تمام دنیا فلسطین را رها کنند ما قدس را رها نمی‌کنیم

جنبش حماس یکی از اصلی‌ترین محورهای مقاومت فلسطین است، دکتر خالد قدومی نماینده این جنبش مقاومت در تهران، از نقش برجسته حاج قاسم در حل اختلاف و ایجاد وحدت بین محور مقاومت می‌گوید و راز عبارت شهید قدس را که اسماعیل هنیه در رسای سیدالشهدای مقاومت، عنوان کرده را بازگو می‌کند:

با توجه به زمینه‌های فعالیت شما حاج قاسم سلیمانی چه نقشی در مقاومت فلسطین و مقابله با رژیم اشغالگر قدس داشت؟
با مقایسه‌ای بین نوع مقاومت فلسطین در دهه‌های هفتاد و هشتاد که مقاومت، نام فلسطین را در سطح بین‌المللی مطرح کرد و باعث شد تا جامعه بین‌الملل را به تحرک و تفکر در رابطه با فلسطین وادار کند، موضوع فلسطین در آستانه نابودی و فراموشی بود و نزدیک بود که اسرائیل دروغ‌های تاریخی خود را به جامعه بین‌الملل تحمیل کند و این همزمان شد با ابتدای پیروزی‌های انقلاب اسلامی و نمونه و الگوی انقلاب اسلامی، تأثیر مستقیمی بر موضوع فلسطین و بالا بردن روحیه مبارزان داشت و منجر به ایجاد تفکر مقاومت در برابر تفکر اشغالگری و استکباری شد، مفهوم تفاوت میان دوست و دشمن نمود پیدا کرد، بدین معنی که معیار دوستی و دشمنی مبتنی بر میزان فاصله داشتن با قدس و فلسطین شد.
این توسعه و پیشرفت کیفی در ابتدای انقلاب ظهور یافت و حال برمی‌گردیم به موجودیت جنبش حماس و جهاد اسلامی و تفکر مقاومت که معتقد بود مقاومت سخت و خشونت‌آمیز، همانا مقاومت مسلحانه است که بسان ستون فقرات مفهوم مقاومت عمومی بود، این یک پیشرفت کیفی بود که مفهوم مقاومت چگونه عمل کند؛ مقاومت دیپلماسی و سیاسی و رسانه‌ای واقتصادی و فرهنگی وستون فقرات اصلی مقاومت نظامی بود.
ایران با وجود شخصیتی همچون حاج قاسم در تمام این جنبه‌ها آمد، راهی که در مسیر آن به شهادت رسید و علتی که حاج قاسم به خاطر آن به شهادت رسید همانا تفکر است، حاج قاسم مرد عضلانی نبود که با آن هیکل به مبارزه بپردازد بلکه او مرد تفکر بود و به همین دلیل هم به شهادت رسید و به همین دلیل هم او را ترور کردند.
تفکر اساس و اصل است، همان است که حاج قاسم به‌خاطر آن به مبارزه پرداخت، حاج قاسم چه گفت و چه نقشی در پیشرفت این مقاومت و مخصوصاً مقاومت فلسطین داشت؟ وچگونه می‌توان قضیه فلسطین را به موضوعی در سطح امت اسلامی تبدیل کرد تا یک برنامه واحدی باشد، همه از علاقه وعشق به فلسطین سخن می‌گویند، ولیکن کار اساسی که آن را انجام می‌داد چه بود؟ اینجاست که نقش صاحب این تفکر در هوشیار کردن مردم مشخص می‌شود که قضیه فلسطین همان قضیه مشترک امت اسلامی است، همان قضیه‌ای است که امت اسلامی را گرد هم می‌آورد و همان برنامه آماده نزد ما است تا بدان منتقل شویم، بنابراین ما شاهد نوعی تغییر وتحول کیفی در نوع تفکر و کارها هستیم همچنین تطبیق دادن این موارد با عملکردهاست بدین معنی که ما این تغییر وتحول عملی را از ابتدای دهه هشتاد در سال 1987 تا اواخر این دهه شاهد هستیم که از سنگ به تیرکمان و سپس به هفت‌تیر و پس از آن به موشک‌های برد 15 کیلومتر و بعد 75 کیلومتری و امروزه تا بدانجا تغییر یافت که موشک‌های مقاومت و عزالدین قسام به هر نقطه‌ای می‌رسد، به هر نقطه تحت سلطه رژیم صهیونیستی که در سرزمین فلسطین اشغالی باشد، می‌رسد و این به لطف خداوندمتعال سبحان است و تفکر وعقلانیت خود مجاهدان بود که آنها را به اینجا رساند و این همچنین به دلیل وجود قهرمانی همچون قاسم سلیمانی اتفاق افتاد که به برادران خود با انتقال تجربیات وعلم ودانشی که در این زمینه داشت بذل و بخشش می‌کرد وهمواره در کنار آنان وهمراه با آنان بود، این همان تغییر وتحول کیفی است.
این تفکر وجود داشت که موضوع مبارزه در فلسطین به یک موضوع و پروژه واقعی در سطح امت اسلامی تبدیل شود، این یک پیشرفت واقعی بود که در مقاومت صورت پذیرفت، و اینکه فلسطین تبدیل به عنصر و پروژه واحدی بشود برای امت اسلامی، تمام جنبش‌های اسلامی وتمام دوستداران آزادی و همه دوستان ملی و قومی‌گرا ودیگران وهمه از پروژه مقاومت حمایت کردند، آن زمان که مردانی با اراده را یافتند که دشمن صهیونیستی را دشمن امت اسلامی می‌دانستند؛ بنابراین در خط اول دفاع، اینان در رأس مقاومت قرار داشتند در این نقطه از تفکری که انتقال کیفیت در مقاومت بود، انتقال نوع عملکرد و پیشرفت و تغییر وتحولی بود که از سنگ به موشک و امروزه تا جنبه‌های مختلف دیگر در نزد مقاومت تبدیل شد، امروز مقاومت توانایی رویارویی با رژیم صهیونیستی را در تمام زمینه‌های هوایی و دریایی دارد، این توانایی است که در گذشته قابل تصور نبود وچه بسا که به صورت واضح و بدون مبالغه و رودربایستی بتوانیم بگوییم که مشارکت و سهم جمهوری اسلامی و حاج قاسم در این تفکر و تغییر وتحول، یک مشارکت استراتژیکی ومؤثر بود که معادله قدرت را در رویارویی با رژیم صهیونیستی تغییر داد.

ارتباط حاج قاسم سلیمانی از چه زمانی با موضوع فلسطین و مقاومت حماس آغاز شد؟
رابطه حاج قاسم با مقاومت فلسطین وجنبش حماس مخصوصاً از لحاظ جغرافیایی در سوریه و از نظر زمانی از زمان تصدی حاج قاسم و فرماندهی ایشان بر نیروهای قدس آغاز شد و ما توانستیم گام بزرگی در زمینه اختیارات جمهوری اسلامی و اختیارات مقاومت فلسطین برداریم، به یاد دارید در دهه 90 میلادی هنگامی که اولین کنفرانس به منظور حمایت از انتفاضه فلسطین برگزار شد و این در برابر روایت دیگری است که اعتقادات‌شان مبنی بر سازش و توطئه‌چینی علیه فلسطین است؛ بنابراین به مجرد اینکه تفاهمنامه مادرید منعقد شد، دفتر نمایندگی جنبش حماس در ایران افتتاح شد و در آن زمان حاج قاسم فرمانده نبودند بلکه مجاهد ومبارز بودند. آشنایی من با حاج قاسم برمی‌گردد به روابط سیاسی که با برادران سوری داشتم، ولی حاج قاسم با فرمانده جنبش حماس خاطرات ویژه‌ای داشتند، چه فرمانده سیاسی یا فرمانده نظامی، خاطرات میدانی سیاسی داشتند که مربوط به ترسیم نقشه‌ها بود حتی ترسیم نقشه‌های میدانی جنگ و در آخر اگر بخواهیم درباره سال 2008 و 2009 صحبت کنیم در آن زمان مجاهدان متخصص بسیار زیادی بودند که راه‌های پیشرفت جنگ و پیشروی در این مسیر را به فرماندهان ایرانی عرضه کردند و ردپای رهبر انقلاب و حاج قاسم در پیشروی‌های میدانی در جنگ دیده می‌شد.
و اما دیدار من با حاج قاسم در قالب یک دیدار رسمی، در چهارچوب انجام وظیفه در جمهوری اسلامی ایران و در سال 2011 بود، دیدارهایی در چهارچوب پروتکل‌های دیپلماسی نبود، دیدارهایش بسیار عمیق بود.

منظور شما از دیدارهای بسیار عمیق با شهید سلیمانی چیست؟
بسیاری از اوقات می‌دیدم که از آیات قرآن کریم و وقایع تاریخی استنباط می‌کرد، سیاست نظامی وسیاستی مبنی بر واقعیت داشت و در بسیاری از موارد می‌خواست که بیش از یک بار دیدار داشته باشیم چرا که می‌خواست منظور از بیان برخی موارد که توسط مقاومت یا برادران در جلسه عنوان می‌شد را بداند و پیگیری کند. تمام موارد را پیگیری می‌کرد، از ادبیات و خاطرات و هر آنچه را که یادداشت کرده بود، پیگیری می‌کرد سپس دوباره بازمی‌گشت وپاسخ سؤالات را می‌داد، یکی از نکات اساسی که در زندگی حاج قاسم به یاد دارم، تصمیم ایشان در خصوص تمسک جستن به قضیه فلسطین بود، ایشان همیشه می‌گفت؛ «حتی اگر تمام دنیا قضیه فلسطین را رها کند، ما فلسطین را رها نمی‌کنیم».
ما می‌دانستیم و دشمن صهیونیستی می‌دانست که حاج قاسم حتی یک بار به فلسطین نیامده بود، اما دشمنان صهیونیستی دراعترافات و تصریحات رسانه‌ای و سیاسی خود همیشه می‌شنیدندکه حاج قاسم در شمال فلسطین است و این برایشان مهم بود، روابط ما با حاج قاسم سطحی نبود و اما مورد دوم اینکه ایشان همیشه تأکید داشتند آنچنان که گویا نوع شهادت‌شان را برگزیده بودند، همیشه می‌گفتند که امام حسین(ع) وقتی که خارج شدند نسبت به شهادت‌شان آگاهی داشتند اما رفتند تا به شهادت برسند، چون تابع مکتب و مدرسه‌ای بودند که در خانه نمی‌ماند، تابع مکتبی اسلامی بودند، برخی عقیده دارند و می‌گویند که در خانه بمانید تا زمان فرج وگشایش فرا برسد و دولتی بر سر کار آید که به مقاومت کمک کند، اما ایشان این تفکر را مردود می‌دانست ومی گفت: امام حسین(ع) برای ما مهم وبزرگ است، اما بزرگ‌تر از امام حسین(ع) چیست؟ تفکر امام حسین(ع) است که به‌خاطر آن به شهادت رسید واین چیزی بود که ایشان همیشه بر آن تأکید داشتند. تفکر اساسی در نزد ما دشمن مشترک است، همان دشمن صهیونیستی، دشمن مشترک امت، تا دیروز مردم می‌گفتند که این صحبت‌های شما احساسی است اما امروزه باور دارند و پایتخت کشورهای عربی و اسلامی آن را به وضوح مشاهده می‌کنند، در هر یک از پایتخت‌های کشورهای عربی اثر انگشت و رد پای دخالت‌های امنیتی و نظامی و تخریبی و اسرائیلی مشاهده می‌شود، بنابراین حاج قاسم با ما روابطی همچون برادر بزرگ‌تر داشت.
در طی مسیر همکاری با جمهوری اسلامی و سپاه قدس، آیا دچار فرسایش یا قطع ارتباط شدید؟
روابط ما با جمهوری اسلامی در ایران مخصوصاً بعد از اینکه حاج قاسم فرماندهی نیروهای قدس را برعهده گرفتند، رابطه‌ای با ابعاد استراتژیک بود. آنچه که گاهی باعث کمرنگ شدن روابط می‌شد هرگز مربوط به فلسطین نمی‌شد، گاهی مربوط به نوع نگاه ما بود که به دلیل موارد وحوادث منطقه‌ای بود ولیکن به هیچ وجه در حد قطع روابط یا ادامه یافتن وضعیت منفی نبود، روابط ما همیشه به سمت وسوی صعودی بود؛ یعنی همیشه به سمت عواملی بود که منجر به تقویت روابط می‌شد، هرگاه که ملت فلسطین در برابر تجاوز دشمن صهیونیستی قرار می‌گرفت، حاج قاسم حتی اگر چیز دیگری در درونش بود یا گرایش سیاسی معین دیگری را در برخی مواضع داشت، همیشه این مورد تفاوت را به فراموشی می‌سپرد و با وجود تمام این موارد حاج قاسم مستقیماً خودش به میدان مبارزه می‌آمد و می‌بینیم که در سال‌های 2008 و 2009 و2014 و2018، همه نشان از مواردی دارد که شخصیت مؤمن ومجاهدی همچون حاج قاسم را به نمایش می‌گذارد که برای کمک به برادرانش آمده است، مردی شریف و کاری که اهل عمل است و مایه ناراحتی دشمن صهیونیستی است. خاطره‌ای را به یاد دارم که مجاهدان در یکی از جنگ‌ها، نقشه‌ها را در برابر فرماندهی شهید حاج قاسم حاضر کردند تا با مشاوره‌های ایشان به دشمن صهیونیستی ضربه بزنند و آنها را در جنگ شکست بدهند، در تمام این موقعیت‌ها حاج قاسم حضور داشت و چه بسا که تاریخ، این لحظات و موارد طلایی را ثبت می‌کند.

یکی از دغدغه‌های اصلی شهید سلیمانی ایجاد وحدت در جهان عرب بر سر مسأله فلسطین و قدس شریف بود، حاج قاسم برای تحقق این مهم چگونه در میان گروه‌های مقاومت فلسطین و لبنان نقش‌آفرینی کرد؟
آخرین دیدار ما با حاج قاسم در بیت رهبری بود و یکی از موارد اساسی و مهم مطرح شده همین موضوع بود که حاج قاسم برنامه‌ای آماده داشت و می‌خواست میان گروه‌های مقاومت ونزد رهبر انقلاب مطرح کند که در رابطه با برقراری وحدت میان گروه‌های مقاومت در تمام زمینه‌های فکری وسیاسی و برنامه‌ریزی در سطح منطقه بود.
این برنامه وتفکر حاج قاسم بود که چگونه می‌توانیم با تمام افراد و توان خود در کنار این مقاومت باشیم، این برنامه یکی از دلایل مهم واصلی خطرناک بودن حاج قاسم برای دشمن صهیونیستی وتفکر امریکایی صهیونیستی در منطقه بود اینکه چگونه از نفوذ بیگانگان در منطقه جلوگیری کنیم و چگونه از دخالت‌های امریکایی صهیونیستی در منطقه جلوگیری به عمل آوریم. ما فرزندان مقاومت هستیم و تفکر واحد و رأی ونظر واحد ومیدان نبرد واحد در رویارویی با رژیم صهیونیستی ودشمن مشترک امت، ما را درکنار یکدیگر جمع می‌کند و این همان تفکر اساسی و نقش اصلی است که حاج قاسم ارائه داد.

شما مطلع هستید که در سال 2011 با توطئه امریکایی-عبری وضعیت سوریه دچار تشنج شد و حاج قاسم وارد میدان شدند تا نیروهای مقاومت در منطقه را تقویت کنند، نقش جنبش حماس در این حمایت از نوع نگاه حاج قاسم در بحران سوریه چیست؟
آن زمان یک موقعیت و بازه زمانی حساسی برای امت اسلامی ومخصوصاً محور مقاومت بود و ضروری است که اشاره‌ای داشته باشم به این تحول تاریخی که منجر به ضعف وخلل در محور مقاومت در آن برهه از زمان شد و این همزمان شد با موظف شدن وآغاز فعالیت بنده به عنوان نماینده جنبش حماس در ایران، و حقیقتاً روزهای سختی را در این چهارچوب گذراندیم، زیرا در آن زمان شاهد شبهه‌ها، فتنه‌ها و تلاش برای ایجاد تفرقه در داخل محور مقاومت، انتقال تصاویر نامناسب وغیرواقعی و سخنان عاطفی، غیرعلمی وغیر منطقی در این زمینه بودیم. حاج قاسم در این فتنه یک شخصیت مثبت بود؛ یعنی دیدارهای ما با حاج قاسم قطع نمی‌شد، هرچند که از نظر موقعیت وشرایط حاکم بر منطقه و از لحاظ تقسیم وزنه مقاومت در منطقه اختلاف نظر داشتیم، اینکه که کدامیک صحیح است وکدامیک خطا است، این موضوع دیگری است، لکن آنچه که حقیقت است این بود که بین ما اختلاف نظر وجود داشت ولی اینکه نقش حاج قاسم در رابطه با این موضوع چگونه بود، یک نقش مثبت داشتند. حاج قاسم از ابتدای بحران نگاه عمیقی داشت و موضع جنبش اسلامی ومخصوصاً جنبش حماس در رابطه با بحران سوریه، یک موضع ابتدایی است و در رابطه با این موضوع با ما صحبت می‌کرد ومن مستقیماً از ایشان در خصوص حساسیت موضع شما در این چهارچوب شنیدم، ایشان بسیاری از مسائل و برنامه‌ها را درک می‌کرد چه بسا با آنچه که ما در رابطه با بحران انجام دادیم و موضع ما در رابطه با این قضیه موافق نبود ولی بسیاری از کارهایی را که انجام دادیم درک می‌کرد، دوست داشت که مسیر حرکت به صورت دیگری باشد اما بسیاری از مواضع جنبش ما را در رابطه با این قضیه درک می‌کرد.

پس اختلاف از کجا شروع شد؟
اختلاف از آنجا شروع شد که دخالت‌های میدانی برخی از گروه‌ها شروع شد و متأسفانه ما شاهد برخی فتنه‌های مذهبی بودیم که دشمن صهیونیستی و امریکایی بر ما تحمیل کرده بود و سعی بر این داشت جهت‌ها وگروه‌های منطقه را قانع کند که این درگیری‌ها یک درگیری مذهبی وقبیله‌ای است وبسیاری از فرماندهان و جهت‌های حاضر در منطقه پذیرفتند که این یک درگیری داخلی و مذهبی است.
در آن زمان فرماندهان مقاومت افراد عاقلی بودند که نمی‌خواستند به این مرداب درگیری‌های مذهبی وطایفه‌ای کشیده شوند؛ بنابراین اقدام به برافراشتن پرچم کردند و گفتند که ما می‌خواهیم ببینیم چه چیزی پیش می‌آیدو در حقیقت در ابتدای بحران سوریه همه ما توافق نظر نداشتیم، و در آغاز بحران سوریه، نگاه و نظریه مشترکی در خصوص این موضوع نداشتیم، درنتیجه نتوانستیم برنامه مشترکی داشته باشیم. در رسانه‌های بیگانه می‌خواندم که می‌گفتند: یک اتاق فکرمیدانی مشترک میان حماس، حزب‌الله، ایران وسوریه برای اداره بحران سوریه وجود دارد، این چیزی بود که دشمن درباره ما می‌نوشت، در حالی که این موضوع واقعیت نداشت.
حاج قاسم یک شخصیت مثبت بود و نقش مثبتی هم در منطقه ایفا می‌کرد، چه از لحاظ انتقال پیام‌ میان گروه‌ها و نظریه پُل ارتباطی بودن که ما در جنبش حماس به آن ایمان داریم و در ابتدای بحران سوریه جهت اعتمادسازی وتثبیت روابط میان گروه‌های اطراف درگیر در داخل سوریه، نسبت به انجام آن اقدام کردیم، اما در این موضوع موفق نبودیم که دلایل موضوعی و میدانی داشت وطرف‌های درگیر خودشان موافق نبودند.
بعد از آن جمهوری اسلامی سؤالاتی درباره برخی از اشخاص و برخی از گروه‌های مبارز داشت که در کنار یک طرف مشخص و بر ضد نظام مبارزه می‌کردند و خودشان را منتسب و وابسته به جنبش حماس می‌دانستند، در حالی که برخی از آنان چه بسا از افراد جنبش بودند ولی این در حالی بود که در آن زمان اینان افرادی بی‌انضباط بودند که از چهارچوب سازمانی جنبش حماس خارج شده بودند و چون ما تصمیم گرفتیم که از سوریه خارج شویم، متأسفانه بر آن افراد از لحاظ اداری تسلط نداشتیم، این موضوعی بود که حاج قاسم گِله وعتاب شدیدی درباره آن نسبت به ما داشت که چگونه با این افراد تعامل وبرخورد کنیم، واینکه چگونه آنچه را که در ابتدا آغاز کردیم را تثبیت کنیم، که موضع‌گیری حکیمانه جنبش حماس و بی‌طرف بودن در بحران سوریه بود و بیانیه‌ای که همان وقت در راستای این موضوع صادر شد، این بود که بحران سوریه باید بدون دخالت خارجی حل شود، و راه‌حل بحران سوریه از طریق سیاسی است و سرنوشت سوریه به دست سوری‌هاست که همراه با اذعان داشتن به لطف نظام نسبت به گروه‌های مقاومت و مخصوصاً جنبش حماس و اینکه ملت سوریه، گروه‌های فلسطینی و جنبش حماس را در دامان خود پذیرفت؛ وتأکید بر موضع‌گیری ابتدایی خود که مبنی بر عدم دخالت در مسائل داخلی سوریه و اینکه راه‌حل سوریه در سوریه است و ممکن نیست که راه‌حل نظامی باشد، این نظریه ما بود و گذشت ایام ثابت کرده است که این نظریه درست است، ولیکن این همان نقش حاج قاسم در ابتدای بحران بود که موارد را درک کرده و قبول می‌کردند و از موضع‌گیری جنبش هم حمایت می‌کردند و بعد از آن مشخص شد بر اساس اطلاعات میدانی که سعی در تغییر رأی و نظر حاج قاسم در برابر جنبش حماس داشتند چه به صورت مستقیم وغیرمستقیم، لازم بود این افراد را منضبط کنیم و بعد از آن به عنوان یک مفهوم کلی برای همگان منتقل شد که همه ما و از جمله حاج قاسم می‌دانیم که وحدت ما، وجود ما وتقویت فی ما بین خودمان تنها راه‌حل برون‌رفت از بحران‌های منطقه و از جمله بحران سوریه است.

اصطلاح شهید قدس را نخستین بار اسماعیل هنیه در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم به کار بردند، علت این مهم چه بود؟
مبارزه حاج قاسم با فلسطین شروع می‌شود و با تمام صراحت باید گفت که کمترین قدردانی از این شهید است که ایشان را شهید قدس بنامیم، سؤال اصلی این است که اگر حاج قاسم شهید قدس نباشد پس شهید چیست؟ و اصلاً قدرتی که به ما بخشید و ارتشی که تشکیل داد، فکر اصلی ایشان و محور اساسی ایشان چه بود؟ قدس، و بی‌مناسبت نیست که در اینجا عنوان کنم در مبادی اسلامی اولیه انقلاب اسلامی قدس از اهمیت بالایی برخوردار بود، این همان سلسله پیوسته و فهم متصل از زمان امام تا رهبر انقلاب و تا حاج قاسم است، شهید حاج قاسم خودش پروژه وبرنامه قدس است، دلیل اصلی ترور حاج قاسم، همانا فهمیدن وشناخت دقیق ایشان در این مورد بود که قدس تنها عامل وحدت میان امت اسلامی و جهت اساسی است، چرا که منجر به نابودی برنامه اصلی و استکباری اول در منطقه یعنی همان رژیم صهیونیستی است.
در واقع آنچه حاج اسماعیل هنیه در مراسم تشییع حاج قاسم به آن اشاره کرد و حاج قاسم را شهید قدس خطاب کرد، همین موضوع دلیلی است بر درک ما در مقاومت اسلامی مبنی بر نقش حقیقی حاج قاسم و نهایتاً این نسبتی که به عمد و با نیت اصلی و خالصانه به شهید حاج قاسم داده شد، کمترین وفاداری نسبت به شهید حاج قاسم سلیمانی است.

در مورد مدیریت و شخصیت برجسته حاج قاسم اگر نکته‌ای به نظرتان می‌رسد، عنوان کنید؟
حاج قاسم یک شیوه مدیریتی در رابطه با روش ارتباط با برادران و دوستانش داشت مثلاً به نظر من یکی از موارد مهمی که رمز پیروزی هر مدیر و فرمانده‌ای است، این است که شنونده خوبی باشد، حاج قاسم شنونده خوبی بود، نه اینکه بشنود وفراموش کند، این یک ویژگی مهم است که بسیاری از رهبران و فرماندهان فاقد آن هستند، شنونده خوبی نیستند وفقط می‌خواهند نظر وتفکر خود را تحمیل کنند. حاج قاسم این چنین نبود، او به صحبت‌های برادرانش گوش می‌داد. ویژگی بارز شخصیت حاج قاسم این بود که فرمانده بزرگی در سطح منطقه و سطح دنیا بود، این ویژگی او را درنشستنش با برادرانش بر سر سفره غذا و چای خوردن و تعارف کردن به برادرانش، در لبخند زیبایش، در طریقه سلام کردن وتحویل گرفتنش و در بوسه‌های ایشان بر شانه‌های فرماندهان و بر سر آنان وحتی گاهی برخی می‌دیدند که پایین‌تر از حد حاج قاسم هستنداما حاج قاسم می‌آمد و سر ایشان را می‌بوسید، وآنان را تحویل می‌گرفت وبه آنان احترام می‌گذاشت، تقریباً این دو ویژگی است که از مهم‌ترین ویژگی‌های حاج قاسم محسوب می‌شود.