شرح نگاره بر زندگی شهید مدافع حرم سردار سید حمید تقوی‌فر

سفر از بهشت تا بهشت

نفیسه زارعی
نویسنده

او را بیش از نام اصلی‌اش با عنوان ابومریم ‌‌می‌شناختند، تا قبل از قضایای سامرا و حمله داعش او رزمنده‌ای گمنام مثل هزاران قهرمانی بود که نامش در هزار توی دالان تاریخ گم ‌‌می‌شد.
سید حمید از همان ابتدا راه را خوب شناخت، در نوجوانی با گروه منصورون همراه شد و به میدان مبارزه با طاغوت آمد وقتی انقلاب پیروز شد او از پا ننشست، سپاه بهترین مأمن برای سید حمید تقوی‌فر شد که برای انقلاب در تکاپو بود شاید از همین رو بود که وقتی خلق عرب در خوزستان خواست گردنکشی کند، او ساک سفر را جمع کرد و لباس سبز خدمت پوشید و برای سرکوب ‌این شورش‌‌ها که ممکن بود ریشه‌‌های انقلاب نوخاسته را از درون بخشکاند عازم خوزستان غیور شد، سید عربی را خوب ‌‌می‌دانست و خلق عرب را خوب ‌‌می‌شناخت اصلاً برای همین بود که ‌‌می‌توانست نفوذی‌‌های خلقی را شناسایی کند و به وقتش آنها را گوشمالی بدهد از همین جهت بود که او نقش محوری در پایان غائله خوزستان داشت.

جا مانده از شهیدان
عراق که به ‌ایران حمله کرد، خواب بر چشم‌‌های خانواده سید حرام شد، او که فرزند کارون نورانی بود، حمله دشمن بعثی به وطن برایش حکم آن را داشت که عزیز از دست داده برای همین با پدر و برادرانش به جبهه رفت. در اثنای جنگ و سال 1362 درست در محور عملیاتی خیبر خبر آوردند که پدرش سیدنصرالله و برادرش سیدخسرو به شهادت رسیده‌اند. داغ شهادت پدر و برادر او را نسبت به باورهای قلبی‌اش درباره امام و انقلاب مطمئن‌تر کرد؛ انگار سید حمید مانند خیلی از رزمنده‌‌ها که جنگ برایشان پله ملاقات خدا بود و خود را جا مانده از خیل شهیدان ‌‌می‌دانستند در آن حال و هوا نفس ‌‌می‌کشید و مشتاق شهادت در مسیر خدمت بود.
تشکیل واحد اطلاعات و عملیات در سوسنگرد برای آن بود که ‌ایران تلفات کمتری در قبال تحرکات نظا‌‌می‌عراق داشته باشد، سید حمید اما همان سال‌‌ها فرماندهی قرارگاه رمضان را بر عهده گرفت، تسلط به زبان عربی و ارتباط با معاودین عراقی و آنهایی که ‌ایمانشان باعث شده بود تا از صدام بیزار باشند و عراقی بودن برایشان با انسانیت معنا ‌‌می‌یافت نه بعثی‌گری، فصل تازه‌ای در زندگی سید حمید تقوی‌فر بود، فصلی که در روزهای حضور داعش در عراق سبب شد تا عراقی‌‌ها او را مثل پدر یا برادر بزرگ خود بدانند و با نام ابومریم او را بخوانند.

جنگ، جنگ تا پیروزی
برای یک رزمنده که سرد و گرم میدان جنگ را چشیده است و ‌‌می‌داند مرزهای‌ ایمانی یک سرزمین فراتر از میله‌های مرزی کوبیده شده روی یک خاک مقدس است، وقتی جنگ تمام شد و دیگر تنشی با صدام در ظاهر وجود نداشت، در سال‌‌های دهه هفتاد وقتی نیروهای قدس تشکیل شد، سید حمید همچنان لباس رزم بر تن در‌این نیروی مقدس خدمت کرد، سال 1390 وقتی حکم بازنشستگی سید آمد هنوز برایش جنگ تمام نشده بود، او یاران شهیدش را خوب به یاد داشت، اسماعیل دقایقی، پدر، برادر و همه آنهایی که روایت رؤیت را در کربلای ‌ایران دیده بود، سید بی‌تاب شهادت بود.

تعهد بی‌پایان
پایان تعهد رسمی‌ و اداری سید به معنی اتمام تعهد اخلاقی و اسلا‌‌می‌ و انسانی او نبود، روح تعهد و مبارزه با ستم و دستگیری از مظلومان عالم که برخاسته از سیره امامین انقلاب بود او را به خدمت باز گرداند و به فراسوی مرزهای وطن رفت. برای او اسلام مرز نداشت، هرجا نام رسول مهربانی‌‌ها بر زبان مظلو‌‌می ‌جاری ‌‌می‌شد و اشکی برای اهل بیت از گونه مظلومان فرو‌‌می‌ریخت آنجا سرزمین اسلام و موطن شیعه بود.

تا نزدیکی آرزو
وقتی ماشین ترور داعش که دست‌ساز امریکا و استکبار جهانی بود بروز و ظهور کرد؛‌ این بار وطن برای خیلی از رزمندگان و مدافعان حرم فراتر از مرزهای ‌ایران اسلا‌‌می ‌شد، سوریه، عراق و هرجای دیگری که‌ این ماشین ترور در آن تاخت و تاز ‌‌می‌کرد و آرزوی زنان و مردان و کودکان مظلوم را بر باد ‌‌می‌داد و اشک و خون با هم درآمیخته ‌‌می‌شد وطن بود، سید حمید روزهایی که داعش با هدف گسترش سرزمین، تا نزدیکی‌‌های سامرا پیش رفته بود فعالانه در عراق حاضر شد، سید حمید ‌‌می‌دانست اگر دست داعش به حرم امامین عسکریین برسد با آن قساوت و پدرکشتگی که تروریسم داعش با شیعه داشت حتماً باز تعدی به حرم ‌‌می‌شد، آنجا فقط یک حرم نبود، او حتماً ‌‌می‌توانست نفحات خوش گام‌‌های امام زمان(عج) را احساس کند. سردار سید حمید تقوی‌فر در عملیات سامرا زیر آماج خمپاره‌‌های داعش که حرم امامین عسکریین را هدف قرار داده بود و سه روز نبرد، بی وقفه ادامه داشت‌ ایستاد و فرماندهی عملیات را به بهترین شکل به انجام رسانید و منطقه را از حضور داعش کاملاً پاک کرد، او ‌‌می‌دانست که تا نزدیکی کوچه باغ خوش شهادت، تا نزدیکی آرزو در سامرا قدم ‌‌می‌زند.

بدرقه تا بهشت
روزهای زمستان 96 برای سردار روزهای تعبیر واقعی یک رؤیا بود، سردار سید حمید تقوی‌فر ششم دی‌ماه در سامرا و در زادگاه امام عصر(عج) و در دفاع از حرمین مطهر، توسط عوامل تکفیری داعش به آرزوی دیرینه‌اش رسید.
وقتی پیکرش را به وطن آوردند، تا در جنوب ‌این سرزمین دلسوخته به خاک بسپارند، سیدالشهدای مقاومت؛ شهید حاج قاسم سلیمانی خودش را برای آخرین وداع رسانید، همان موقع‌‌ها بود که علاوه بر مجاهدان عراقی، همه دانستند که ابومریم همان شهید سیدحمید تقوی‌فر است، مردی که هرگز از پا نایستاد.