جنسیت نفس چیست؟
ضرورت بررسی جنسیتمندی نفس انسان
بحث از جنسیتمندی یا عدم جنسیتمندی نفس از مباحث مهم فلسفی-کلامی مرتبط با مسائل زنان است که حل بسیاری از سؤالات در این حوزه در گرو پاسخ به این مسأله است. بهطور مثال پیشفرض فمینیسم لیبرال برای طرح برابری جنسیتی این است که زن و مرد کاملاً تشابه وجودی دارند و هرگونه تمایز ذاتی را منکر میشوند. در نگاه باورمندان به این دیدگاه اختلافات زنان و مردان فقط در بدن مادی آنها و خصوصیات بیولوژیکی خلاصه میشود و اگر زنان و مردان از جهت احساسات و تمایلات و عقلانیت و... اختلافاتی دارند تماماً برساخته فرهنگ و اجتماع و تربیت جامعه مردسالار است. در فلسفه و کلام اسلامی حقیقت و هویت انسان، نفس یا ترکیب نفس و بدن است. بحث از تفاوتهای جنسیتی زمانی کامل خواهد شد که به بررسی جایگاه این تفاوتها در نفس انسان نیز بپردازیم. اهمیت موضوع حاضر در این است که با یافتههای این تحقیقات داوری منصفانهتر، روشنتر و کارآمدتری درباره احکام متفاوت زنان و مردان و همچنین جایگاه اجتماعی متناسب با تفاوتهای جنسیتی خواهیم داشت. در چند شماره تلاش داریم، درباره ابعاد مختلف این مبحث سخن بگوییم؛ در این یادداشت به عنوان مقدمه ضرورت پرداختن به موضوع جنسیتمندی نفس مورد توجه قرار گرفته است.
زینب تاجیک
پژوهشگرپژوهشکده زن و خانواده
از سؤالات مهم مرتبط با این بحث که باید پاسخ داده شود این است که، آیا امکان دارد زنان و مردان دارای یک ذات و نفس کاملاً مشابه و مشترک باشند اما شاهد رفتارها، گرایشها و تفاوتهای جدی جنسیتی در آنها نیز باشیم؟
اگر تفاوتهای جنسیتی هیچ جایگاهی در نفس و روح زنان و مردان نداشته باشد یعنی نفس انسان از آغاز خلقت جنسیتمند نبوده و یا در زمان تصرف در بدن مادی و تدبیر آن خصوصیات جنسیتی را نپذیرد، تمام اختلافات جنسیتی فقط در حد جسم و بدن مادی تنزل پیدا خواهد کرد و یا برساخته فرهنگ و اجتماع و تربیت جامعه مردسالار خواهد بود. دراین صورت تکلیف تفاوتهای اخلاقی که در متون دینی برای زنان و مردان بیان شده است چه خواهد شد؟ زیرا طبق مبانی اخلاق اسلامی جایگاه اخلاق در انسانها، نفس و روح آنها است تا جاییکه که برخی از بزرگان علم اخلاق موضوع این علم را نفس انسانی دانستهاند. با عدم پذیرش جنسیتمندی نفس امکان تحلیل صحیح و روشن اختلافات اخلاقی زنان و مردان وجود نخواهد داشت. با انکار تفاوتها در ساحت نفس و روح زنان و مردان اختلافات اخلاقی جایگاه خود را از دست خواهند داد و جامعه به سمت انکار این اختلافات حرکت خواهد کرد. ممکن است باورمندان به این نظریه از یک جامعه بدون جنسیت یا آندروژنی طرفداری کنند اما در عمل چنین چیزی ممکن نخواهد بود و نتیجهای جز مردواره شدن زنانگی به همراه نخواهد داشت که در این جامعه قطعاً زنان و زنانگیشان بزرگترین آسیب را خواهند دید و با جامعهای مردساخته که در آن تمام ویژگیهای مرد، اصل و برتر است مواجه خواهیم بود. در چنین جامعهای حتی زنان به دیده حقارت به خصوصیات و ویژگیهای زنانه نگاه خواهند کرد و زنانگی در این جامعه از بین خواهد رفت.
از نکات مهم دیگری که با بررسی جنسیتمندی یا عدم جنسیتمندی نفس میتوان به نگاه عمیقتری درباره آنها رسید، تفاوت در برخی از احکام مرتبط با زنان و مردان است. عدم پذیرش جنسیتمندی نفس سبب میشود تنها حکمت این احکام در زمان و مکان و شرایط خاصی تنزل پیدا کند که نتیجهای جز موقتی بودن دین به همراه نخواهد داشت. اما با پذیرش جنسیتمندی نفس ریشه اصلی این اختلافات به نفس و روح زنان و مردان برمیگردد و امکان داوری روشنتر و کارآمدتری را برای تحلیل این اختلافات فراهم خواهد کرد. تبیین دقیقتر این اختلافات نیز در گرو همین بحث است. اگر تمام اختلافات زنان و مردان را فقط در جسم و بدن مادی محدود کنیم مجبور میشویم برای فهم بسیاری از آیات و روایات متفاوت در این زمینه دست به تأویل بزنیم؛ اما اگر از نظر فلسفی ثابت شود که اختلافات زنان و مردان بسیار گستردهتر از بدن عنصری و مادی است و صرفاً برساخته فرهنگ و تربیت و جامعه نیست و آیات و روایات هم از این نظریه پشتیبانی کنند به فهم عمیقتری از این اختلافات خواهیم رسید.امتداد اجتماعی این موضوع نیز بسیار مهم و حائز اهمیت است. با پذیرش جنسیتمندی نفس، در تمام نقشهای اجتماعی، فرهنگی و تربیتی تحول عظیمی اتفاق خواهد افتاد و تفاوتهای زنان و مردان لحاظ خواهد شد تا جامعه با این ویژگیهای زنانه همسو و همراه شود.مثلاً اگر ثابت شود قوای نفس نیز جنستمند هستند تأثیر این موضوع در تقسیم نقشهای اجتماعی و حتی طی کردن مراتب کمال و... نیز مؤثر خواهد بود. تأثیر جنسیت بر سلوک نیز متوقف بر بررسی جنسیتمندی نفس است زیرا این نفس و روح انسان است که قرار است مراحل سلوک را طی کند. باید دید چه عوامل فرهنگی، اجتماعی، تربیتی و... به سلوک زن بماهو زن کمک بیشتری میکند و چه عواملی باعث کند شدن این حرکت میشود. اگر اختلافات زنان و مردان در بدن مادی و عنصری خلاصه شود طرح این مباحث هیچ جایگاهی نخواهد داشت و مورد غفلت قرار خواهد گرفت و نتیجه آن فرودستی زنان در امور معنوی نیز خواهد بود. صحبت کردن از خوانشهای زنانه در موضوعات مختلف نیز کاملاً وابسته به بررسی جنسیتمندی نفس است زیرا طبق مبانی اکثر متکلمان امامیه مدرک حقیقی در انسان، نفس است و بدن تنها زمینههای لازم برای این ادراک را فراهم میکند. درچه صورتی میتوان از معرفتشناسی، اخلاق، معرفت دینی و فلسفههای زنانهنگر دفاع کرد؟ درصورتی که اختلافات جنسیتی را به حاق وجود زنان و مردان نیز سرایت دهیم. اگر کسی قائل شد که نفس زنان و مردان هیچ اختلافی ندارند، باب گفتوگو درباره نگاههای زنانه و خوانشهای زنانه را بهطور کلی بسته است.
شما میتوانید در شماره بعد ایران جمعه ادامه این مطلب را بخوانید.