بررسی توسعه اجتماعی با نگاهی به عدم تمایل نسل « زد » به برقراری ارتباط با والدین

نســـل بی‌تعـــارف

زمانی که از توسعه فردی صحبت می‌کنیم، تصور بسیاری از ما این است که توجه و رسیدگی به مسائلی مانند رشد ذهنی، یادگیری و خودمراقبتی برای انجام این کار کافی است. در واقع توسعه فردی دارای پنج جنبه مهم است: ذهنی، اجتماعی، معنوی، فیزیکی و عاطفی. توجه به این پنج جنبه مهم توسعه فردی، تأثیر بسزایی بر موفقیت شما خواهد داشت. وقتی روی یک جنبه کار می‌کنید، بقیه جنبه‌ها نیز تا حدی بهبود می‌یابند. با این حال، همیشه بهترین کار این است که به طور متعادل به همه آنها توجه شود. بدون تعادل، فرایند توسعه فردی خود را متوقف می‌کنید. مثلاً یک پدر نمی‌تواند تمام وقتش را صرف کسب درآمد کند، حتی اگر به خاطر خانواده‌اش باشد. زندگی نامتعادل و تک بعدی، یک زندگی پر از حسرت است. البته این بدان معنا نیست که با توجه به تمام جنبه‌های توسعه فردی همه چیز در زندگی شما عالی می‌شود. این یک باور مثبت‌گرایانه و مخرب است که می‌تواند باعث شود بعد از مدتی از مسیری که در آن هستید، دل‌زده شوید و ادامه ندهید. شما همچنان با موانعی روبه‌رو خواهید بود، اما می‌توانید از پس آنها بربیایید.

نوشین تقیلی
نویسنده

در این یادداشت می‌خواهیم راجع به جنبه اجتماعی توسعه فردی صحبت کنیم؛ جنبه‌ای که در دنیای امروز و با توجه به مجازی شدن بسیاری از ارتباطات و دلایل بسیار دیگر، شکاف بین‌نسلی را ایجاد کرده و بسیار پر چالش شده است. در خانواده‌های ایرانی، زمانی که مناسبت خاصی پیش می‌آید (مانند شب یلدا، چهارشنبه سوری، عید نوروز) تنش بین پدر و مادر و فرزندان تشدید می‌شود. یک طرف والدینی هستند که می‌خواهند جمع خانوادگی را حفظ کنند، طرف دیگر نسل زد است که غالباً از جمع‌های خانوادگی و فامیلی فراری هستند. اما چرا این اتفاق می‌افتد؟
توسعه اجتماعی شامل مجموعه‌ای از زیرشاخه‌هاست که باعث می‌شود افراد در طیف وسیعی از زمینه‌ها، یعنی آموزشی، شغلی و روابط بین‌فردی رشد کنند و بالغ شوند. دامنه توسعه فردی وسیع‌تر از خودیاری است، زیرا به جای اصلاح عادات بد خاص، شامل بهبود در کل وضعیت زندگی شخص می‌شود. توسعه اجتماعی حتی باعث پرورش هوش هیجانی ا‌ست که منجر به ایجاد روابط مثبت و سالم با دیگران می‌شود. جالب است بدانید که بخش عمده رشد اجتماعی در دوران کودکی رخ می‌دهد، زمانی که انسان‌ها در سال‌های حیاتی رشد خود هستند. البته سمینارهای مختلف توسعه فردی و توسعه اجتماعی برای بزرگسالان نیز طراحی شده است.
اگر از هر پدر و مادری در مورد رشد فرزندشان بپرسید، اغلب در مورد بهبود گفتار، مهارت‌های حرکتی یا حتی رشد فیزیکی صحبت می‌کنند اما رشد اجتماعی کودک، یعنی توانایی او در تعامل با سایر کودکان و بزرگسالان، بخش مهمی‌ از پازل رشد است. توسعه اجتماعی در واقع می‌تواند بر بسیاری از اشکال دیگر رشد کودک تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر توانایی کودک برای برقراری ارتباط سالم با افراد اطرافش می‌تواند بر همه چیز تأثیر بگذارد؛ از یادگیری کلمات جدید در کودکی گرفته تا توانایی نه گفتن به همسالانش در دوران مدرسه و گذر از چالش‌های نوجوانی و حتی بزرگسالی.
تا اینجا متوجه شدیم که توسعه اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با توانایی‌های مربوط به ارتباطات و روابط بین فردی دارد. افرادی که در این زمینه‌ها به خوبی رشد کرده‌اند، می‌توانند در موقعیت‌های مختلف، عکس‌العمل‌های عاطفی مناسبی به سایر افراد نشان بدهند. توانایی کار کردن و سازگاری با طیف وسیعی از شخصیت‌ها بخش ارزشمندی از توسعه اجتماعی است که باعث می‌شود در مدرسه، دانشگاه و محل کار راحت‌تر و بیشتر پیشرفت کنید. روانشناسانی که فاکتورهای مؤثر در محل کار را بررسی می‌کنند، گزارش کرده‌اند که این بخش از توسعه اجتماعی ارزش بالایی در دنیای تجارت دارد.
بنابراین اولین و مهم‌ترین خشت توسعه اجتماعی در خانواده گذاشته می‌شود و دقیقاً همین مسأله باعث ایجاد چالش و تعارض در جامعه امروز شده است. غالب والدینی که امروزه فرزند متعلق به نسل زد (متولدین 1375 تا 1389) دارند، خودشان متعلق به نسل ایکس (متولدین 1344 تا 1359) هستند. تعارض و شکاف بین این دو نسل بسیار زیاد است. در سال 2022 یک مادر امریکایی ویدیویی در TikTok به اشتراک گذاشت با این مضمون: «هرگز کسی به شما نمی‌گوید که عدم حضور بچه‌هایتان در زندگی شما چقدر سخت است. چرا اینقدر سخت است؟ من احساس می‌کنم مادر خوبی بودم و هر کاری از دستم برمی‌آمد، انجام دادم تا به بچه‌هایم نشان دهم که آنها را دوست دارم و در کنارشان هستم. چرا این نسل از بچه‌ها به پدر و مادرشان پشت می‌کنند؟ من هرگز با پدر و مادرم مانند این نسل رفتار نمی‌کنم. این ماجرا همه جای دنیا هست. وقتی بچه‌ها کوچک بودند خیلی راحت‌تر بود. من بچه‌هایم را دوست دارم، اما چرا برای آنها سخت است که این را درک کنند؟ پس احترام به والدین و قدردانی از تمام کارهایی که برای شما انجام داده‌اند، کجاست؟»
تفاوت‌های نسلی بر نحوه نگرش ما به جهان و آنچه که طبیعی می‌دانیم، تأثیر می‌گذارد. مردم در نسل‌های گذشته در دنیایی بزرگ شده‌اند که شنیده نشدن کودک کاملاً طبیعی بود اما اکنون، سلامت روان بحث مهمی ‌در نسل‌های جوان است. امروزه مدام به والدین گفته می‌شود که فرزندانشان را با روش‌های فرزندپروری ملایم ‌تربیت کنند که رویکردی متفاوت با نسل‌های قبلی است. برخی از نوجوانان این اطلاعات را از طریق رسانه‌های اجتماعی دریافت می‌کنند و به والدین خود منعکس می‌کنند. آنها متوجه می‌شوند که در واقع والدینشان باعث شده‌اند آنها احساس ناامنی اجتماعی داشته باشند. آنها متوجه می‌شوند که شاید والدین‌شان برای آموزش، مسکن، خوراک و پوشاک هزینه کرده‌اند، اما از نظر عاطفی در دسترس نبودند یا سوء‌استفاده می‌کردند (مثلاً تلقین احساس گناه و مدیون بودن فرزندان در قبال خدمات).
در نسل‌های قبلی اینطور بود که شاید شما متوجه این موضوع شده‌اید اما همچنان به خاطر احترام و تعهد تصمیم می‌گیرید در کنار والدین خود بمانید. اما در نسل‌ زد، متوجه می‌شوند که رابطه با والدینمان باید تغییر کند نه اینکه دست نخورده بماند؛ و اگر والدین نتوانند تغییر کنند، رابطه به چیزی تبدیل می‌شود که ما آن را «بدون تماس» می‌نامیم، جایی که فرزند تصمیم می‌گیرد دیگر رابطه‌ای را با والدین سمی‌ یا نابالغ عاطفی خود نداشته باشد.

اما آیا بچه‌ها رابطه والد-فرزندی را به والدین خود بدهکار نیستند؟
بله، فرزند شما می‌تواند سپاسگزار باشد که والدینش به نیازهای جسمانی او رسیدگی کرده‌اند، اما او ذاتاً درک می‌کند که این مسئولیت قانونی و اخلاقی پدر و مادر است. فرزندپروری تا حد زیادی نیاز به از خودگذشتگی دارد. چرا؟ چون این رابطه غیرتوافقی است.کودک این را نخواسته است و والدین آن را خواسته‌اند (یا با آن موافقت کردند). فرزندپروری ایمن فقط تأمین نیازهای جسمی ‌و مالی فرزند (مانند غذا و سرپناه) نیست، بلکه توجه و تأمین نیازهای عاطفی فرزند نیز مهم است (مثلاً حمایت کردن، حضور داشتن، گوش دادن به آنها در صورت نیاز، داشتن گفت‌و‌گوهای محبت‌آمیز به طور منظم و غیره) بدون اینکه فکر کنید فرزندتان در از آن چیزی به شما «بدهکار» شده است. قرار نیست والدین کامل باشند (بالاخره آنها انسان هستند!)، اما از آنها انتظار می‌رود که با برآوردن نیازهای جسمی و عاطفی فرزندشان بیش از 50درصد مواقع «به اندازه کافی خوب» باشند. این امر کودکی را با سبک دلبستگی ایمن‌ تربیت می‌کند: کسی که در تعامل با دیگران در دنیا احساس امنیت و اعتماد به نفس می‌کند، می‌تواند به راحتی احساسات خود را کنترل و مدیریت کند و عزت نفس خوبی دارد.
حالا اگر والدینی که غذا و سرپناه فرزندانشان را تأمین کرده‌اند اما اغلب از نظر عاطفی با فرزندشان سازگاری نداشتند و در آنها ‌ترس از دوست داشته نشدن را القا می‌کردند، آیا اکنون می‌توانند انتظار داشته باشند که فرزند بالغ خود در کنار آنها احساس امنیت کند؟ اگر پدر یا مادر بسیار وابسته به فرزندشان و با الگوی وادار کردن او به حل مشکلاتشان بودند، آیا اکنون می‌توانند انتظار داشته باشند که فرزند آنها در کنارشان احساس امنیت کند؟ شاید پدر یا مادر احساس کند که فرزندشان باید بخواهد در کنار آنها باشد، زیرا والدین خود آنها چنین انتظار و احساسی داشته‌اند. بنابراین انتظار می‌رود این چرخه در خانواده‌ها ادامه یابد. اما این نسل‌های جدید نمی‌خواهند آسیب‌های خانوادگی را ادامه دهند. آنها می‌خواهند تمامش کنند. قطعاً برای والدین دردناک است که احساس کنند فرزندانشان دیگر به دنبال رابطه با آنها نیستند. شما آنها را بزرگ کردید! اما واقعیت این است که برای فرزندانتان نیز اصلاً راحت نیست. هر نوجوان و جوانی که با والدین خود ارتباط تماسی ندارد، احتمالاً عصبانی است و قطعاً غمگین است. آنها امنیت عاطفی مورد نیاز برای حفظ رابطه با والدین خود را دریافت نمی‌کنند. من نمی‌دانم مادری که در TikTok صحبت می‌کند چه پیشینه‌ای با فرزندانش دارد، اما به این باور دارم: رابطه با فرزند جوان شما در واقع بررسی عملکرد است. بسیاری از والدین وجود دارند که روابط محبت‌آمیز و سالمی ‌با فرزندان نسل زد خود دارند، اما برخی اینطور نیستند. ولی یک خبر خوب برای شما دارم! خوشبختانه روابط، مانند بسیاری از چیزها، هنوز جای رشد و تغییر دارند. همه ما سزاوار زندگی محبت‌آمیزتر و ایمن‌تر هستیم و خوشبختانه فرایند بهبودی و تغییر می‌تواند از همه ما نیز شروع شود.
فرزندان ما چیزی به ما مدیون نیستند. اگر چیزی باشد ما به آنها بدهکاریم. ما دوران کودکی شاد و ایمن را به آنها بدهکاریم، عشق و احساس امنیتی که برای توسعه فردی به آن نیاز داریم و دارند.