با لاف
مهدی سلیماننژاد
طنزپرداز
ول معطل
سیل فروردین ۹۸ لرستان، یکی از نمایندگان مجلس بروزی در بین مردم نداشت. بعد از چند روز فشار افکار عمومی در بین مردم حاضر شد و سیلزدگان با عصبانیت از او انتقاد کردند که چرا نیستی و کمکی نمیکنی؟ نماینده در مخمصه بیخاصیت بودنش گیرکرده بود که کامیونی از اقلام کمکهای مردمی از راه رسید و نماینده نگاهی کرد و گفت این هم از کمکهای بنده!
چه کشکی؟!
با نیسان آبی، سمت یکی از روستاهای شهرستان سلسله میرفتم. به راننده گفتم: گویا قرار است آسفالت این جادهتان را روکش دوباره بزنند! راننده گفت: اگر نماینده مجلس گفته، دروغ است! گفتم نه اداره راه پیگیر است.
داماد همهچی تمام
پدر یکی از آشنایان در شب خواستگاری پسرش به خانواده عروس گفت: ببینید این پسر من اهل دود و دم نیست. کار میکند و روی پای خودش ایستاده است. اهل خلاف نیست و هیچ مشکلی ندارد؛ فقط حرف راست از او نمیشنوید. همه وجودش چاخان است.
فضانوردان
خیلی مهربان و پر نشاط شده بودند. سرشان گرم کشیدن شیره شده بود و فکشان هم گرم صحبت. بذل و بخشش میکردند. اوضاع داخل و بین الملل را تحلیل میکردند. نادانی دیگران را سرزنش میکردند. تصمیم انجام دادن کارهای سخت را میگرفتند. گفتند فردا پیگیر ساخت خانه شویم. پدرشان گفت یکی هم برای من بسازید.
مسئولین پدرسوخته
یکساعت آب روستا قطع شد و شروع کرد به دشنام دادن که چه وضع حکومتداری است. مسئولین فقط برای دزدی خوباند. اگر زمان شاه بود اینطور نمیشد. مسئولین و مردم از یک مامور میترسیدند و الان اینطور نیست. گفتم این مناطق آنموقع لولهکشی آب داشت؟ تِتِه پِتِه کرد و گلویش را صاف کرد و با چه صلابتی گفت: نه نبود! بهترین آب را داشتیم. میرفتیم از چشمه آب میآوردیم. زمستانها یخ جوب را میشکستیم و آب میآوردیم. الان بدنها همه ضعیف شده است. آن زمان تابستان، زالو و حشرات روی آب «گُلِم» چاله جوب را کنار میزدیم و میخوردیم. اصلاً هم مریض نمیشدیم. اما الان همه بدنها ضعیف شده است. همه سنگ کلیه دارند.