به مناسبت سالروز وفات حضرت‌ ام‌البنین و روز تکریم مادران و همسران گرامی شهدا

وداع مـــــادرانه

نفیسه زارعی
نویسنده

 هر بار به عقربه‌های ساعت که نگاه می‌کنی، قلبم تندتر از هر زمان دیگری می‌تپد؛ به خودم می‌گویم: نکند باز این دلتنگی به سراغت آمده باشد، این دلتنگی که سال‌هاست عکسش را قاب گرفته‌ای روی دیوار و هرازگاهی که نگاهش می‌کنی، آه و اشک توأم از چشم جانت جاری می‌شود اما بعد می‌گویی: جوان من که عزیزتر از جوان لیلا نبود!
می‌دانم هر روز در ذهنت مرور می‌کنی آن روز را، روزی که آن خبر را آوردند، همان روز داشتی کنار حوض به شمعدانی‌های قرمز آب می‌دادی همان لحظه‌ها توی فکرت داشتی سفره عقدش را می‌چیدی و ذوق می‌کردی، آخر گفته بود این بار که آمد باید برایش آستین بالا بزنی، صدای زنگ تلفن ناگهان خانه را در خودش غرق کرد، از پله‌ها که بالا رفتی امید داشتی تا تازه دامادت مثل همیشه که از راه دور تماس می‌گرفت، با اندکی مکث بگوید: سلام مادر، سلام نور چشم... مأموریتم تموم شده دارم میام، سلامت رو به حضرت زینب رسوندم... تلفن را که برداشتی کسی چیزی گفت که نباید می‌گفت، دیدم نفست تمام شد انگار قلبت نمی‌زد، به گمانم همان لحظه خون توی رگ‌هایت یخ بست.
سکوت...
سکوت...
سکوت...
تو در ظاهر تمام شدی و سهمت همین بود یک قاب عکس روی دیوار، یک دنیا خاطره اما من دیدم که آن لحظه همچون‌ ام وهب گفتی فرزندم فدای حسین(ع)، نفس تازه کردی و ایستادی، لباس مشکی نپوشیدی گفتی پسرم تازه داماد است! برای داماد که سیاه نمی‌پوشند، این حجم انبوه آرامش در قلبت را شاید تنها در مادر اباالفضل العباس(ع) بتوان دید، آن لحظه که خبر شهادت فرزند را به مدینه آوردند و پیش از آنکه از عباس بپرسد از ثارالله پرسید و سپس مویه کرد...

* زن مگو، مردآفرین روزگار
پای واژه‌ها لنگ است از تفسیر و تأویل حال تو، تأویل مادرانه‌ای که آرام است و صبور، مقاوم است و بردبار و مصداق واقعی زن در تاریخ شیعه است، مصداق زینب(س) در عاشورا، مصداق ام‌البنین در مدینه و مصداق هزاران هزار زن که میراث‌دار شهیدند و شاید بهتر عبارت برای تو و همه مادران شهید خاک‌ریز دوم باشد، همان‌که رهبر انقلاب درباره‌اش گفت: «بارها گفته‌ام، خاک‌ریز شهدا در مقابل دشمنان دین و حقیقت، خاک‌ریز اوّل است؛ خاک‌ریز دوم، خانواده‌های شهدا هستند. پشت سر آنها شما هستید. این رنج‌های شما و این فراق‌ها و غصّه‌ها و محرومیت از دیدن و احساس کردن حضور عزیزانتان، پیش خدای متعال اجر دارد.»
انگار خدا خانه‌ای کنار شهید، برای مادرش در بهشت خشت زده از نور، از صبر و از داغی که بر جگر دارند، داغی که شاید پدر بر آن صبری نیست اما مادر، مادرانه صبوری می‌کند، اینجا کمیت صبر در مقابل این استواری می‌لنگد. چنانچه امام خامنه‌ای دراین‌باره می‌فرمایند: بارها من این را گفته‌ام؛ در زیارت خانواده‌های شهدا، اغلب اوقات مادران شهید را شجاع‌تر و مقاوم‌تر از پدران شهید یافتم. مگر محبت مادر را می‌شود با محبت پدر مقایسه کرد؟ روح لطیف زنانه، آن‌هم نسبت به جگرگوشه، این را پرورش بدهد، بزرگ کند مثل دسته‌گل، بعد راضی بشود که او برود میدان جنگ و به شهادت برسد؛ بعد برای اینکه جمهوری اسلامی دشمن‌شاد نشود، بر جنازه او گریه هم نکند! که بنده مکرر به این خانواده‌های شهدا گفتم گریه کنید؛ چرا گریه نمی‌کنید؟ گریه ایرادی ندارد. گریه نمی‌کردند، می‌گفتند می‌ترسیم جمهوری اسلامی دشمن‌شاد شود. «زن مگو، مردآفرین روزگار» زن‌های ما اینهایند؛ امتحان خوبی دادند.
وداع، چشم‌انتظاری، اشک و لبخند سهم مادران و همسران شهدای این سرزمین است، مادر وطن بردبارانه همچون سروی آزاد ایستاده و خواهد ایستاد، عکس‌ها گویای راز این استواری‌اند: