دلیل تمایل مخاطب به تماشای سریال­‌های قدیمی‌چیست؟

نگاهی به نقش مدیران جدید در تولیدات سریال­‌های دو سال اخیر

قدمت سریال‌های تلویزیونی و درام‌های دنباله‌دار در کارنامه شبکه‌های تلویزیونی داخلی و خارجی تقریباً به اندازه عمر تلویزیون است. قالب سریال با ظرفیت زمانی بالاتر نسبت به فیلم سینمایی از فرصت بیشتری برای تبدیل تیپ و کاراکتر به پرسوناژ برخوردار است. عبور از مؤلفه‌های کم عمق ظاهری و زمان کافی برای بازنمایی ابعاد مختلف یک شخصیت در کنار پرداخت داستانی، از مهمترین قابلیت‌هایی است که در این قالب، برای هنرمند و مدیران رسانه‌ وجود دارد. علاوه بر این، با وجود گسترش رسانه‌های مبتنی بر اینترنت، همچنان تلویزیون پرمخاطب‌ترین رسانه در سراسر کشور است که پای آن تا دورافتاده‌ترین شهرها و روستاهای کشور باز است. بنابراین، توجه به سریال و سریال‌سازی در نوع خود، مهمترین مأموریت شبکه‌های رسانه ملی در سرگرم‌سازی و در عین حال، تربیت غیرمستقیم مخاطبان تلویزیون است.

زهره حسنی خوشبخت
نویسنده

سال 1401 در حالی آغاز شد که کمتر از شش ماه، از دریافت حکم ریاست سازمان صداوسیما، توسط پیمان جبلی گذشته و بیشتر این مدت، نیز به تغییر مدیران زیرمجموعه او، سپری شده بود. میثم مرادی، حامد بامروت‌نژاد، علی عبدالعالی، حسین شاه‌مرادی، محمدحسین کشکولی و صادق باطنی برخی از این افراد بودند که پیش از این، عنوان مدیریت در رسانه ملی در کارنامه کاری آنها نقش نبسته بود. با این حال، ورود این افراد در جایگاه‌های اثرگذار، انتظار جریان یافتن خون تازه در رگ‌های سازمان عریض و طویل صدا و سیما در اذهان عمومی ایجاد کرد و حالا با گذشت دو سال از ورود مدیران جدید، فرصت مناسبی است تا تأثیر این جریان خون تازه، مورد بررسی و مداقه قرار گیرد.

رغبت مخاطب به تماشای مجدد سریال­‌های قدیمی
از ابتدای سال 1401 تا امروز، بیشتر از 40 سریال برای اولین بار، از قاب تلویزیون، برای مخاطب عرضه شده است؛ اما نام تعداد انگشت شماری از این آثار، در ذهن مخاطب باقی مانده و این گزاره، در نوع خود، قابل بررسی و ارزیابی است. تعداد مخاطبان سریال‌های سیما، به استناد آمارهای سازمان و تعداد بازدیدهای سریال‌ها در سایت تلوبیون، بازگوکننده کاهش قابل توجه تماشاگرانی است که اگر به مخاطب سریال‌های ماهواره و شبکه نمایش خانگی تبدیل نشده‌اند، باز هم تماشای سریال‌های ماندگار دهه‌های قبل در شبکه‌های آی فیلم را به سریال‌های جدید سیما ترجیح می‌دهند.
اولین دلیل کاهش کیفیتی که به کاهش مخاطب انجامیده است، این است که مدیران جوان سال‌های اخیر، از سر تعجیل برای پر کردن آنتن شبکه‌های متعدد سیما، به جای فرایند زمانبر و پرزحمت و هزینه‌بر تولید سریال و طی کردن مراحل ایده‌پردازی، فیلمنامه‌نویسی، پیش‌تولید، تولید و تدوین، به سراغ ساخت برنامه‌های ترکیبی و گفت‌و‌گومحور رفته‌­اند که با دکوری ثابت، مجری‌های پرحرف و سخنور و موضوعی عموماً مناسبتی جمع می‌شود و به سرعت آنتن خالی شبکه را پر می‌کند. این برنامه‌ها، شاید بتوانند با هزینه و زمان تولید کمتر، مخاطبانی را با خود همراه کنند اما هیچ گاه در ساختار رسانه‌ای خود، قدرت تأثیرگذاری روایت داستانی یک سریال را نخواهند داشت. در واقع، این کاهش کیفی سریال‌ها، بیش از اینکه به سبب کاهش بودجه سازمان بوده باشد، به دلیل ناتوانی مدیران و تیم‌های تولید صورت گرفته است. مدیران و تولیدکنندگانی که اصرار دارند موضوعات دینی، ملی و ارزشی را در قالب فرم برنامه‌های تلویزیونی خارجی بریزند و این عدم سنخیت فرم و محتوا بیش از اینکه مخاطب امروز سیما را به خود جذب کند، به سمت نسخه‌های اصلی و سهل‌الوصول خارجی هدایت می‌کند. در نتیجه، اینکه گسترش تعداد برنامه‌های ترکیبی زودبازده سیما، سازمان را از آشپزخانه خانگی که تأمین کننده غذای سالم روح اعضای خانواده بود، به خط تولید غذای فست فودی تبدیل کرده است که در بهترین حالت، بتواند بهداشت محصولات خود را نسبت به ساندویچ فروشی‌های زیرپله‌ای و کوچک حاشیه خیابان‌های شهر تأمین کند.

دور افتادن از سریال‌های
 پژوهش محور
«ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن است.» جمله‌­ای که به برکت فضای مجازی در سال‌های اخیر، به دفعات، به چشم و گوش خیلی‌ها رسیده است اما در این مجال، وقتی در کنار عملکرد مدیران سیما قرار می‌گیرد، اهمیت تولید سریال در ژانر تاریخی را بیش از پیش بازگو می‌کند. به جرأت می‌توان ادعا کرد روایت تاریخ در قالب تولیدات نمایشی، مهمترین مأموریت سازمان صداوسیما است. آن هم در دوره‌ای که ده‌ها شبکه ماهواره‌ای و شبکه نمایش خانگی، برای تولید برنامه‌های گوناگون داستانی و غیرداستانی احساس وظیفه کرده‌اند. در بررسی کلی سریال‌های تولید شده در سیما، سبد ژانر تاریخی، بیشترین تعداد آثار تولیدی را به خود اختصاص داده است. عوامل تولیدکننده این آثار، در نشست‌های خبری ادعا می‌کنند با کمک تیم‌های پژوهش توانمند، دست به نگارش فیلمنامه زده‌اند اما تنها اثر فعالیت این تیم پژوهشی، در متن سریال گذر داستان‌، در دوره‌های تاریخی متفاوت است که به استفاده از پوشش و لوکیشن‌های متفاوت با زندگی شهری کمک می‌کند. سریال‌های تاریخی سال‌های اخیر، از گفتمان روایت تاریخ که در آثاری چون کیف انگلیسی، در چشم باد ، کلاه پهلوی و... دنبال می‌شد، دور افتاده‌اند و وقت، انرژی و ظرفیتی را که سازمان صدا و سیما باید برای بازگوکردن قصه تاریخ، برای جامعه خرج کند، صرف قصه‌گویی‌های خیالی در سال‌های دور می‌کنند.
ژانر امنیتی همواره، در سراسر جهان یکی از محبوب‌ترین گونه‌های سریال‌سازی است. تجربه آثاری چون گاندو 1 و 2 نیز ثابت کرد مردم عزتمند و استقلال‌طلب ایران نیز، به این گونه از سریال‌ها، بشدت علاقه‌مند هستند. علاوه بر این، قابلیت این ژانر، در بازگو کردن حقایق سیاسی و امنیتی دوره کنونی و ارتقای سطح بصیرت و آگاهی عمومی غیرقابل انکار است. اما بعد از تجربه موفق گاندو، شاهد نمونه‌های متعدد آثار امنیتی با حمایت نهادهای مختلف بودیم که به دلیل کیفیت تولید نازل و انفکاک از واقعیت‌های ملموس اجتماعی، این آثار را به تولیداتی غیرقابل باور از سوی مخاطب تبدیل کرد.
قصه­‌هایی قابل حدس حتی برای مخاطب نوجوان
در دوره‌ای که دلایل متعدد، دست وی.او.دی‌ها را در استفاده جنون‌آمیز از خشونت و جاذبه‌های جنسی و مصرف‌گرایی باز گذاشته است، تولید سریال در سیما، همچنان با تقیدات بیشتر دنبال می‌شود؛ اما فقر شدید در نگارش فیلمنامه‌های خانوادگی، باعث شده که شخصیت‌پردازی و پایان داستانی این آثار، در همان قسمت‌های نخستین، حتی برای مخاطب نوجوان نیز قابل حدس باشد و این گروه اجتماعی مهم را از پای تلویزیون به سمت کنسول‌های بازی و فضای مجازی هدایت کند. مرور سریال‌های ماندگار تاریخ تلویزیون، نشان می‌دهد که مخاطب بیش از هر چیز، در ملودرام‌های خانوادگی و اجتماعی نیاز دارد شخصیت‌هایی شبیه به خود و اطرافیانش را در قاب تلویزیون مشاهده کند تا بتواند با سیر داستانی آن همراه شود. در واقع، این‌همانی، همان قلابی است که قرار است مخاطب را به دنبال خود بکشاند و با عمق بخشیدن به شخصیت داستانی و تغییراتی که در طول داستان در ابعاد مختلف وجود او صورت می‌پذیرد، به اصلاح عرفیات اشتباه و عادات غلط و آسیب‌های اجتماعی بپردازد. باورپذیری شخصیت‌های داستان، خیلی بیشتر از استفاده از بازیگران مشهور، لوکیشن‌ها و دکورهای متعدد و عظیم و پهزینه و اتومبیل‌های گران­قیمت، می‌تواند برای عموم مخاطب جامعه، اثربخش باشد؛ بدون اینکه سبک زندگی و فرهنگ غنی ایرانی اسلامی را مورد خدشه و انحراف قرار دهد. به عنوان مثال، در دوره‌ای که موضوع جمعیت به یکی از مسائل استراتژیک کشور بدل شده است، عموم خانواده‌های شهرنشین بازنمایی شده در سریال‌های تلویزیون یا بدون فرزند هستند یا با وجود تمام امکانات مادی و معنوی بیشتر یک یا دو فرزند ندارند. حتی در آثاری که داستان آنها در روستاها و در سال‌های دهه 1360 می‌گذرد، خانواده‌ها بیشتر از دو فرزند ندارند. این در حالی است که واقعیت‌های آماری پژوهش‌های جمعیت این دهه اثبات می‌کند میانگین تعداد فرزندان خانواده‌های شهرنشین بیش از 4 فرزند بوده است.
وقتی تولیدکنندگان سریال، برای فرار از سختی کار تولید با بازیگران کودک و نوجوان، به جای ارائه راه حل، صورت مسأله را پاک می‌کنند، چگونه انتظار داشته باشیم مخاطب عمومی بعد از گذر روزی پرحادثه، پای تلویزیون بنشیند؟ تلویزیونی که در دهه 1950 میلادی توانست رؤیای زندگی امریکایی که از طریق آنتن‌های تلویزیون به خانه تک تک مردم امریکا تزریق کند و نتیجه مطلوب خود را از این تکنولوژی قدرتمند دریافت کند.