بررسی آداب و رسوم شهرهای مختلف ایران در شب چله
یلدا در جای جای ایران
سمیه ملاتبار
نویسنده
به بهانه شب یلدا که شب دورهمیهاست، شب قصهخوانی است و شبی هست که همه با هم بساطش را جور میکنند. خدا را شکر میکنیم که ظاهر زیبای شب چله از پدربزرگان و مادربزرگان ما برجای مانده و ما خانوادههای ایرانی هم امروز در تدارک رقم زدن شبی خاطرهانگیز در کنار یکدیگر هستیم. آداب شب یلدا قشنگ و گسترده است و تقریباً در تمام شهرهای کشور هم به آن پرداخته میشود. شبی که در آن انار عشق را دانه میکنیم؛ هندوانهای که طراوت تابستان را به شروع زمستان هدیه میکند، کنار عزیزانمان نوش جان میکنیم. شبی که نقش اول نمایش هر خانهای، چه کوچک و چه بزرگ، مادربزرگها و پدربزرگها هستند، میخواهیم سری بزنیم به دیگر شهرهای ایران تا از آداب و رسوم متفاوتی که وجود دارد مطلع شویم و از آشنایی با این رسوم زیبا لذت ببریم. یک دقیقه در طول شب چیزی نیست که این قدر مهم باشد اما ما بهانهاش کردهایم تا این روزهای پرشتاب را جایی در سرمان حفظ کنیم. شبیه نشانههایی که لای کتاب میگذاریم. ما به یلدا رنگ میدهیم و درنگ میکنیم تا یک دقیقه بیشتر خوشی بخریم. یک دقیقهای که میشود برایش یکسال منتظر ماند و شاد بود. شما در طولانیترین شب سال چه میکنید؟
مردم گیلان معتقدند هرکس در شب چله هندوانه بخورد، در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان هم سرما را حس نخواهد کرد. البته با هندوانه، فال هم میگیرند. گرفتن فال هندوانه پوس «پوست هندوانه»، در میان مردمان برخی روستاهای گیلان هنوز انجام میشود. جوانان دمبخت خانوادهها برای گرفتن این فال، هندوانهای را از طول چهار قسمت میکنند و پوستهای هندوانه را به پشت سر خود میاندازند. هرگاه پوست هر چهار قاچ هندوانه به سمت پوست سبز آن بیافتد یعنی نیت فرد بسیار مناسب و خوب است اما اگر دو قاچ آن سمت قسمت سفید پوست هندوانه و دو طرف دیگر سمت سبز آن باشد یعنی نیت بد است و همچنین اگر هر چهار قاچ هندوانه به سمت قسمت سفید آن باشد یعنی نیت بسیار بد است. هندوانه در شب یلدا برای خانوادههای گیلانی به همین جا ختم نمیشود. خواندن شعر محلی در هنگام قاچ کردن هندوانه شب یلدا هم یکی دیگر از سنتها و آداب مردمان روستاهای شرق استان گیلان است که بزرگتر فامیل هنگام قاچ کردن هندوانه شعر میخواند. در گیلان رسم است خانوادههایی که همان سال پسرشان را نامزد کردهاند طبقی برای خانواده نوعروس میفرستند. شب چله گیلانی برای زوجهای جوان، شبی به یادماندنی است، در این شب، خانواده داماد برای عروس خود هدایایی بههمراه انواع میوههای شب چله میفرستند و دو خانواده به همراه میهمانانی دیگر به خوشی و شادمانی این شب بلند پاییزی را به سپیده دم خوشبختی پیوند میزنند. در این طبق، میوهها، خوراکیها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته میشود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ، معمولاً ماهی سفید تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار میگیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس میگردد.
همدانیها هم در این شب یک شعر معروف درباره خوردن «به» دارند:
سیب سردی،
انار نامردی،
«به» به دستم بده اگر مردی.
رسم غذای شب یلدا در همدان، خوردن برنج است اما چون به کلهپاچه شام محبت هم میگویند. اگر بین دو خانواده، اختلافی باشد، در این شب بزرگترهای آن دو خانواده را که با هم کدورت دارند به خانه خود دعوت میکنند و با خوردن شام محبت، صلح را بینشان برمیگردانند.
شب یلدای شیرازیها هم با جمعشدن افراد فامیل شروع میشود و با خوردن میوه و آجیلهای مخصوص که از انجیر، قصبک، خرک و برنجک تشکیل شده است شب را به نیمه میرسانند. فال کلوک هم از واجبات دورهمی یلدای شیرازیهاست. کلوک یک کوزه بزرگ با دهانه گشاد است که در این شب خانمها، نشانه خاصی را در کوزه میاندازند و سپس یک دختربچه میآید و نشانهای را از داخل کوزه خارج میکند و سپس فردی به صورت فال، شعری از حافظ میخواند. هرکس از شعری که برایش خوانده شده متوجه فالش میشود.
در اصفهان، پهن کردن تمام البسه و رختخوابها در هوای آزاد بویژه مقابل خورشید با هدف خوشآمدگویی به «عمو چله» و «چله زری» است. یعنی شب چله را به دو بخش «چله زری» و «عمو چله» نامگذاری میکنند، دلیل این نامگذاری به این خاطر است که از گذشتههای دور تاکنون، همه موجودات و اشیا را بر اساس جنس مذکر و مؤنث تقسیم میکردند.
میگویند اولین چیزی که اصفهانیها برای این شب آماده میکنند، کرسی است که یادآور بهترین روزهای زندگی است. مادربزرگها هم انگوری را در تابستان بقچهپیچ میکنند و در زیرزمین خنک برای شب چله نگه میدارند تا به کشمش تبدیل شود و میهمان سفره شب چله باشد
.
مردم استان کرمانشاه براساس رسمی قدیمی در این شب تا نیمههای شب بیدار میمانند و با شعر خواندن، قصه گفتن، فال حافظ گرفتن و آجیل خوردن با مادر جهان در زادن خورشید همراهی و همدردی کنند. میوههایی نیز در این شب خورده میشود که به گونهای نمادی از خورشید است مانند هندوانه سرخ، انار سرخ، سیب سرخ و یا لیموی زرد، قصههایی از عشق جاودانه شیرین و فرهاد، رستم و سهراب، حکایت حسین کرد شبستری و خواندن اشعار زیبا و دلنشین شامی کرمانشاهی در گذشته نقل مجالس شب یلدای کرمانشاهیها بود. افراد فامیل بر سر یک سفره باهم شام میخورند و روی سفره مخصوص این شب خوردنیهای متنوعی که همه با هم قسمتی از آنرا تهیه کردهاند چیده میشود. خوردنیهایی از قبیل آجیل، راحت الحلقوم، مشکلگشا، شیرینی محلی دستپخت مادربزرگها به خصوص نان شیرینی معروف نان پنجرهای، کاک و نان برنجی هم نگین این سفرهها میشود.
در این شب به یادماندنی در استان مرکزی، پس از صرف شام و خواندن دعای شکر پای سفره، همگان در کنار هم، از شادیها و غمها، موفقیتها، اعتقادات، امیدها و بیمهایشان میگویند. بزرگترها و ریشسفیدان فامیل در این شب علاوه بر خواندن اشعار حافظ، سعدی و فردوسی، خاطرات و داستانهای کهن ایرانزمین را برای اعضای خانواده نقل میکنند. در شب یلدا، بزرگترها با کودکان همبازی میشوند؛ پر یا پوچ، دزد بازی و مشاعره از جمله بازیهایی است که در شب چله در مناطق مختلف استان مرکزی با مشارکت همه اعضای خانواده رواج دارد.
در قزوین، آوردن میوههای مختلف خشک و تر و میوههای سرخ فام که به «شب چره» معروف است، همراه با خوراکیهای دیگر شگون داشته و زمستان پربرکتی را نوید میدهد. مادربزرگها سعی میکنند که در آوردن تنقلات تأخیر کنند تا کوچکترها شعر «هر که نیارد شب چره، انبارش موش بچره» سر دهند و بعد از آن مادربزرگ در آوردن «شب چره» تعجیل میکند. به عقیده مادربزرگهای قزوینی اگر در این شب، ننه سرما گریه کند باران میبارد، اگر پنبههای لحاف بیرون بریزد برف میآید و اگر گردنبند مراوریدش پاره شود تگرگ میآید.
شاید بیشترین وانتهای حامل هندوانه برای شب یلدا در اهواز دیده شوند. در بسیاری از نقاط این شهر، وانتبارهای حامل هندوانه و خربزه دیده میشوند که مردم را به خرید آنها دعوت میکنند و شور و حال خاصی میان مردم این شهر برای برگزاری آیین شب یلدا به وجود میآورند. مردم خوزستان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزمشکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه دارد.
مردمان هرمزگان هم همگی به دور هم غذاهای سنتی درست کرده و خوش میگذرانند. میتوان از این سنت غذایی نان رگاگ و درست کردن غذایی به نام سوراغ و مهیاوه که بعد از تهیه به همراه نانی میل میشود نام برد. غذا دیگری که در این شب مورد استقبال هرمزگانیها قرار گرفته هواریماهی و قلیهماهی است که خوردن آن در جمع صمیمی و گرم خانواده صفایی دارد. این مردمان سیه چرده جنوب با زدن سازهای بادی به شادی و پایکوبی میپردازند و آخرین روز پاییز را با شادی پشتسر میگذارند.
در کهگیلویه و بویراحمد، اعضای خانواده دور هم جمع میشوند تا پیرترین و دوستداشتنیترین فرد خانواده برایشان متیل بگوید. متیل داستانی افسانهای و طولانی است که نسل به نسل و بهطور شفاهی از گذشتگان به ارث رسیده است. مثل داستان معروف دو برادر که در اصطلاح محلی به نامهای «احمعیل و مهمعیل»؛ دو مرد قویهیکل و بزرگ که به سفارش مادرشان به کوه میروند و بر بلندترین قسمت کوه قرار میگیرند و آتشی که در دست دارند را با تمام قدرت به هوا پرتاب میکنند؛ اگر آن آتش به خشکی خورد، متأسفانه زمستانی سرد و خشک در پیش است که خسارات فراوانی به کشاورزان و دامداران وارد میشود و مردم نگران و آشفته میشوند، اما اگر آن چلوس یا آتش به دریا خورد، زمستانی پر از بارش برف و باران و سالی سرشار از نعمتهای خداوند در پیش است و سال رونق کشاورزی است که مردم زمستان سخت و طاقتفرسا را به امید بهاری پربار به پایان میرسانند. در این شب به نیت بارش برف و سفیدی زمستان، آشهای محلی مثل شیربرنج و یا دووا (آش دوغ) در تشتهای بزرگ میپزند تا جوابگوی جمعیت زیاد اعضای خانواده باشد و اعتقاد دارند چون از اوایل شروع فصل سرما غذای داغ و گرم میپزند در این شب باید غذایی مثل آش دوغ درست کنند. شام شب یلدا معمولاً غذاهای سنتی مانند آش کارده، شله بادام و شله ماش است که البته در سالهای اخیر به غذاهایی مانند کباب و غذاهای امروزی تغییر شکل یافته است.
پذیرایی از میهمانان با آجیلهای محلی مانند کلخنگ، مغز بنه، گندم برشته، کنجد بو داده، انجیر و مویز خشک انجام میگیرد. آیین کاسهبهره یا بردن غذا برای همسایهها و نیازمندان یکی دیگر از آیینهای سنتی مردم این دیار است که نهتنها در شب یلدا بلکه در همه ایام سال بین مردم کهگیلویه و بویراحمد رایج است.
یادمان بماند شب چله باید مایه خوشی باشد نه اسباب عزای «چی بپزم»، «چی بپوشم»، «چی بخرم»، «چی بخورم». قرار نیست که از یک ماه قبل برای یک آیین سنتی پول خاصی ذخیره کنیم که مبادا سفرهمان کوچکتر و لاغرتر باشد خدای نکرده.
بنشینیم دورهم همانجا هندوانه را بزنیم زمین قاچ کنیم و ببینیم چه سفید است و بخندیم. اناری هم اگر داشتیم دورهم دانه کنیم. این یک شب را فقط روی خوردن تمرکز نکنیم. همدیگر را ببینیم، از هم بشنویم و حافظ، سعدی یا پروین و یا هر کتاب قشنگی که دوست داریم را به بهانه تفأل بلند بلند بخوانیم تا فرزندان کوچک خانه از موسیقی کلام شاعر به وجد بیایند و مثلاً بگویند برایم حافظ بخرید.