دورهمی یلدایی طنزپردازان
یک دقیقه بیشتر بخندیم
رامین زارعی
روزنامهنگار و طنزپرداز
به بهانه شب یلدا ما هم به پیشواز رفتهایم و دورهمی گرفتهایم تا گپ و گفتی صمیمانه با تعدادی از طنزپردازان داشته باشیم که هر کدام از آنها از بهترینهای رشته خود هستند و قطعا در آیندهای نزدیک بیش از پیش نام آنها را خواهیم شنید.
امین شفیعی شاعر و طنزپردازی فوقالعاده است که در حال حاضر دبیری باشگاه طنز و کاریکاتور انقلاب اسلامی را به عهده دارد. او سردبیر برنامههای «تازه دم» و «نوش جان» و عضو تحریریه و نویسنده برنامههای «حرفشم نزن» و «سید خندان» نیز بوده و هست. از کتابهای منتشر شده او میتوان به «گینفش»، «خاطرات آقای مدیر»، «بندهای رهایی» و «آنچه گفتم تمام دلم نیست» اشاره کرد.
محمدعلی رجبی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در زمینه کاریکاتور از سال 1377 شروع کرده و تاکنون بهصورت مستمر ادامه دادهاست. در رزومه او همکاری با روزنامهها و خبرگزاریهای زیادی مانند ایران، جام جم، فرهیختگان و... آمدهاست. همچنین رجبی موفق به دریافت جوایز زیادی از مسابقات و جشنوارههای معتبری شده که شرح آنها نیاز به یک شماره کامل مجله دارد! اختصارا به تعدادی از آنها اشاره میکنیم: رتبه اول دوازدهمین جشنواره مطبوعات کشور، رتبه اول دومین جشنواره بینالمللی مقاومت اسلامی، برگزیده بخش کارتون پانزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر و کلی افتخار دیگر.
محمدامین میمندیان سالهاست که استندآپ کمدین قهاری شده و علاوه بر استندآپ، نویسندگی و اجرای برنامههای تلویزیونی مانند پاورقی، حرفشم نزن و تاریخچه را نیز بر عهده دارد. او کتاب طنزی هم تحت عنوان «به عقب برنمیگردیم» در کارنامه خود دارد.
محسن فراهانی ارتباطات خوانده ولی طنزپردازی زبردست است که کتاب «پاپاراتزی» را به رشته تحریر درآوردهاست. او اکنون نیز در دفتر طنز حوزه هنری مشغول به فعالیت است و به برپایی گعدههای طنزخوانی و طنزنویسی همت گمارده است!
ســـــید محمدجواد طاهـــــــــــــــری کاریکاتوریست و در حال حاضر مدیرمسئول ماهنامه طنز «شلمون» است. آقای طاهری موفق به دریافت جایزه ویژه جشنواره عمار یعنی «دستکش ننه عصمت» نیز شدهاست.
فرزانه صنیعی دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد و مادر چهار فرزند است. او همچنین نویسنده فصل دوم سریال «وضعیت زرد» و تعدادی دیگر از برنامهها و آیتمهای نمایشی و تلویزیونی است.
سید حمید علیزاده مجری برنامه «دیبیسی فارسی» از شبکه دو و طنزپرداز و استندآپ کمدین بانمک مشهدی است که بهتازگی در عرصه بازیگری نیز ورود کردهاست.
زهرا فرقانی شاعر طنزپرداز و مادر پنج فرزند است. او از اعضای تحریریه شعر برنامه «تازه دم» و «سید خندان» بودهاست. همچنین از دیگر فعالیتهای وی میتوان به دبیری بخش شعر باشگاه طنز انقلاب اسلامی و عضو کارگروه ادبیات هیئت هنر نیز اشاره کرد.
در ادامه گپوگفت یلدایی ما با این فعالان عرصه طنز را خواهید خواند:
از سنتهای خاص شب یلدایتان بگویید.
رجبی: من اهل بادرود نطنز استان اصفهان هستم. در منطقه ما گاهی دو یا سه شب مراسم شب یلدا گرفته میشود. یکی در خانواده پدر داماد که با حضور همه بچهها و عروس و دامادها و نوهها و... برگزار میشود و دومی در خانواده پدر عروس به همین منوال و سومی خانوادههای پرتعداد بهصورت مشترک در مکانی مراسم میگیرند. این اتفاق در منزل بزرگترها (پدربزرگ و مادربزرگ) و یا در باغات متعلق به یکی از اعضا که شرایط مناسبتری دارد، گرفته میشود. بعد از فوت پدربزرگ و مادربزرگها بانی اصلی یکی از برادران یا خواهران بزرگ خانواده میشود.
طاهری: ما مازندرانیها به این شب «چلهشو» میگوییم. رسوم اختصاصی هم زیاد داریم اما چندتایی از آنها که هنوز برقرار هستند و انجامشان میدهیم عبارتند از: خوردن میوههای محلی، تناول شیرینیهای محلی و در نهایت فال گرفتن با گردو که آن هم به نوشجان کردن مغزش منتهی میشود!
صنیعی: رسم داریم در شب یلدا نصف لیوان سرکه سیب بخوریم. اگر نبود، آبغوره یا آبلیمو هم میشود. اگر نشد، نوشابه سیاه میخوریم. عقیده داریم این کار خوششانسی میآورد و باعث میشود نصف شب، آن همه تخمه و شیرینی و غذا و هندوانهای که قاتیپاتی خوردید کار دستتان ندهد.
میمندیان: ما فقط دورهمی داریم. فال حافظ هم در شب یلدا تاحالا یادم نمیآید گرفته باشیم. تنها سنتمان در این شب آنقدر بخور تا بترکی است.
فراهانی: از آنجایی که پدرم ارتشی بود ما ۳۰ سال کل کشور را چرخیدیم و برای همین معمولا شبهای یلدا در شهرهای مختلف تنها بودیم و بهخاطر بُعد مسافت امکان جمع شدن با اقوام را نداشتیم. تماس تصویری هم که اختراع نشده بود. همین باعث شده بود من وقتی به عروسی پسرعمهام رفتم، حتی داماد هم من را نشناخت. به عروس گفته بود آن پسری که ۶تا موز دستش است از فامیلهای شماست؟
فرقانی: ما هم مثل همه مردم ایران سعی میکنیم این روز را دورهم جمع شویم و الحمدلله خانواده پرجمعیت و بزرگی هستیم ( تقریباً حدود چهل پنجاه نفر). ما دهتا فرزند بودیم که الان هر کدام تشکیل خانواده دادهایم و با بچهها به خانه مادر میرویم. درباره اینکه چه کاری انجام میدهیم؛ در خانواده چندتا خواننده از برادرها و دامادها داریم که حتما تصنیفی از حافظ اجرا میکنند و این یکی از رسمهای متفاوت ماست. فال حافظ، حافظخوانی و شعرخوانی هم داریم. اگر نتوانیم به شهرستان و خانه مادرم برویم، خانه خودمان هم همین است. بساط کرسی میآوریم و خوراکیهای قرمزی که برای شب یلدا است مثل لبو، هندوانه و انار و سایر تنقلات ممکن را میچینیم. سعی میکنیم به بچهها خوش بگذرد و خاطره خوبی برایشان بشود تا این سنت منتقل شود.
علیزاده: سنت خاصی نداشتیم ولی از وقتی ازدواج کردم سنت این شدهاست که بین خانه مادربزرگم و پدرخانمم تقسیم کار میکنیم.
شفیعی: سنت خانوادگی ما این است که بخوریم! یعنی آنقدر بخوریم که هر چه هست تمام شود! سابقه داشته که بعضی از تازهکارها پایشان به دکتر باز شدهاست ولی معمولا با چند کیلو اضافهوزن و دو-سه ماه رژیم لاغری قضیه ختم به خیر میشود! ولی از شوخی گذشته این ده دوازده سال اخیر که ازدواج کردیم، شب یلدا میرسد به خانواده همسر و نوروز میرسد به خانواده بنده! برای همین شب یلدا میرویم زیر کرسی خانه پدرخانم مینشینیم و از کل تاریخ ادبیات، از فردوسی گرفته تا شعرای معاصر، کتابها را می-گذاریم وسط و از هر کدامشان یک شعر حداقل میخوانیم.
البته خودم هم یک سنتی دارم که چند سال است در پیج شخصیام برای مخاطبها فال طنز میگیرم که خدا را شکر استقبال خوبی هم میشود.
شب یلدا یا ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان؟
فراهانی: شب چله!
علیزاده: شب یلدا و ترویج فرهنگ میهمانی. پیوند با خویشان خوب نیست مگر خویش خیلی دور باشد. مثلا من و خانمم اینقدر نسبت فامیلیمان دور بود که اصلا نه هم را دیده بودیم و نه میشناختیم.
فرقانی: اصلا معنی خود شب یلدا همین است و نیاز به چیز جدیدی ندارد. خودش همین ترویج فرهنگ میهمانی را انجام میدهد و نیاز به عنوان عوض کردن نیست.
شفیعی: شب ترویج پیوند میهمانی و فرهنگ یلدا با خویشان!
رجبی: نام این شب بهدلیل طولانیترین شب سال بودنش همان شب یلدا است. آن عنوان ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان هم کاری است که در آن شب انجام میشود و آوردنش در تقویم امسال تاکید بر ویژگی و فلسفه این سنت است که کمکم مثل چهارشنبهسوری به انجام رفتارهای نامتعارف و دور از فرهنگ ایرانی و اسلامی منحرف نشود و همدلی، احترام به بزرگترها و پیوند با خویشان تقویت شود.
طاهری: هیچکدام. شب تکریم بزرگان. به این شکل که سالی یکبار یادمان میآید بزرگتری در فامیل داریم که باید کنارش جمع شویم. البته بعید نیست با این روند نزولی جمعیت، در آینده ریشسفیدهای فامیل جمع شوند خانه نوباوه فامیل!
به نیت شما فال حافظ گرفتیم، یک بیتش را میخوانم و شما خودتان یک تفسیر طنز برای آن بگویید:
«کردهام توبه به دست صنم بادهفروش / که دگر می نخورم بی رخ بزمآرایی»
شفیعی: ای صاحب فال!
ما فرمودیم بزم آرا! نفرمودیم بزم گرم کن! لطفا به آن حرکات موزون مسخره پایان بده تا سقف روی سر همسایه پایینی آوار نشده! در ضمن دیگر بر همگان واضح و مبرهن است که منظور ما از می شراب عرفانی میباشد! پس اگر میخواهی چیزی کوفت کنی الکی پای ما ننویس که ارواح خودمان پانصد سال است دارد بابت مصرع «که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید» جواب پس میدهد.
«به خنده گفت که حافظ غلامِ طبعِ توام / ببین که تا به چه حَدَّم همیکُنَد تَحمیق»
فراهانی: محسن فراهانی بهزودی جایزه نوبل ادبیات را از آن خود میکند و جایزه خود که یک دست شکلاتخوری آرکوپال است را به محمود احمدینژاد تقدیم میکند.
«در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است / صُراحیِ میِ ناب و سفینه غزل است»
طاهری: ای صاحب فال! از رفاقت با مردم هیچ اقبالی نصیبتان نشدهاست و روی به رفاقت با اشیائی مثل لیوان عرق بیدمشک آوردهاید. از ملامت دیگران دست بردارید که همه کرمها از خودتان است. ببینید چه میکنید و چه مینوشید که کسی با شما رفاقت نمیکند.
«گل در بر و می در کف و معشوق به کام است / سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است»
رجبی: الان سراینده شعر هرکه باشد، بهدلیل اعتراف به همراه داشتن مسکرات نوعی جرم شرعی و قانونی انجام داده و باید در مراجع ذیصلاح پاسخگو باشد.
یک تفأل بیحاشیه لطفا!
«نه هر که چهره برافروخت دلبری داند / نه هر که آینه سازد سِکندری داند»
صنیعی: حافظ دارد جواب مدعی را میدهد. مدعی میگوید هرکه چهره برافروخت دلبری نمیداند. حافظ میگویند نه! اتفاقا هرکه چهره برافروخت دلبری داند.
«مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم / جَرَس فریاد میدارد که بَربندید مَحمِلها»
میمندیان: حافظ میفرماید بس است دیگر، حاجی پاشو جمع کن و به خانه خودت برو. حالا پدرت رویش نمیشود بیرونتان کند، تو که نباید تا کله سحر آنجا پهن باشی.
«آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد / صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد؟»
فرقانی: فکر میکنم حافظ من را با نسرین اشتباه گرفتهاست و امیدوارم در این رفتوآمدها نسرین خانم را ببینم و بهتر بشناسم تا این سوءتفاهم برطرف شود.
اصلا یکی از کارکردهای یلدا همین است که فامیل یکدیگر را بشناسند و وصلتهایی صورت بگیرد و گرهگشاییهایی بشود.
«در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»
علیزاده: نظر شاعر و عشقش قابل احترام است ولی اگر ممکن است برای یک عشق و عاشقی دنیا را به آتش نکشد. داریم زندگیمان را میکنیم. تازه عشقی که از ازل باشد، بابای دختر در جریان است و قطعا منتفی است و ممکن است آن کسی هم که به آتش کشیده میشود جناب عاشق باشد.
به نظر شما چرا در بعضی مناطق شهرها احساس میشود یلدا دارد به کریسمس، بازی را میبازد؟
شفیعی: ما مینشینیم انار دونشده با گلپرمان را میخوریم، آنها هم بنشینند درخت کاجشان را بخورند! والا! ولی از شوخی گذشته غرب دیگر به چه زبانی بگوید رسوم و فرهنگ ایرانی را تا جایی ترویج میکند که بتواند جلوی اسلام بگذارد؟! و وقتی این رسوم جلوی فرهنگ غربی قرار گرفت ذرهای اصالت ما برایشان مهم نیست؟! اتفاقا در طول تاریخ آن جاهایی هم که فرهنگ ایرانی بالا رفتهاست بهدست مسلمانها بوده که البته به بخشهای درست فرهنگ ما همیشه پایبند بودند. نمونهاش خود فردوسی که از یک طرف میگوید «چنان دان که خاک پی حیدرم» و از آن طرف کل پیشینه تاریخی ما را خودش زنده کردهاست.
فرقانی: امیدوارم این سؤال مثل آمارهای بعضی مسئولان با اغراق باشد. چون تا جایی که من در جریان هستم در مناطق آریایینشین که اینطور نیست و یلدا همچنان با اختلاف زیاد پیشتاز است.
میمندیان: بهنظر من یلدا هیچوقت به کریسمس نمیبازد. بعضا یکسری تازهبهدورانرسیده هستند که نه بلدند کریسمس جشن بگیرند و نه یلدا. آخرش هم یک شتر گاو پلنگ مضحک از خودشان نشان میدهند که هیچ خطری برای یلدا نیست.
رجبی: من به این نتیجهگیری اعتقاد ندارم، ولی یک نکته جالب این است که کریسمس برای مسیحیان چه فقیر و چه پولدار است؛ اما متاسفانه تقلید از فرهنگ غرب برای عده-ای شده نماد بهروز بودن و باکلاسی! آنها فکر میکنند باکلاسها و پولدارها باید از این نمایشها داشته باشند. تجملگرایی در یلدا و سنتهایی چون نوروز آسیبزا است و فلسفهی پیدایش آنها را زیر سؤال میبرد.
طاهری: چون ما برای یلدا تقریبا هیچ ارزش افزودهای تولید نمیکنیم. نه در ادبیات، نه در رسانه، نه در بازار و خلاصه بیچاره را رسما ول کردهایم؛ بعد با کریسمسی که مدام در حال تبلیغ شدن است مقایسه هم میکنیم!
صنیعی: بهخاطر اسمش است. اسم خارجی برایش بگذارند. یک پیشینه خارجکی هم برای آن ردیف کنند؛ مثلا بگویند این شبی بودهاست که امپراتور فرانسه بر اثر افراط در مصرف تخمه رودل میکرد. چنان استقبالی میشود که بیا و ببین!
فراهانی: خودشان فکر میکنند اگر تا بیخ مثل خارجیها شوند واقعا خارجی میشوند و باکلاس و شیک بهنظر میرسند. جواب این بود ولی اگر من هم بخواهم باکلاس و شیک به نظر برسم جوابم این است: تقصیر من و امثال من است!
علیزاده: تعدادی از بچهها یک ذره حریف را دست کم گرفتند. تعدادی دیگر هم متاسفانه تحت تاثیر نام حریف قرار گرفتند. انشاءالله با یک شوک بین دو نیمه نهایتا دیگر در فرگی تایم (در این فصل آرتتا تایم) میبریمشان.
مهمترین خوراکی شب یلدا که اگر نباشد حس میکنید شب یلدایتان قبول نبوده، چیست؟
فراهانی: پیتزا مکزیکی با سس چیلی!
میمندیان: انار و پفک.
طاهری: ما یک شیرینی در مازندران داریم که شخصا ارادت ویژهای به آن دارم: «بِشتِزیک»! با کنجد درست میشود و برای ما همعرض انار در سینی میوه یلدا است. اگر نباشد اصلا نمیشود!
فرقانی: خوراکیهای قرمز مثل هندوانه و انار و لبو و کدو و آجیل و پففیل!
علیزاده: قبلا انار ولی با توجه به قیمتها فعلا تخمه. ممکن است سالیان آینده پفک و چیپس و بعدترش حتی هوای توی بستههای پفک و چیپس!
شفیعی: همان انار دونشده با گلپر. البته درست است که دیگر سالهاست دستمان از انار دون سیاه باغات قصر الدشت شیراز 700 کیلومتر آنطرفتر کوتاه است! ولی خب خدا گر ز حکمت ببندد دری، اینجا انار ساوه را دم دست آدم میآورد!
صنیعی: من در یلدا طرفدار اسلام رحمانی میشوم. هر چه بخورم میگویم قبول است، خدا به خوردن من نیاز ندارد، دلم باید پاک باشد، خوراکی ظواهر است.
شب یلدا یک دقیقه از همه شبها طولانیتر است. دوست دارید شب یلدا چه کاری انجام بدهید که یک دقیقه بیشتر مشغولش باشید؟
میمندیان: بودن کنار خانوادهام.
رجبی: آدمها هرچه بزرگتر میشوند کمکم عزیزانشان را از دست میدهند و بهنظرم وقتی قدر آن یک دقیقه را میدانید که یکی از آنها را از دست داده باشید. آن وقت است که آرزو دارید کاش بتوانید حتی یک دقیقه دوباره ببینیدشان و اینجا است که قدر و ارزش یک دقیقه بیشتر باهم بودن را میفهمید.
طاهری: هر کاری که اقلا یک دقیقه شب هجران صاحبالزمان (عج) را کوتاهتر کند.
صنیعی: بروم کتابخانه دانشکدهمان. آنجا را خیلی دوست دارم. ولی چون آنجا شبها تعطیل است این کار را میکنم: بنشینم کنار خانواده و بچههایم را از خوردن بازدارم و بگویم دلتان درد میگیرد.
فراهانی: همزمان بخوابم، پیتزا بخورم و فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان را ترویج کنم.
فرقانی: ما این یک دقیقه را مغتنم میدانیم برای اینکه دورهم جمع شویم و با هم بگوییم و بخندیم و شاد باشیم و هیچ چیز جای این را نمیگیرد که من بخواهم جمع را ترک کنم و این یک دقیقه را با خودم خلوت کنم و مثلا شعر بگویم. ترجیح من این است که در همان جمع باشم و از فرصت صلهرحم که عمر آدم را طولانی میکند چون حال آدم را خوب میکند، استفاده کنم.
علیزاده: مادربزرگم که قدیمیترین عضو خانوادهمان و دخترم که کوچکترین عضو خانوادهمان است را یک دقیقه بیشتر بغل کنم.
شفیعی: شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد. در واقع در زندگیمان تمام شبهایی را که به عشقی تا صبح سر کردیم به درازی یلدا بوده است! شاید برای همین است که دوست داریم درازترین شب سال را کنار آدمهایی باشیم که از ته قلب دوستشان داریم.