وقتی شمال آفریقا محل تاخت و تاز استعماری فرانسه شده بود

قهوه تلخ فرانسوی

حسین قبادی
 پژوهشگر

شاید اولین تصویری که از کشور فرانسه به ذهن خیلی از مردم دنیا متبادر شود، کشور شعر و تئاتر و عشق و موسیقی باشد؛ اما یقیناً درصد کمی از ملت های جهان از سابقه ی بیش از پنج قرن استعمار این کشور مطلع هستند و شاید فهم این حقیقت قدری تکان دهنده باشد. وقتی بدانند سیاست مستمر و ثابت همین کشور به اصطلاح متمدن و مهد دموکراسی و آزادی‌خواهی همواره در برابر مردم کشورهای مستعمره، مزورانه بوده و نه تنها از برقراری انتخابات و حکومت قانون در این کشورها حمایت نمی‌کرده، بلکه با حداکثر خشونت با آنان برخورد می‌نمود.

سیاست سازمان یافته فرانسه در روآندا
بخشی از حقیقت و آن نیمه پنهان کشوری استعمار گر به نام فرانسه از سال 1524 آغاز می شود که بیش از بیست کشور آفریقایی را اشغال کرده و منابع و سرمایه‌های آنان را استثمار می کند. طی دوران استعمارگری فرانسه بیش از دومیلیون نفر از مردم آفریقا کشته شدند. نمونه بارز آن نسل‌کشی روآندا بود که در آن هشتصدهزار توتسی به دست شبه‌نظامیان مورد حمایت فرانسه کشته شدند. توتسی(ها) که باتوسی، توسی، یا واتوسی نیز نامیده می‌شوند، مردمانی دام‌پرور در آفریقای مرکزی بودند که با جمعیتی 5/1 میلیون نفری، یکی از سه قومیت روآندا و بروندی را تشکیل می‌دهند. مقام‎های فرانسه همواره از پذیرش این نسل‌کشی با ادعاهای بی‌اساس خودداری می‌کردند اما پس از یک مأموریت نظارتی در روآندا توسط «فدراسیون بین المللی حقوق بشر»، «ژان کاربونار»، رئیس وقت(Survie)  که یک انجمن فرانسوی بود و در سال 1984 برای محکوم کردن مداخله استعماری فرانسه در آفریقا ایجاد شد، زنگ خطر را به صدا درآورد. او به خصوص در مورد «سیاست سازمان یافته» برای «نابودی قومی و جنایات انسانی» فرانسه در روآندا هشدار داد.
تداوم نسل کشی در ماداگاسکار
یکی دیگر از کشور های آفریقایی که درگیر همین سیاست سازمان یافته فرانسه یعنی نابودی قومی و قربانی نسل کشی دهشتناک فرانسوی های به ظاهر صلح دوست می شود کشور جزیره ای ماداگاسکار است. در ماه مه 1948دولت فرانسه با فرستادن 18000 سرباز به ماداگاسکار شروع به سرکوب ملی گرایان قوم مالاگاسی می کند.
نیروهای اعزامی از سایر مستعمره‌های فرانسه در آفریقا به ماداگاسکار اعزام می‌شوند. استعمارگران برای درهم  شکستن این قیام، وحشت آفرینی می‌کردند و در جنگ‌های فیزیکی و روانی تاکتیک‌های متنوعی را بکار می‌بردند. نیروهای نظامی فرانسه با اعدام‌های دسته جمعی، شکنجه، تجاوز، آتش زدن روستاها، مجازات‌های جمعی و جنایات دیگر مانند پرتاب زندانیان از هواپیما با این شورش مقابله می‌کردند. گفته می‌شود تعداد نفراتی که توسط فرانسه کشته شدند حداقل ۱۱٬۰۰۰ و حداکثر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر بوده‌است. تا اوت سال ۱۹۴۸ اکثر رهبران ناسیونالیست‌ها کشته یا دستگیر شدند و قیام در دسامبر ۱۹۴۸ متوقف شد.

فرانسه و استعمار مراکش
مراکش یا مغرب(maghreb) دیگر مستعمره فرانسه که در ۴ قرن اخیر به دلیل موقعیت استراتژیک و همجواری با کشورهای اروپایی از دیرباز کانون جاه‌طلبی‌های کشورهای استعمارگر بوده است. البته مغرب در زبان فرانسه یک اصطلاح منطقه ای است و به مجموع سه مستعمره پیشین فرانسه یعنی تونس، الجزایر و مراکش اطلاق می شود و ساکنان این منطقه را مغربی می نامند. در زبان فارسی منظور از مغرب همان مراکش است و در زبان عربی هر دو کاربرد را دارد. در سال ۱۹۱۲، پس از شورش برخی از قبایل علیه سلطان عبدالحفیظ بن‌الحسن علوی، خلیفه وقت مراکش، فرانسوی‌ها فرصت را مناسب دیدند و با حمله نظامی به شهر فاس که پایتخت آن زمان مراکش بود، استعمارشان را بر این کشور در شمال آفریقا آغاز کردند.
معاهده حفاظت از فاس یا «معاهده سازماندهی حفاظت فرانسه از پادشاهی نجیب» بین دولت جمهوری فرانسه از یک سو و از سوی دیگر دولت پادشاهی مراکش آغاز شد. هرچند که اشغال نظامی مراکش توسط فرانسه با حمله به اوجدا و بمباران کازابلانکا در سال ۱۹۰۷ آغاز شده بود، بمبارانی که اجساد در خیابان‌ها پخش و کازابلانکا به شهر ارواح تبدیل شد و چیزی برای سوزاندن، غارت یا کشتن نداشت.
استعمار فرانسه شامل منطقه مرکزی مراکش بود که بر اساس معاهده فاس تحت کنترل فرانسه بود و طبق آن مراکش به سه منطقه تحت الحمایه تقسیم شد، منطقه شمالی و منطقه بیابانی در جنوب تحت حمایت اسپانیا و منطقه مرکزی تحت حمایت فرانسه و منطقه سوم شهر طنجه که تحت حمایت بین‌المللی بین فرانسه، انگلستان، آلمان و اسپانیا بود. به این ترتیب، اسپانیا و فرانسه که بیش از یک قرن مانور می‌دادند تا مراکش را تحت سلطه خود درآورند، رقابت‌شان منجر به تقسیم این کشور به مناطق اشغالی در شمال و جنوب شد.
با آغاز دوره استعمار، فرانسه جنایات خود را تشدید کرد و در طول آن سال‌ها، از همه ابزارها برای سرکوب صداهای مردمی با ابزاری مانند قتل، تبعید، زندان و شکنجه استفاده کرد. البته فرانسه به این حد راضی نبود و در جنگ جهانی اول نیز از مراکشی‌ها به عنوان سپر انسانی استفاده کردو  بر اساس آمار اعلامی، تلفات کل نیروهای مراکشی در خاک فرانسه در زمان پایان جنگ جهانی اول بالغ بر ۱۲ هزار نفر کشته، مجروح و مفقود بوده است. مراکشی‌ها همچنین در صفوف ارتش فرانسه در جنگ جهانی دوم نیز به کار گرفته شدند و در نبرد ناپل ایتالیا در سال ۱۹۴۳ و آزادسازی شهر مارسی در اوت ۱۹۴۴ جنگیدند که صدها نفرشان کشته شدند.
با توجه به چنین دوران سیاهی که تنها به بخشی از آن اشاره شد، از سال ۱۹۱۲ که پیمان فاس برای تحت‌الحمایه قراردادن مراکش توسط فرانسه امضا شد، مقاومت مراکش در برابر اشغال در همه مناطق آغاز شد، تا اینکه با اعلامیه مشترک فرانسه و مراکش، که در ۲ مارس ۱۹۵۶ امضا شد، اعلام شد که معاهده ۱۹۱۲ دیگر به الزامات زمان پاسخ نمی‌دهد و تحت‌الحمایه ‌بودن فرانسه لغو شد. بر اساس این قرارداد، مراکش بیشتر خاک خود (استان‌های شمالی) را پس گرفت، همچنین سیستم منطقه تحت استعمار اسپانیا نیز به نوبه خود با انعقاد کنوانسیون اسپانیا و مراکش که در ۷ آوریل ۱۹۵۶ امضا شد، لغو شد.

به وقت بیداری
با گذشت سال های متمادی از دوران سخت و سیاه استعمار و استثمار فرانسوی، هنوز هم این کشور در برخی مستعمره‌های پیشین خود پایگاه نظامی دارد. با وجود تحولات رخ‌داده در ساختار کشورهای مستعمره پس از ظهور جنبش‌های ضد استعماری و استقلال این کشورها از قرن بیستم به بعد، مناطقی از آفریقا ــ با وجود اینکه خودمختاری‌های لازم به مردم آن داده شده است و نمایندگانی در سطح ملی فرانسه دارند ــ همچنان تحت نفوذ و استعمار فرانسه قرار دارد. اکنون در دوران استعمار فرانو کشورهای متخاصم با شعار جهانی شدن و کنترل نهادهای مالی بین المللی (به روش لیبرال دموکراسی در اقتصاد آزاد) به طور جدی هویت دولت های ملی، فرهنگ ها، آینده اقتصادی و جوامع کشورهای مستعمره را تهدید کرده و توانایی دولت های ملی در تحقق حقوق بشر حقیقی برای مردم خود را زیر سؤال می برند.