زخـــــم کــــــاری2 زخمی عمیق بر جان مخاطبان گذاشت!

بازی جواد عزتی، برگ برنده­‌ای که حذف شد
مهدویان در حالی که در پایان‌بندی فصل اول سریال سرنوشت شخصیت‌ها را به نوعی مشخص می‌کند و از سمیرا تا مالک و منصوره، هر کدام را به سمت و سویی معین می‌برد اما بعد از ضربه‌های کاری منصوره بر پیکر مالک و احتمالاً موفقیت یک سریال پربیننده، دوباره تصمیم می‌گیرد شخصیت‌هایش را احیا کند. مهدویان کارگردان باهوشی است و حتماً می‌داند که بیشترین توفیق فصل اول سریال، بعد از فیلمنامه، به بازی‌های درخشان جواد عزتی برمی­‌گردد اما خودش برگ برنده‌های سریال را از آن می‌گیرد و «زخم کاری» را به قصه و ساختاری بی‌رمق و کم غنا تبدیل می‌کند که دلیلش را نمی‌دانیم.
اگر قرار نبود مالک در این فصل حضور داشته باشد چرا قصه دیگری برایش در نظر گرفته نشد. حتماً این یک تجارت بزرگ با نام عزتی بود که مهم‌ترین انتقاد مخاطبان سریال را هم از ابتدای عرضه در برداشت. مخاطبی که در میان این قصه معمایی به‌دنبال مالک می‌گشت و هر بار سرخورده‌تر، باید دیگر شخصیت‌ها را دنبال می‌کرد.
جالب است که شیدا دختری که میثم در این فصل دلباخته او می‌شود، این بار هم باید خودکشی کند تا قصه‌ای جانسوز به دست آمده و دومینوی مرگ و میرها زیادتر شود. خودکشی‌­ای که صرفاً برای حذف کردن آدم‌های داستان طراحی شده است و منطقی ندارد. دست‌کم از چشم مخاطب منطق این خودکشی دوباره قابل درک نیست.
واکنش‌های انتقادی مخاطبان، به قصه و سریال «زخم کاری» از همان بدو عرضه سریال شروع شد. از نبود مالک، از دیالوگ‌های بی‌رمق، از زیاد بودن میثم و … و هر قسمت به جای رضایت از سریال، بر گلایه‌ها و اعتراض‌ها افزوده می‌شد. تا آنجا که خود مهدویان برای اثبات تعداد بالای بینندگان به ناچار به انتقادها از سریال هم اعتراف کرد و نوشت «گاهی عصبانی شدید، غر زدید، گله کردید، حتی بعضی‌هایتان فحش دادید اما… واقعیت این است که هر هفته، بیشتر از قبل تماشایش کردید». او به آمار ۶۵۲ هزار نمایش ثبت شده برای صرفاً در روز جمعه‌ای که آخرین قسمت سریال پخش شد، اشاره کرد و آن را یک رکوردشکنی برای پلتفرم عرضه کننده دانست. نکته‌ای که اگرچه می‌تواند نسبت به رکوردشکنی درست باشد اما حتماً ارتباطی با مخاطب راضی سریال ندارد و باید این گزاره را هم افزود که «مخاطب بعد از دیدن هر قسمت از سریال ناامیدتر شده است».

 

مدتی از پخش آخرین قسمت از فصل اول سریال زخم کاری نگذشته بود که زمزمه­‌های شروع فصل دوم این سریال آغاز شد. مخاطبان فصل اول این سریال، برای شروع پخش فصل دوم لحظه شماری می‌کردند. اگرچه برگ برنده فصل اول «زخم کاری»، فیلمنامه آن بود؛ فیلمنامه‌ای که در درجه اول، یک منبع اقتباس داشت که قصه‌ای براساس یک کتاب بود. کتاب «بیست زخم کاری» اثر محمود حسینی‌زاد که البته بعدها خودش گلایه‌های زیادی را نسبت به مدل اقتباس از داستانش مطرح کرد. با این حال، قصه‌ای که یک طرح اصلی دارد، از پیرنگ و درون مایه برخوردار است و شخصیت‌ها هر یک وجوه متمایزی از هم دارند که به شخصیت‌پردازی آنها کمک کرده است. همه جزء امتیازهای این قصه بود که توانست فیلمنامه را به برگ برنده فصل اول سریال بدل کند. بعد از آن، بازیگران، کارگردانی و فضاسازی همه در خدمت این قصه قرار گرفتند و توانستند به نقطه قوت ضریب دهند. نکته‌ای که در فصل دوم سریال «زخم کاری» درست معکوس عمل کرد و از همان ابتدا ساختاری کج و معیوب بنا نهاد.

قصه­‌ای ایستا و بدون پیشرفت
قصه فصل دوم سریال، بیشتر از آنکه داستان‌های جدید مخاطب را به سمت و سوی فضایی تازه ببرد او را در موقعیت‌هایی نگه می‌دارد؛ بدون اینکه به مقصد نهایی در میان راه ببرد. شخصیت‌ها در این مسیر اضافه می‌شوند، کم می‌شوند، حذف می‌شوند اما قصه در نقطه اول همچنان مانده است با سؤال‌هایی که مخاطب، جوابی برای آنها ندارد. برای مثال مخاطب نمی‌داند اساساً مالک چرا زنده شده است؟ بازی‌های بازیگران در فصل اول سریال نکته دیگری بود که توانست مخاطب را جذب کند و در هر قسمت، آنها را به تماشای سکانس‌ها و موقعیت‌هایی غافلگیر کننده بنشاند. اتفاقی که در فصل جدید نه تنها تکرار نشد که تنها یک دوباره کاری بر برخی موقعیت‌های خوب فصل اول بود. رعنا آزادی‌­ور و توانایی‌اش در به رخ کشیدن شخصیت زنی که بی‌پروا به‌دنبال قدرت و مالکیت است و در این مسیر، به هیچ چیز رحم نمی‌کند؛ شخصیت هولناکی از سمیرا ساخت که در عین خوف از او، بازی­‌اش را هم تحسین می‌کردید. با این حال، این شخصیت در فصل دوم، نتوانست غافلگیری‌های خود را دوباره به رخ بکشد. ورود زنانی مثل الناز ملک که می‌توانستند رقبایی جدید در این میدان زنانه باشند نیز کمک چندانی نکرد. سیما، مثل حریفی بود که خیلی زود خسته و حتی در ادامه داستان، رها شد.اضافه شدن شخصیتی مثل کامبیز دیرباز که قرار بود یک «گادفادر» تازه در سریال باشد نیز نتوانست مخاطب را با خود همراه کند.  تنها امتیاز میان بازی‌ها در این فصل، به حضور مهران غفوریان مربوط می­‌شود که در چند سال اخیر بازی‌های جدی او بیشتر از کمدی‌هایش به چشم مخاطب آمده است و اینجا هم در نقش زیردست طلوعی بدرستی عمل می‌کند. شخصیت مالک، با بازی جواد عزتی هم غیر از حضور کمرنگ­ش، بیشتر مورد تعجب مخاطب بود؛ چون یا در حال ساخت لگو بود و یا در حال اشک ریختن و آه دوری از پسرش که شاید در جایی کمدی هم می‌شد.

خود گویی و خود خندی...
با نگاهی به صفحه اجتماعی مهدویان که معمولاً بخشی از نظرات­ در این صفحه، متعلق به طرفداران خود فرد است، می‌توان دریافت این واکنش بیشتر بر خشم کاربران هم افزوده است. به نمونه‌ای از این واکنش‌ها هم می‌توان این‌گونه اشاره کرد: «از کل فصل دو، فقط سکانس پایانی­‌اش خوب بود.»، «ما هر قسمت منتظر به عشق اینکه مالک می‌آد نگاه می‌کردیم»، «بله این فصل رو دیدیم تا آرام آرام سقوط یک فیلمساز را رصد کرده باشیم»، «جناب مهدویان رکورد مهم نیست رضایت مهمه»، «متأسفانه متن شما سرشار از غرور و مقاومت از پذیرش نقدهای مخاطبان است»، «مهدویان جان! اسپانسر فصل دو بهشت زهرا بود؟»، «خودگویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی».
اگرچه برخی از منتقدان، به‌دلیل رفاقتی که با آقای مهدویان داشتند، حاضر نشدند گفت‌وگویی با «ایران‌جمعه» داشته باشند تا در خصوص انتقادات منفی که به این سریال شده بود صحبت کنند، اما به هرحال باید بنشینیم و منتظر پخش فصل سوم سریال زخم کاری باشیم، امیدواریم که این فصل حداقل بتواند بخشی از نارضایتی­‌های فصل دوم سریال را جبران کند.