باغ پرتــــقال یا جنگل؟! مسأله این است!

مریم اسدزاده
 نویسنده

فیلم سینمایی جنگل پرتقال به کارگردانی آرمان خوانساریان این روزها بر پرده سینما است. فیلمی که قصه دارد و بازی­‌های خوب و باور پذیری را در آن می‌­بینیم. درست است که فیلم به عنوان کار اول کارگردان معرفی می­‌شود اما خوانساریان، چندان هم بی‌­تجربه نیست. سه فیلم کوتاه که همگی حائز دریافت جوایز داخلی یا خارجی شده بودند و نویسندگی فیلم ابربارانش گرفته، در کارنامه او دیده می‌­شود.
آرمان خوانساریان در مصاحبه­‌هایش عنوان کرده که سه سال به دنبال تهیه کننده بوده تا بالاخره رسول صدرعاملی، تهیه­‌کنندگی این فیلم را پذیرفته است.
در نشست خبری جشنواره فجر تهیه کننده فیلم، در پاسخ به خبرنگاری که پرسیده بود، بخشی از فیلم به آزادی زنان اشاره شده بود، این موضوع چقدر برای شما دغدغه است؟ می‌­گوید:«بسیار مهم است، و یکی از بخش‌­های مهم فیلم است.»
وی در پاسخ به خبرنگار دیگری که گفته بود: آیا داستان فیلم به موردی که در جامعه ایرانی اتفاق افتاده بود و ویدیویی که منتشر شد و خیلی خصوصی بود و نباید این اتفاق می­‌افتاد و باعث آثار مخربی برای آن شخصیت در جامعه شد،( مرتبط است). -اینجا هم به مقوله پخش کردن صدا، ضبط کردن صدا و استفاده از یک رابطه عاشقانه لطیف برای اینکه یک آدم را تخریب کند، اشاره می‌­شود،- آیا نگاهی به این مقوله داشتید یا تصادفی است؟ عنوان کرد:« نه، تصادفی هم نیست، واقعیت این است که این موارد خیلی در جامعه اتفاق افتاده، در شرایط معمولی هم اتفاق می­‌افتد. قرار بود یک هشداری داده شود و تذکری که حواسمان باشد وقتی ما داریم یک یادداشتی می‌­نویسیم که به زن، زندگی، آزادی یا هر چیز دیگر( می‌­پردازد)، حواسمان به خودمان و رفتار و کردارمان باشد و اینکه ما چه کرده‌­ایم و الان کجا ایستاده­‌ایم؟ و واقعاً چکار باید بکنیم؟ سینما یعنی همین! »
فیلم جنگل پرتقال علاوه بر اینکه به رنگ نارنجی و ۱۷ اکتبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان اشاره دارد، ذیل قصه‌­اش نقدهای تندی نسبت به نظام آموزشی و البته در ادامه به کل نظام دارد. بهاریان
نمایشنامه‌­ای نوشته که کسی آن را برای ساخت تأیید نمی­‌کند، داستان نمایشنامه بهاریان درباره یک مرد چهل وچند ساله است که با خانواده‌­اش در شرجی‌ترین جزیره دنیا زندگی می‌کنند. چهل و چندسال در خفقان مکانی شرجی که اتفاقاً جزیره است، یعنی از دنیا جداست! احتمالاً چون گفت وگوی تمدن‌‌ها را بلد نیست. خوانساریان مانند فیلم ابر بارانش گرفته، که نویسندگی آن را به عهده داشت، داستان این فیلم را هم در شمال کشور طراحی می­‌کند و در چند جا تأکید می­‌کند نام قدیمی تنکابن، شهسوار بوده‌­ است. در مورد سطح علمی دانشگاه در 15 سال قبل، دیالوگی از زبان سهراب گفته می­‌شود: «اینجا همیشه همینقدر مزخرف بوده و تبادل دانشجویی با دانشگاه سوربن افسانه بوده!»
در جایی دیگر یکی از هم دانشگاهی‌های بهاریان به او می‌­گوید: «اگر فکر می­‌کنی کارهایی که با مریم سیفی انجام دادی اذیت نیست برو مطلبی که تو صفحه­‌ات در مورد آزادی نوشتی دوباره بخون....» و این همان نکته­‌ای است که رسول صدرعاملی در نشست خبری عنوان کرد.
جنگل پرتقال وضعیت سینما و تئاتر است، که به جای باغ تبدیل به جنگل شده است.
 به گفته فیلم، دانشگاه و نظام، با جدا سازی دخترها و پسرها باعث شدند که آنها بلد نباشند چگونه با جنس مخالف رفتار کنند. اما اصل خبط از سوی خود سینماگران بوده، یکی با افشای راز درون گفتمانی و البته مورد me too و دیگری با پخش آن.
نخبگان تئاتر و سینما، خودشان باعث آزار هم صنفی‌هایشان شدند، آنها نگذاشتند که ضعیف‌­ترها هم رشد کنند و به همه سپردند به اینها کار ندهید. حالا ضعیف‌­ترها چه به خاطر آزار روحی me too  و اشاره به زهرا امیر ابراهیمی و چه به خاطر ندادن نقش به آنها در تئاتر و سینما، این باغ پرتقال را دادند به دیگری و می‌روند. آن دیگری هم عمویشان است، البته...( باز هم دست غریبه ندادند).