گفت‌و‌گو با شاعران فاطمی

زیر ســـایه حضرت زهرا (س)

در این روزهای نزدیک به شهادت حضرت زهرا(س)، زمزمه کردن یک بیت یا یک مصرع از شعری خوب، می‌تواند در گیرودار مشغله‌های روزمره و لذت بردن هنری بهانه‌ای برای توسل و عرض ارادت به آن بانوی مطهر باشد. «سرمایه محبت زهراست دین من، من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم، گر مهر و ماه را به دو دستم دهد قضا، یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم.» این بیت‌ها را سیدرضا مؤید گفته بود؛ یا «الهی بشکند دست مغیره، که در این آستان بی‌مادرم کرد»، شعر معروفی از غلامرضا سازگار است. شاید این بیت‌ها را شما هم روی کتیبه‌ها خوانده بودید. فاطمیه هر سال، اشعار و ابیاتی را می‌‌شنویم یا بر کتیبه‌ها می‌بینیم که در یک فرایند مردمی خاصی سر زبان‌‌ها افتاده‌اند و تبدیل به زمزمه‌های عمومی همه‌گیر شده‌اند. این اشعار طی سالیان متمادی توسط مداحان و حتی خوانندگان مختلف هم خوانده شده‌اند و مردم با آنها خاطره‌ها دارند اما با وجود این همه تکرار و انس، عمده ما، شاعران این شعرها را نمی‌شناسیم، گرچه شاید پس از شنیدن اسم شاعر، با خود بگوییم:‌ عجب، این شعر برای ایشان بود، نمی‌دانستم؟ «گر نگاهی به ما کند زهرا، دردها را دوا کند زهرا، نه عجب گر به شأن او گویند، خاک را کیمیا کند زهرا» را سیدرضا مؤید سروده است. یا غلامرضا رستگار در جایی دیگر گفته «الا ای چاه، یارم را گرفتند، گلم، عشقم، بهارم را گرفتند، میان کوچه‌ها با ضرب سیلی، همه دار و ندارم را گرفتند»... در این گزارش کوتاه، ضمن مرور برخی از این ابیات آشنا و خاطره‌انگیز فاطمی، می‌خواهیم با متن اصلی و صحیح یکسری از این ابیات و شاعر آنها آشنا شویم.

سمیه ملاتبار
نویسنده

تا سه دهه قبل، شعرهایی برای حضرت زهرا(س)به ندرت پیدا می‌شد اما الان می‌شود گفت که شعر فاطمی از شعر عاشقانه هم پیشی گرفته و جلوتر است. حرف شاعران فاطمی این روزها شنیدنی است. برای هیأت‌های کوچک ما حرف‌های بزرگی برای گفتن دارند؛ چون همه اشعاری که در این وادی سراییده می‌شود عنایت است. غلامرضا رستگار در خاطره‌ای نقل می‌کردند شعری برای حضرت زهرا(س) سروده بودند که کسی از آن خبر نداشت. یکی از شاگردان حاج رجبعلی خیاط به ایشان نامه‌ای داد که برگه آن را هم هنوز نگه داشته‌اند. شیخ در خواب به ایشان گفته بود به سازگار بگویید با این شعری که گفتی در عالم برزخ هم قیامت به پا کردی. شعر این است:
تو کیستی، تمام بهشت پیمبری
نه از بهشت هم به مشامش نکوتری
 گفتم تو مادر حسنینی، ولی درست دیدم
همه پیامبران را تو مادری
گفتم شبی مقایسه‌ات با علی کنم
دیدم علی سر است و تو از علی سری
گفت آرام باش، چیزی نیست، به گمانم فقط کمی کمرم، دست من را بگیر، گریه نکن، مرد گریه نمی‌کند پسرم. این بیت‌های حمیدرضا برقعی هم شاید برای خیلی‌ها آشنا باشد. حمیدرضا برقعی می‌گوید شعر گفتن برای حضرت زهرا(س) را طور دیگری دوست دارم. شخصیت حضرت زهرا به خودی خود شعر است و شاعرانه. به دوستان شاعرم توصیه می‌کنم که از این موضوع شاعرانه غافل نشوند. واقعاً زندگی ایشان تمام نشدنی است. شما از ولادت و شهادت حضرت زهرا را ببینید که ۱۸ سال بیشتر نیست، ولی از تمام این سال‌‌ها داستان داریم. همین الان بخواهیم آنچه در مورد حضرت زهرا(س) شنیده‌‌ام را تیتروار بنویسیم شاید از یک مجموعه بیشتر باشد. هر طور و به هر داستانشان که نگاه می‌کنم، شاعرانه است. پیراهن بخشیدن در شب عروسی شاعرانه است. روگرفتن از نابینا شاعرانه است. خطبه فدکیه ایشان و جملاتشان شاعرانه است. جالب است که چند شب پیش با دوستانم راجع به حضرت زهرا(س) صحبت می‌کردم؛ بعضی از صحبت‌های حضرت زهرا(س) خیلی قابل تأمل است. حضرت زهرا در لحظات آخر به امیرالمؤمنین می‌فرمایند: که سلام من را به فرزندانم برسان. به نظرم این جمله خیلی قابل فکر و تأمل است. چرا به امیرالمؤمنین فرمودند: و چه رازی در این رساندن سلام نهفته است؟ منظورشان از فرزندان چه کسانی هستند؟ می‌خواهم بگویم وقتی موضوع شاعرانه باشد به وجد می‌آییم.
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا، قدیمی‌تر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر
زنی از نیت پیدایش دنیا، قدیمی‌تر
چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا
 فاطمه نانی‌زاد شاعر دیگری می‌گوید حضرت زهرا(س) بانویی هستند که خود اهل بیت روی ایشان حساس هستند، ما اجازه نداریم که مصیبتی که بر ایشان وارد شده را خیلی روشن و واضح بخواهیم به آن بپردازیم و باید در شعر فاطمی سعی کنیم تا زمانی که شعر خوبی نتوانستیم ارائه بدهیم منتشر نکنیم، متأسفانه بعضی شعرها به ساحت شعر فاطمیه لطمه می‌زنند.
هر چند خانه، از همه خانه‌ها سر است
این آشیانه مسلخ سرخ کبوتر است
از انتشار عطر تو در پر کشیدنت
آغوش خانه تا به قیامت معطر است
هر قدر خواستم که صبوری کنم، نشد
مادر، عجیب ماتم تو گریه‌آور است
از آن زمان که ابر شدی بین کوچه‌ها
باران گرفته صورت دیوارها‌ تر است
بعد از تو هرچه لاله در این دشت داغدار
بعد از تو ه چه یاس در این باغ پرپر است

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی