حماس، الگوی تحول و مقاومت

در جریان شناخت شهدای شاخص حماس، تفکر و تحول در مقاومت فلسطین به این پرسش می‌رسیم که علت شکل‌گیری جریان تحول‌خواه و نزدیک به انقلاب اسلامی مانند تفکر شیخ احمد یاسین چیست و چه اتفاقی می‌افتد که گروه‌های جدید تشکیل می‌شوند و جریان فکری را از سمت سازش، به سمت تفکر مقاومت سوق می‌دهند؟ در جواب، می‌توان به تجربه فلسطین در آستانه انقلاب اسلامی و تجربه ترکیب مبارزات قومی و اقدامات دولت‌های عربی برای آزادی فلسطین و مقابله با صهیونیسم اشاره داشت. تجربه فلسطینی‌ها در آستانه انقلاب اسلامی در دو بُعد اقدام نظامی دولت‌های عربی و مبارزات قومی تجربه‌ای است که به دلایلی با شکست مواجه شد؛ یعنی چهار جنگ عربی از سال 1948 تا 1973 اتفاق افتاد که نتیجه آنها آزادی فلسطین نبود، بلکه گسترش صهیونیسم بود.
دولت‌های عربی دولت‌های مستقلی نبودند، بلکه وابسته به اردوگاه‌های قدرت در سطح بین‌الملل بودند و ازآنجا که اردوگاه قدرت در پی تثبیت اسرائیل بود، اقدامات نظامی دولت‌های عربی وابسته به آنها مقطعی و موردی و غیرپیگیرانه بود. در قرآن کریم آیاتی داریم که روی واژه‌های «استقامت» و «استمرار» تأکید دارد و می‌فرماید: «مؤمنین درصورتی‌ که استقامت کنند، مورد حمایت خداوند قرار می‌گیرند و به پیروزی می‌رسند.»
حملات ارتش‌های عربی به‌صورت موردی، عملیاتی و تاکتیکی صورت می‌گرفت و استمرار لازم را نداشت؛ به این صورت که وقتی اقدام عرب‌ها با شکست مواجه می‌شد، تا مدت‌ها کاری نمی‌کردند، سپس اقدامی دیگر و زمانی‌ که با شکست مواجه می‌شد، عقب‌نشینی می‌کردند. مبارزات قومی در فلسطین که گاهی با عناوین «ناسیونالیسم» و «سوسیالیسم» توسط جنبش‌های قومی و چپ‌گرای فلسطینی دنبال می‌شد، نمی‌توانست در صحنه مبارزات فلسطین به موفقیت چندانی برسد و عملاً دچار ضرباتی می‌شد و با ناامیدی از صحنه کنار می‌رفت.
مبارزات قومی نوعی مبارزه مبتنی‌بر سلسله‌شعارهای قوم‌گرایانه بود که برای دفاع از قوم صورت می‌گرفت و ظرفیت لازم را برای جلب دیگرظرفیت‌های جهان اسلام نداشت؛ بنابراین، مشمول پشتیبانی قاطع مسلمانان نمی‌شد و ظرفیتش محدود می‌شد و عملاً باوجود اینکه از اواسط دهه1950 شکل گرفت و چهره شاخص آنها نیز یاسر عرفات بود، نتوانست کار چشمگیری در مسیر آزادی فلسطین انجام دهد. این مبارزات بارها با شکست مواجه می‌شد و موجبات یأس و ناامیدی را در جامعه فلسطینی فراهم می‌کرد.
به‌موازات این موضوع، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در صحنه فلسطین شاهد پدیده‌ای بودیم که حرف جدیدی را روی میز گذاشت و اعلام کرد «همه جهان اسلام و مسلمانان موظف هستند در راستای آزادی فلسطین و محو اسرائیل تلاش کنند و این وظیفه دینی است که شهادت در برابر آن یک امر پذیرفتنی بوده و افتخار است؛ کسی در این مسیر شهید شود، مرضی خداوند متعال است».
با این رویکرد، موضوع شکست و پیروزی کنار رفت و دیگر، ترسی از مرگ و محاسبات مادی‌گرایانه در مبارزه وجود نداشت و موضوع رضایت الهی و هدف مقدس در میان آمد که نمادش اعلام روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان به‌عنوان «روز قدس» از سوی امام‌خمینی(ره) در رمضان سال 1358 بود. این جریان، جمعیت عظیمی را پای‌کار فلسطین آورد و از طرف دیگر، دفاع از فلسطین را از وضع تاکتیکی، عملیاتی و مرحله‌ای خارج کرده و به یک روند مستمر و روزانه تبدیل کرد. در روش جدید، شکست در یک مرحله نباید باعث توقف مبارزه شود و آن را تحت‌الشعاع قرار دهد چراکه جنگ و درگیری، پیروزی و شکست دارد و وجود اینها امری عادی است. در جنگی مقدس با هدف رضایت الهی، طبیعتاً نیرویی که در یک مرحله شکست خورده است، تلاش دارد با افزایش ظرفیت و تغییر تاکتیک، شکست را به پیروزی تبدیل کند. بازتاب این جریان در فلسطین این بود که مسلمانان فلسطینی (از جمعیت فلسطینیان بیش‌از 95درصد مسلمان بودند) باعنوان وظیفه مقدس به صحنه آمدند و روش‌های مبارزاتی گذشته را با روش‌های اسلامی و تکیه بر آرمان‌ها و شاخص‌های اسلامی جایگزین کردند. مبارزه جدیدی شکل گرفت که اولین جرقه آن در سال 1366 و پس از پیروزی انقلاب اسلامی زده شد و به حرکت عمومی در فلسطین تبدیل شد؛ البته در این انتفاضه، سازمان‌های قومی به‌نوعی از این حرکت حمایت کردند، یعنی از ظرفیت‌های گذشته نیز استفاده شد و این حرکت بن‌مایه‌ای مردمی و اسلامی پیدا کرد و سازمان‌های قومی درپی این حرکت مردمی و اسلامی پیش رفتند. این وضعیت جدید درواقع تکیه به یک تجربه پیروز داشت و این تجربه پیروز، خود انقلابی اسلامی بود که با تکیه بر مبارزات مردمی و اسلامی توانسته بود قدرتمندترین پایگاه‌های نظامی و سیاسی امریکا در منطقه یعنی رژیم پهلوی را ساقط کند و یک نظام اسلامی و مردمی را در این سرزمین روی کار بیاورد و استقامت کند.
باوجود جنگ تحمیلی، ایران ماند و با کمبود امکانات در دفاع مقدس پیروز شد و این موضوع، در فضای یأسی که مبارزات عربی و قومی فلسطینی ایجاد کرده بودند، نقطه امیدی را پدید آورد؛ به ‌عبارت دیگر، تجربه ناکام رفت و نتیجه موفق در عرصه بین‌الملل جایگزین شد. در عرصه داخلی نیز مردم و ایدئولوژی اسلام جای گروه‌های صرفاًقومی و مشی صرفاًمسلحانه را گرفتند و درنهایت، حال‌وهوای فلسطین تغییر یافت. این تغییرات سبب پیدایش گروه‌های جدیدی در فلسطین برمبنای ایدئولوژی اسلام و توده‌های مردم شد که نماد این حرکت «جنبش حماس» به‌رهبری شیخ احمد یاسین، روحانی اهل‌سنت مبارز در غزه است.

ترور چهره‌های مقاومت فلسطین بی‌نتیجه بود
اسرائیل به‌مرور متوجه شد که تغییراتی کیفی در مبارزات فلسطینی‌ها پدید آمده است و بعد از آنکه گروه‌های قومی به بن‌بست رسیده و اسرائیل توانسته است بر آنها فائق بیاید، شخصیت‌ها و گروه‌های جدیدی پدید آمدند که اساساً رویه جدیدی را در پیش گرفتند و مبارزات کیفی و عمقی را در بین فلسطینیان شکل دادند و به‌آرامی جریان متکی به «خود» -هم «خود حقیقتی» یعنی اسلام و هم «خود اجتماعی» یعنی توده‌های مردم فلسطین- درحال پدیدآمدن است که اگر این افراد و گروه‌ها ورود پیدا کنند، اسرائیل با سازمان «آزادی‌بخش فلسطین» یا جریان نظامی «جنبش فتح» مواجه نیست چراکه اسرائیل می‌توانست بر سازمان آزادی‌بخش فلسطین که گرایش‌هایی به‌سمت دولت‌ها داشت (اساساً سازمان آزادی‌بخش فلسطین در تلاش بود رابطه انضمامی مشخصی با دولت‌های عربی داشته باشد؛ به تعبیر دیگر، در چهارچوب کشورهای عربی و اتحادیه عرب فعالیت می‌کرد و تبدیل به سازمانی نسبتاً رسمی شده که توانسته بود در سازمان ملل یک کرسی به‌عنوان ناظر به دست آورد)، مدیریت داشته باشد. عمق، تاکتیک‌های مبارزه، ظرفیت، شخصیت‌ها و سیاست‌های این سازمان برای اسرائیل مشخص شده بود و چون ارتباطی دولتی وجود داشت، اسرائیلی‌ها می‌توانستند با روابط آشکار و مخفی با دولت‌های عربی، آنها را کنترل و محدود کنند؛ مثلاً سازمان آزادی‌بخش فلسطین مقری را در تونس هدف قرار داد و باعث شد فلسطینی‌ها از تونس اخراج شوند. در لبنان و در جریان جنگ 1982 نیز فلسطینی‌ها و یاسر عرفات را از لبنان اخراج کردند.
به‌هرحال، مبارزات سطح رسمی سازمان آزادی‌بخش فلسطین برای اسرائیل قابل کنترل و مدیریت بود، اما وقتی شخصیت‌هایی مانند جعفری و شیخ احمد یاسین در زندان‌ و بیرون از زندان شروع به فعالیت کردند، سازمان‌های ناشناخته‌ای پدید آمده بودند که عرض و عمقشان برای اسرائیل مشخص نبود. اسرائیل گمان می‌کرد با شناسایی و ترور شخصیت‌های اصلی می‌تواند این جریان‌های اسلامی و مردمی را در نطفه خفه کند؛ بنابراین، استراتژی ترور یا زندانی‌کردن آنها را در پیش گرفت که درنهایت، به نتیجه نرسید چراکه این شخصیت‌ها از متن ایدئولوژی و جامعه فلسطینی‌ها ارائه شده بودند و با شهادت هرکدام، افرادی دیگر فعالیت را پیگیری می‌کردند.

 تأثیر درک گذشته حماس بر حمایت از مقاومت فلسطین
برای اینکه بتوانیم اندازه جنبش حماس را درک کنیم، لازم است بستر پیدایش و رشد آن و نیز نگرش‌های این جنبش را در ابعاد مختلف بررسی کنیم. ممکن است در این مسیر، به گرایش‌ها و تفاوت‌هایی بربخوریم که باید آنها را به‌دقت بشناسیم و این نکته را پیش چشم داشته باشیم که ما با تابلوی «آزادی فلسطین» حرکت می‌کنیم و نسبت افراد و سازمان‌ها را با این معیار می‌سنجیم؛ یعنی گروه‌های فلسطینی را دارای یک مأموریت (آزادی فلسطین) می‌دانیم و براساس این شاخص از سازمانی مانند حماس حمایت می‌کنیم؛ سازمانی که در متن تحولات، به شناخت‌های عمیقی رسیده و هرچه جلوتر آمده، به تفکر مقاومت در منطقه و تفکر انقلاب اسلامی نزدیک‌تر شده است و مطمئن هستیم در مسیر اقدامات جهادی در مبارزات خودش خالص‌تر و کامل‌تر می‌شود؛ بنابراین بدون دغدغه می‌توان از این جریان مقاومت حمایت کرد.