پیدا و پنهان دستاوردهای نبرد ملت فلسطین از هفتم اکتبر
حماس، پیروز جنگ هیبریدی
دکتر فرشید باقریان
کارشناس مسائل بینالملل
دیالکتیک هگلی، نظام استدلالی خود را مبتنی بر نفی بنا نهاده که براساس آن برآیند دوعنصر: حفظ شرایط موجود (status que) با نقیض خود، منتج به بروز پدیده جدیدی به نام سنتز میشود. در واقع دگردیسی در ماهیت سهگانه هگلی: تز، آنتیتز و سنتز، چیزی جز حرکت تاریخ و آنچه مارکسیستها به عنوان پراکسیس(Praxis) از آن یاد میکنند نیست. پراکسیس از منظر یک شهروند فلسطینی، ماهیتی جز مقاومت در برابر اشغال نبوده که چیزی جز تداوم اعلام نفی در مقابل اشغال نیست.از زمان سالهای 1948 و با تأسیس پروژه رژیم اشغالگر قدس و حتی پیشتر از آن، همواره حکومتهای ادواری در سرزمینهای اشغالی با کانتِکست (مقاومت) و نفی رویکرد هگلی در مواجهه خرد و کلان با این مقاومت روبهرو بوده و هستند، از این منظر با قدرت گرفتن بیشتر حماس و گسترش جبهههای مردمی، دکترینهای نظامی صهیونیسم نیز دچار دگرگونی در فرایند تاریخ خطی خود شدهاند. در اصل تغییر این دکترینها برای ایجاد معادله نفی در برابر آنتیتز حماس بوده است.
ابتدای تأسیس حماس در سالهای 1987میلادی تا سالهای 2006 میلادی که این گروه مقاومت به پیروزی در انتخابات نائل شد، نگاهی خوشبینانه به شکلگیری یک نیروی سیاسی برای مبارزات سرزمینی در اذهان صورتبندی شد، لیکن دگردیسی در ذات مرکزی به طور دقیق در همین نقطه آغاز شد و جایگاه حماس از آنتیتز به تز تغییر کرده و از منظر سیاست داخلی و حتی کنشگران فرامنطقهای، توان مدیریت نوار غزه و اعمال سیاست داخل و خارج به طور همزمان، جایگاه رژیم در این نظام استدلالی را تغییر داد.
در حقیقت تبدیل یک گروهک به یک نظام سیاسی پارلمانی که منشأ فعالیت خود را مانند تمامی گروهها و احزاب سیاسی از زیر زمین به سطح انتقال داده بود جایگاه اشغالگران را با پرسشهای زیادی روبهرو میکرد که نتیجه آن اقدامهای سیاستگذاران صهیون در راستای حذف هرگونه برتری یا قدرت سیاسی یا ممانعت از شکلگیری کانونهای قدرت، از جمله حماس بود، زیرا حاکمیت بر نوار غزه و برقراری روابط سیاسی با برخی دولتهای جهان میتوانست یک رویه سیاسی شکل داده و در نهایت مناقشه سرزمینی فلسطین را در سطحی حداقلی برای حیات یا صاحبان اصلی سرزمین تا زمان تحولات بزرگی که منجر به رویدادهای ژئوپلیتیک شود، تضمین کند.
این جایگاه عزیمت که میتوان آن را نقطه شکست (breaking point) سیاسی برای یهود صهیونیستی دانست، وفاقسیاسی را که به استمداد حاکمیت فلسطین پیوسته شده بود و روند سیاست خارجی رژیم را به آنتیتزی در مقابل حماس مبدل ساخته و در راستای شناخته شدن گروه یاد شده به عنوان گروه تروریستی از جانب برخی نظامهای سیاسی فرامنطقهای با اهرم فشار لابیهای یهودی را آغاز کرد.
در اصل، اقدام صهیونیستها با تروریستی نامیدن حماس و اقدامات ایجابی در راستای این مهم از جانب دیگر شرکا و متحدین، حماس سیاسی را از یک تقاطع همزمین با دیگر گروههای فلسطینی به تقاطع غیر هم زمین کشانده و از صحنه دید غیرمسلح خارج کرد.
اگرچه اقدامات پیشین حماس و دیگر گروههای سیاسی مانند جهاداسلامی و غیره، همگی در راستای ضدیت با اشغال بود، لیکن نتیجه جنگ خانمان براندازی که از هفتم اکتبر 2023 آغاز شد، شاهد زنده از آنتیتز رژیم کودککش و سکوت دیگر طرفهای ذینفع در نسلکشی حاضر است. آنتیتز یاد شده، تنها در مقابل گروه حماس نبوده بلکه خسارتهای زیانباری به روابط و اعتبار این رژیم در میان جوامع جهان بینالملل وارد آورده است.
ترمیم این گونه زیانها در سپهر بینالملل، گاهی دهها سال به طول خواهد انجامید، لیکن جنگی که در حال حاضر در نوار غزه در جریان است، نتیجه اشتباه محاسباتی در تغییر نامگذاری گروه حماس به گروه تروریستی و انتقال این ساختار سیاسی آشکار، به یک حرکت آزادیخواه است.
چرخش عظیم در دکترین مبارزه انتفاضه و میلیتاریسم حاضر حماس، نتیجه آیندهپژوهی و ترکیب سطوح مبارزه و ارتقای جنگ نسل دوم به نسل پنجم است، به گونهای که گروه حماس با ایجاد تغییرات بنیادین در دستگاه فکری نظامی، اقداماتی را با غایت ِپیروزی مطلق در دستور کار خود قرار داد. شایان ذکر است که گروه حماس این تغییر نسل در ماهیت جنگ را در مدت زمانکوتاهی به منصه ظهور رساند و توانست با اقدامی پیشدستانه(pre-emptive attack) معیارها و شاخصهای دکترینهای نظامی در غرب را کمی جابهجا کرده و مرزهای بین حقیقت و واقعیت نظامی را به چالش بکشاند.
در اصل ماهیت فعلی حماس در کنار شاخه سیاسی که دارای روابط با دولتهایی مانند، روسیه، ایران، مصر، ترکیه، قطر و غیره است، در یک قدرت نظامی اطلاعاتی شبحگونه و خاص تعریف میشود.
در یک تحلیل تطبیقی میان ماشین جنگی حماس و رژیم صهیونیستی، نکات مهمی حائز اهمیت است. از مهمترین این موارد، ارتقای تفکر نظامی حماس از نسل دوم به نسل پنجم، استفاده توأمان از سطح و مهندسی تونل، حفاظت اطلاعات گسترده، دوردست بودن از حملاتهوایی (شاخهنظامی)، تشکیل گروههای سایبری، ترکیب دکترینهای نظامی و ایجاد یک پارادیمنظامیجدید، مطالعه دقیق جنگهای معاصر، استفاده از نقاط ضعف و قدرت جنگهای غرب و شرق و استخراج متغیرهای وابسته و مستقل، ایجاد ذخائر استراتژیک نظامی و حیاتی، استفاده از گستردگی استتار و اختفا به روشهای نوین، برقراری خطوط ارتباطی در عمق70 متری زمین، توسعه تاکتیک شبیخون، ایجاد تلههای هوشمند و از همه مهمتر دارا بودن قابلیت تولید صنایع دفاعی و توانایی در تولید سلاح و مهمات حتی در اعماق زمین و تولید انرژی مصرفی به روشهای ناشناخته است.
با توجه به نحوه شروع درگیری در هفتم اکتبر 2023 میلادی، اگرچه در ساعات اولیه، اسرائیل توانست با بهرهگیری از امکانات گسترده ایالاتمتحده، جنگ رسانهای را به نفع خود تمام کرده و در همان ساعات اولیه وجهه معصوم فلسطین را به یک گروهتروریستی و داعشگونه تغییر دهد، لیکن در پایان هفتههای اولیه، روند معصومنمایی نیروهای نظامی اسرائیل با دکترین داهیا (Dahiya) یا جنگ نابرابر و عدم رعایت تناسب در پاسخ، دچار چرخش شد و حقایقی را در رابطه با جنایات نیرویهای خود در رسانههای جهان آزاد، مشاهده کرد.
در همان ساعات اولیه، وزیر دفاع اسرائیل با اعلام لغو تمام قوانین بینالمللی بخصوص کنوانسیون ژنو برای پاسخگویی نظامیان و حذف هرگونه دادگاه نظامی در پایان جنگ، پخش و توزیع سلاح در میان متقاضیان مردمی و فراخوان شهروندان به خدمت زیر پرچم از دیگر آنتیتزهای رژیم علیه خود بوده، زیرا اینبار جامعه مدنی نیز از آسیب این دکترین نظامی بیبهره نخواهد ماند.
از این روز در بازگشت به ماهیت فعلی و آتی حماس حتی در صورت اشغال غزه میتوان موارد زیر را اذعان داشت:
1.تغییر در جامعه مدنی اسرائیل و ایجاد طبقههای جدید اجتماعی به عنوان گروههای مسلح مردمی که تبعات و عواقب زیانباری در رشد جرم و جنحه به دنبال خواهد داشت.
2.بیگانه هراسی (xenophobia) از منظر جامعه مدنی و عدم احساس آرامش و امنیت به دلیل احتمال تکرار هر گونه اقدام تلافیجویانه حماس و دیگر گروههای مردمی سرزمین فلسطین.
۳.تداوم کابینه اضطرار و وضع قوانین فوقالعاده و سلب آزادیهای مدنی.
۴.گستردگی جریان مهاجرت از سرزمینهای فلسطین و عدم بازگشت به واسطه نبود افقی روشن در آینده رژیم.
۵.افزایش نفرت جهانی و ترکیب جریانهای نارضایتی مردمی در امریکایجنوبی و آفریقا با جریان حمایت از حقوق فطری مردم فلسطین.
۶.ایجاد گروههای فشار سیاسی در جوامع غربی بخصوص اروپا در راستای تضعیف یا لغو قوانین یهودیستیزی.
7.ایجاد قطب در جوامع مدنی در حمایت یا عدم حمایت از فلسطین با کلید واژه غزه و رویاروییهای مدنی و در نهایت ایجاد شکافهای سیاسی، فکری و عقیدتی.
8.به خطر افتادن منافع اقصادی و سیاسی رژیم در دیگر جوامع در دو سطح عمومی و رسمی.
9.امکان بایکوت محصولات و تولیدات رژیم و بروز موج جدیدی از صهیونیستستیزی.
10.ازبین رفتن فضای آرامش سیاسی برای سیاستمردان رژیم در دیگر کشورهای جهان.
11.خلأ امنیتی برای شهروندان صهیونیست در دیگر مناطق جهان.
12.انزوای جوامع کوچک یهودی و کلونیهای یهود در کشورهایی با نظامهای سیاسی مخالف با نسلکشی غزه.
13.از میان رفتن اعتبار دیگرمناطق تحت اشغال و ضررهای مادی عظیم در صنعت توریسم سالهای جاری.
14.احتمال محاکمه اعضای درگیر در نسلکشی غزه از جانب محاکم بینالمللی.
15.شکست در عرضه و فروش تولیدات صنایع دفاعی و نظامی به کشورهای در حال توسعه.
که تمامی موارد یاد شده، از دستاوردهای تغییر ماهیت گروه حماس از سالهای 2006 تا به امروز به واسطه اشتباه محاسباتیرژیم است.