اسرار زندگی شهید صلاح محمد شحاده از زبان یک همرزم
فرمانده «صبور»
ابوعبدالله البغدادی که همواره رهبران حماس را همراهی میکرد و همنشین صلاح محمد شحاده بود و در تمام مراحل زندگی با او زندگی میکرد، در گفتوگویی اختصاصی به برخی از ابعاد خاص زندگی شخصی شهید شحاده و زندگی جهادی او پرداخته است. در ادامه نوشتار، این گفتوگوی تفصیلی را میخوانیم.
چطور با شهید شیخ صلاح آشنا شدید؟
حدود سال 1363 شمسی که به عنوان نگهبان در دانشگاه اسلامی مشغول به کار بودم با ایشان آشنا شدم و قلبمان به هم نزدیک و رابطه برادرانه محکمتر شد.
اما شیخ برای اولینبار در 30 خردادماه 1363 با تأسیس دستگاه نظامی به همراه شیخ احمد یاسین، دکتر ابراهیم المقادمه، ابوماهر تمرز، دکتر احمد شهاب و برخی از برادران دستگیر و بدین ترتیب این دستگاه افشا شد و آنان توسط نظامیان صهیونیست دستگیر شدند. دشمن آنها را متهم به انجام اقداماتی کرد که هدفش از بین بردن این نهاد و تشکیل حکومت اسلامی بود و در این زمان شیخ شحاده به دو سالونیم و بقیه برادرانش به حبسهای مختلف از 10 تا 13سال محکوم شدند.
بعد از خروج او از زندان چه اتفاقی میافتد؟
شیخ شحاده دو سالونیم در زندان ماند و در اواخر آذرماه 1365 شمسی آزاد شد. وی برای استراحت و انتظار بیرون نرفته بود، اما شیخ احمد یاسین قبل از خروج از زندان محکوم شد. اسرا در اردیبهشتماه 1364 اسیر شدند و با هم برگشتند و با هم کار کردند و یک دستگاه نظامی جدید تشکیل دادند. هدف این دستگاه پیگیری عوامل و ضربه زدن به مواضع نیروهای صهیونیستی در نوار غزه بود که فعالیت آن تا سال 1986 میلادی ادامه داشت و مخفیانه کار میکرد و نتایج خوبی به همراه داشت. این دستگاه عباس پورویس و ایلان سعدون از سربازان صهیونیست را ربود و برای رهگیری و حذف برخی از مأموران صهیونیست عملیات انجام داد و به سمت برخی از گشتهای اشغالگر نیز تیراندازی کرد.
شیخ شحاده به مدت 2 سال دستگیر شد. این روزها را چگونه به یاد میآورید؟
شیخ صلاح شحاده در پایان شهریورماه 1367 برای دومینبار به اتهام تأسیس جنبش مقاومت اسلامی حماس دستگیر شد. او با برادرانش شیخ یاسین، شیخ محمد ابوحسن، دکتر ابراهیم، برادر ابواسامه، برادر ابوخالد، مهندس عیسی و دکتر عبدالعزیز الرنتیسی که مؤسس بودند، نقش برجستهای در تأسیس حماس در اوت 1987 ایفا کرد. در دفتر جنبش مقاومت حماس شیخ شحاده نماینده منطقه شمال بود و در زندان با یحیی السنوار، مسئول دستگاه اطلاعاتی «مجد» در منطقه جنوب و روحی مشتهی، مسئول این منطقه دیدار کرد. دستگاه «مجد» منطقه شمال، در زندان ملاقات کردند و دستگاه نظامی را از داخل زندان مدیریت اداری کرده و عملیات نظامی را که در خارج انجام میشد مدیریت میکرد.
حکم را چگونه دریافت کرد؟
در دوران زندان نمونهای از افراد صبور بود که در زندان از ادامه کار و جهاد حتی در داخل زندان دلسرد نمیشد و مایه خیر و صلاح برادران بود و همیشه با متانت، سکوت و آرامش رفتار میکرد. هر کس با نگاه به او متعجب میشد که چگونه این همه انرژی و قدرت از این مرد آرام و هوشیار بیرون میآید. این مرد 10 سال در زندان ماند و من داخل زندان با او ملاقات و در برخی از امور به او کمک کردم، چون خسته و مریض از تفحص خارج شد در خدمت ایشان بودم و خداوند متعال مرا به آن کرامت فرمود. پس از اتمام 10 سال حبس وی، نظامیان صهیونیست مدت بازداشت اداری وی را به مدت دو سال تمدید کردند، اما تلاشهایی در خارج از کشور اعم از کنفرانسها، جشنوارهها و اعتراضات برای آزادی وی صورت گرفت و خداوند متعال در ماه مه 2000 او را آزاد کرد.
بعد از رفتن چه شد؟
او دوباره با برادرش شیخ احمد یاسین رفت و آنها شروع به بازسازی دستگاه گردانهای القسام کردند که از دستان خودگردان فلسطین به رهبری یاسر عرفات آسیبهای زیادی دیده بود. آنها دستگاه را از نظر نظامی بازسازی کردند و خداوند انتفاضهالاقصی را برای مردم فلسطین خاتمه دهد، گردانهای شهید عزالدین قسام آماده راهاندازی به دست این مرد بودند که به وسیله او خداوند گردانهای قسام را نجات داد. او دستگاه را تهیه کرد، بودجه آن را تأمین و آن را تنظیم کرد. دورهای که در زندان گذراند، تجربه زیادی به این مرد داد، بنابراین دستگاه بازسازی و مرمت شد، جایی که با قدرت فراوان به میدان آمد و کار خود را در انتفاضهالاقصی آغاز کرد.
رابطه شیخ صلاح شحاده و شیخ احمد یاسین چگونه بود؟
بین شخصیت شیخ احمد یاسین و شخصیت شیخ شحاده -رحمهةالله- رابطه وجود دارد؛ از آنجایی که هر دو عاشق جهاد و سرشار از جهاد بودند، این خصلت آنها را از ابتدای راه در سال 1362 خورشیدی گرد هم آورد و همچنین سکوت و متانت و آرامش بین آنها حاکم بود که اگر به هر کدام نگاه میکردید متوجه میشدید ساکت بودند و زیاد حرف نمیزدند.
آیا خاطراتی از دوران حضور شما در بازداشت و همراهی با شهید شحاده دارید؟
خصلت او صبر و امیدطلبی به خدای متعال بود و یقین داشت این حبس طولانی نخواهد بود و خداوند متعال بزودی آسودگی میبخشد و بهترین کمک به برادرانش بود. صبر و آرامش و هدایت جوانان به حق خواسته او بود و این است راه درستی که باید برای آزادی فلسطین طی کنیم.
دستگاه امنیتی «مجد» چگونه تأسیس شد، اهداف و فعالیتهای آن چیست؟
شیخ شهاده در اواخر سال 1362 و اوایل سال 1363 نمایندگی شمال مقاومت را تأسیس کرد و این اولین دستگاه نظامی امنیتی مقاومت در منطقه بود که موفق به فعالیت نشد زیرا شیخ بازداشت شد. هدف این دستگاه تعقیب مأموران و حمله به مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در نوار غزه بود. اعضای این دستگاه شامل 10 هسته و در هر سلول سه تا چهار نفر بودند، بنابراین تعداد اعضای دستگاه تقریباً چهل نفر از مردم بود.
این دستگاه در مارس 1989 سرباز عباس پورویس و در اردیبهشتماه 1368 سرباز ایلان سعدون را ربود و چهار نفر از عوامل را که بزرگترین همکار رژیم صهیونیستی بودند دستگیر کرد و به هلاکت رساند. در سال 1988 یا اواخر سال 1987 یک عملیات تیراندازی پراکنده در مرز بین نوار غزه و نیروهای امنیتی مقاومت صورت گرفت.
این سازمان همچنین در حال جمعآوری اطلاعاتی در مورد مراکز فساد در نوار غزه بود که در آن زمان از طریق نوارهای کاست یا سیدی فساد را گسترش میدادند که نزدیک به 10تا از این فروشگاهها به طور کامل سوختند تا نمونهای برای کسانی باشند که میخواستند با گسترش فساد و تباهی بین جوانان و مجاهدان آنها را از زندگی دلسرد کنند.
نقش بانوان مسلمان در جهاد و آموزش نظامی در گردانهای القسام چگونه بود؟
در آن زمان در ابتدا جایی برای کار نبود جز اینکه زن در کنار مرد باشد و از او حمایت و او را حفظ کند و در کنارش باشد و به او اطمینان دهد و ادامه آن را تأیید کند، اما در سال 2002 میلادی دختران مسلمان اصرار زیادی داشتند که آنها را در گردانهای قسام بگنجانند، به طوری که برخی از آنها جذب میشدند و آموزش سلاح میگرفتند و برخی هم عملیات تیراندازی میآموختند.
شیخ روز خود را در زندان چگونه میگذراند؟
زندگی در زندان یک روال سازمان یافته است که در آن هیچ کس از برنامهای که ایجاد شده منحرف نمیشود. پس ساعت 6 صبح از خواب بیدار میشویم، سپس نماز سحر را میخوانیم و دوباره میخوابیم، سپس بیدار میشویم و جملات قصار و مقداری از قرآن را میخوانیم و صبحانه میخوریم و سپس حلقه آموزش که توسط برادران ارشد رهبری میگشت برگزار میشد. البته شیخ صلاح شحاده در برجسته کردن جنبههای امنیتی نقش و در این کار خلاقیت داشت. او روزانه 9 ساعت درگیر مطالعه بود و بعد از آن برای آفتاب گرفتن به حیاط میرفتیم و در حین آن پیادهروی میکردیم تا تناسب اندام داشته باشیم چون نشستن در زندان برای انسان سنگین است. بعد به نماز ظهر برمیگشتیم و بعد ناهار و بعد مرور دروس و یک ساعت برای فعالیت اجتماعی به دیدار دیگر زندانیان میرفتیم.
شما بازداشتگاه را با نام «دانشگاه یوسف» خطاب کردید. چه کسی این نام را برای آنجا انتخاب کرد؟
نام «دانشگاه یوسف» به زندان صحرای نقب داده شد و مبتکر این ایده دکتر ابراهیم المقادمه بود که از زندان عسقلان به زندان صحرای نقب آمد و برادران مجاهد را دید که تنها دو سخنرانی دارند یا روزی دو درس علمی به آن بسنده نکرد و گفت این فرصتی است برای جوانان که دور هم جمع شوند و در زندان باید آمادگی خوبی برای رهبران وجود داشته باشد و اذهان را با اطلاعات قانونی و ایمان تغذیه کرد.
شیخ شهید با خانواده، اقوام و همسایگان چگونه بود؟
شهید مرد خوبی بود و با همه کسانی که با او زندگی میکردند نه فقط خانواده و همسرش، رفتار خوبی داشت. او نمونه خوبی از سرپرست خانواده و پدری دلسوز بود. حتی وقتی به او پیشنهاد ازدواج دادیم به این امید که خداوند فرزند ذکور به او عنایت کند، او ابتدا امتناع میکرد، چگونه میتواند ازدواج کند؟ همسرش صبور بود و او را در مسیرش همراهی میکرد.
زمان خود را چگونه تنظیم میکرد و این همه مسئولیت را چگونه مدیریت مینمود؟
سه سال آخر عمرش در خفا بود، از این رو وضعیت او آسان نبود و با توجه به ترتیب زمان، بیشتر اوقات از چشمها دور بود و مخفیانه زندگی میکرد و جز کسانی که با او بودند، هیچ کس نمیتوانست چیزی از او بفهمد و بداند. این مردم -رحمتاللهعلیه- همچنین هنگامی که برادر ظاهر نصار «ابوحماس» با او به شهادت رسید، اخیراً جز برای کسانی که به او بسیار نزدیک بودند، ناشناخته بود و این موضوع برای همه آسان نبود.
از او چه آموختید؟
بردباری و متانت و آرامش را از او آموختم و هیچگاه او را عصبانی ندیدم. او را یاریدهنده اطرافیان یافتم و وخامت حال مسلمانان او را به گریه میانداخت. وی همواره به این فکر میکرد که مسلمانان بتوانند به قلههای موفقیت برسند و در یک جبهه واحد با دشمن بجنگند و پیروز شوند.
دورههای بازداشت شیخ شهید چه تأثیری بر دستگاههای نظامی- امنیتی گذاشت؟
این یک مسأله واقعی است، دستگاه نظامی دستگاه بزرگی است و خداوند متعال رهبران زیادی به آن عنایت فرموده است، پروردگار متعال، اسلام و مسلمانان را با جوانان زیادی که خود را وقف جهاد در راه خدا کردهاند، تقویت کرده است. هر فرماندهی به نوع خودش پرچم دفاع را به دنبال خود حمل کرد و زمانی که یکی از آنها به شهادت رسید، مجاهدی دیگر آن را برداشت و الحمدلله رهبران زیادی داریم که تا آخر ایستادهاند.
آیا ترور رهبران بر روند نهضت تأثیری ندارد؟
ترور رهبران همیشه به سربازان انگیزه میدهد، چون میخواهند از پیشوایان خود پیروی کنند، راهی جز بخشش بیشتر نیست تا اینکه خداوند متعال آنها را در بهشت خود محشور کند.