«زندگینامه مردی که سیاست و جهاد را درهم آمیخت »

مهندس جهاد و مقاومت

شهید مهندس اسماعیل ابوشنب، دارای ذهنیت منحصر‌به‌فردی بود که او را قادر می‌ساخت تعادل بین زندگی شخصی خود را با زندگی خود در مقاومت و سیاست برقرار کند. پنج موشک شلیک‌شده توسط یک بالگرد نظامی اسرائیل به‌سمت یک خودروی غیرنظامی در غرب شهر غزه برای ربودن یک رهبر سیاسی باتجربه و نماد ملی، فرهنگی و وحدت از مردم فلسطین کافی بود. این شهادت آخرین نقطه عطف برای مرد برجسته سیاسی بود. او به خلاقیت و پشتکار معروف بود و از دستیابی به دستاوردهای خاص، دریغ نمی‌کرد و در کارهای سیاسی و جهادی آثار آشکاری داشت. هرساله بیست‌ویکم اوت، یادآور ترور این عضو دفتر سیاسی حماس است.

زندگینامه
مهندس اسماعیل حسن محمد ابو شنب «ابوحسن» در بیست‌وهشتم مارس1950 میلادی در چادری روی شن‌های اردوگاه یرموک در شهر غزه به دنیا آمد و پس از آن به‌همراه خانواده پناهنده‌اش از شهر الجیه به شهرغزه نقل‌ مکان کرد و در اردوگاه نصیرت در میانه باریکه غزه سکنی گزیدند تا اینکه در 29جولای1977 ازدواج کرد.

دوره تحصیل؛ از نصیرات تا رام‌الله
ابوشنب مقطع دبستان را در نصیرات خواند و دوره راهنمایی را در مدرسه پناهندگان غزه جدید، پس از نقل‌مکان خانواده‌اش به اردوگاه ساحلی در سال1963 به پایان رساند. سپس به مدرسه راهنمایی فلسطین پیوست تا اینکه جنگ سال1967 آغاز شد که او و همه را از ادامه تحصیل محروم کرد. محروم‌شدن دانش‌آموزان دبیرستانی از شرکت در امتحان باعث شد که وی بعدها با اخذ گواهینامه امتحان عمومی در رام‌الله فارغ‌التحصیل شود. مهندس وارد دانشگاه شد و گروه زبان انگلیسی را برگزید، اما بعدها رشته خود را به مهندسی عمران تغییر داد و مدرک کارشناسی خود را با مهندسی عمران به اتمام رساند. سپس در سال1983 مدرک کارشناسی ارشد خود را در همین رشته، از دانشگاه کلرادو گرفت.

نقش نهادی شهید مهندس
وی در سال1975 میلادی در شهرداری غزه مشغول‌ به‌کار شد، سپس در سال1983 میلادی به‌عنوان معلم در دانشگاه النجاح نابلس مشغول‌ به‌کار شد و بین سال‌های 1984 تا 1985 میلادی به‌عنوان رئیس بخش مهندسی و همچنین به‌عنوان مهندس اجرایی در نهاد UNRWA سازمان ملل مشغول شد تا اینکه اشغالگران او را در آوریل1989 دستگیر کردند. او همچنین پس از آزادی از زندان در سال1997 میلادی مشغول‌ به‌کار شد و تا زمان شهادت، استاد دانشگاه اسلامی غزه بود.
وی در تأسیس سندیکای مهندسین در سال1976 میلادی با هدف ارتقای سطح حرفه‌ای کادر مهندسی و بهبود عملکرد آن شرکت کرد و همچنین یکی از شرکت‌کنندگان در تأسیس جامعه اسلامی غزه در سال1976 میلادی بود. وی همچنین در تأسیس کالج جامعه در دانشگاه اسلامی غزه در سال1998 میلادی شرکت کرد و برای تأسیس مرکز آینده‌پژوهی در غزه در سال2000 میلادی تلاش کرد.

رهبری که قائل به مدیریت ترکیبی بود
مهندس ابوشنب در همان آغاز فعالیت تشکیلاتی خود با شیخ احمد یاسین آشنا شد و به‌طورمرتب در خطبه‌ها و سخنرانی‌های مذهبی و ملی او شرکت می‌‌کرد تا اینکه رابطه تشکیلاتی بین او و شیخ شکل گرفت و به‌طور‌مشترک با شیخ‌احمد‌یاسین وارد همکاری شد که مصادف با شعله‌کشیدن انتفاضه اول در سال1987 میلادی بود و عملیات نظامی علیه اشغالگران جدیت گرفت.

ریاست کمیته سیاسی حماس
در جریان قیام، ابوشنب ریاست کمیته سیاسی جنبش مقاومت اسلامی «حماس» را بر‌عهده داشت که مسئول صدور بیانیه‌ها و نشریات این جنبش بود. در 31مه1989، اشغالگران، فرمانده ابوشنب را به‌اتهام تماس با هسته نظامی گردان‌های القسام که ایلان سعدون، سرباز اسرائیلی، را ربوده و در ماه مه1989 به قتل رساندند، دستگیر کرد. او به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد که دو سال را در سلول انفرادی و بقیه را در زندان عسقلان گذراند تا اینکه در سال1997 از زندان آزاد شد.

تیزبینی سیاسی، ویژگی شاخص ابوشنب
ابوشنب از تیزبینی سیاسی بالایی برخوردار بود و برای آشتی‌دادن مواضع و اجماع بر سر مقاومت دربرابر اشغال، از روابط خوب و گسترده‌ای با جناح‌های اقدام ملی و اسلامی برخوردار بود و بدین‌ترتیب نقش برجسته خود را در تحکیم پیوندهای صفوف داخلی فلسطین تثبیت کرد. فرمانده ابوشنب اعتقاد عمیقی به اعتبار آرمان فلسطین دربرابر موجودات باطل داشت، اینکه اورشلیم قلب درگیری است و اقدام مسلحانه پایتخت مقاومت و تنها گزینه برای احقاق حقوق و بازدارندگی از اشغال است. المهندس ساعاتی قبل از شهادتش در نشست طولانی رهبری جنبش برای گفت‌وگو درباره تحولات فلسطین و وضعیت جنبش با حضور شیخ‌احمد‌یاسین و دکتر عبدالعزیز‌الرنتیسی
شرکت کرد.
زندگی اجتماعی
به گفته همسر شهید اسماعیل ابوشنب، جدیت این مرد در تصمیمات سیاسی، مانع از آن نشد که او یک زندگی اجتماعی «خوب» با اعضای خانواده‌اش داشته باشد. او سخنان خود را این‌گونه آغاز می‌کند: «او در برخورد با اعضای خانواده، دین را با تمام جزئیاتش از نظر ادب، اخلاق عالی و گفتار نیکو به کار می‌برد.» او می‌گوید که شوهرش با او و اعضای خانواده مطابق این حدیث رسول خدا(ص) رفتار می‌کرد: «بهترین شما، کسی است که برای اهل‌بیتش بهترین باشد. من برای خانواده‌ام بهترین هستم.» او سرفراز بود، با لبخند همیشگی‌اش متمایز بود و به مردم نزدیک. وی می‌گوید: او را همه دوست داشتند و در برخورد با هرکسی که می‌شناخت، اعم از مردم عادی یا شخصیت‌های سیاسی، بااخلاق بود و عمر خود را صرف نشر دعوت‌اسلامی و تلاش برای نزدیک‌تر‌کردن دیدگاه‌ها بین همه اقشار مردم فلسطین کرد.