نوشدارو بعد از مرگ هدفون؟
آسیبشناسی همهگیری موسیقی مزخرف!
باز این پدیده باورنکردنی موزیکی منتشر کرد و دوباره همه یادشان افتاد که این وضعیت نمیتواند ادامه داشته باشد؛ وضعیتی که در آن همه اینهایی که امروز عصبانی هستند، چهار سال پیش و شاید باورتان نشود یک بار دیگر دو سال پیش همینقدر عصبانی بودند. موضوع سادهای هم نیست، هر کدام از - مثلاً - موسیقیهای استاد! طی فقط چند روز چند 10 میلیون بار شنیده میشوند و سریع به ورد زبان مردم کوچه و خیابان میافتند. غمانگیزتر آن که کودکان بیشترین استقبال را از این آهنگها میکنند، موسیقیهایی که برای مخاطب بزرگسال ساخته شدهاند اما توسط کودکان شنیده میشوند. در این مقاله سعی دارم به بررسی کوتاه علل شنیده شدن آثار سخیف، سطحپایین و حتی زنندهای بپردازم و نگاهی داشته باشم به مسئولیت خود ما در ایجاد چنین ماجرایی.
محمدعلی یزدانیار
دبیر گروه کتاب (خبرنگار میهمان گروه فرهنگ)
در جهان چه خبر است؟
دوست داشته باشید یا نه در جهان هم کمابیش همین خبر است، آثار درجه چندم با محتوای جنسی، خشن و بیپروا هر ساله منتشر شده و اتفاقاً توسط مردم در سراسر دنیا شنیده میشوند. بنابراین این فاجعه مختص ما نیست، گرچه شرایط آنها و ما با هم تفاوتهای جدی دارد. اما در آن سوی آبها اتفاقات مثبتی هم در جریان است که اینجا هیچ خبری ازشان نیست و حتی برعکس، برای نبودنش هم تلاشهای زیادی میشود. چه اتفاقاتی؟ عرض خواهم کرد!
فُرم شبیه، محتوای متفاوت!
حقیقت این است که عمده مردم موسیقی را صرفاً بهعنوان یک لذت و تفریح شنیداری سبک گوش میکنند. خیلیها دوست دارند هنگام ورزش کردن، انجام کارهای یدی یا کارهای منزل، در زمان رانندگی و غیره به موسیقی گوش بدهند و انتخابشان هم معمولاً موسیقی ریتمیک، شاد، سرزنده و هیجانی است. عمده کارهای سخیف تمام این ویژگیهای فُرمی را دارند اما همه مخاطبان موسیقی راحتالحلقوم سمت چنین موسیقیهایی نمیروند؟ یک دلیل بزرگ آن این است که مخاطبان موسیقی، به هنرمندان و آثاری دسترسی دارند که گرچه از لحاظ سبک و شیوه موسیقی با آن سخیفها شباهت دارند اما مضمونی استاندارد و به دور از مسائل بحرانزای فرهنگی را به مخاطبان ارائه میدهند. نگاهی به فهرست هنرمندان شنیده شده در اسپاتیفای نشان میدهد که طیف گستردهای از موسیقی، از شنیعترین آنها تا موسیقیهایی بسیار خوب توسط مردم شنیده شده و اختلاف تعداد پخش این آثار بسیار کم است. مخاطب غربی که برای گوش، شعور و فرهنگ خودش ارزش قائل است به چندین و چند هنرمند و آلبوم در زمینه موسیقی مناسب ذائقه خودش دسترسی دارد که همین ماجرا به شکل معنیداری نفوذ موسیقی بدمحتوا را در بین مخاطبان کم میکند.
موسیقی فاخر؟ نه مرسی، موسیقی استاندارد لطفاً!
یکی از صحبتهایی که در واکنش به شنیده شدن این دست آثار در ایران شنیده میشود، تلاش برای گسترش «موسیقی فاخر» است و این یکی از بزرگترین مسائل گمراه کننده است که در زمینه موسیقی ایرانی شنیده میشود. حقیقت این است که هر موسیقیای مخاطب مخصوص خودش را دارد و طبعاً جایگزین یک موسیقی ساده و دم دستی، موسیقی اصیل ایرانی یا اپرا نیست! اینجاست که کمکاری سیاستگذاران و مجریان فرهنگی در تولید موسیقی مناسب ذائقه عمومی به شدت به چشم میآید.
در واقع ما محصولی به مردم ارائه نمیدهیم که آنها امثال ساسی و تتلو را کنار بگذارند. آن چیزی که ما برای مبارزه با این تهاجم فرهنگی نیاز داریم، موسیقی استاندارد است نه موسیقی فاخر. اقبال به موسیقی فاخر وقتی رخ میدهد که ما قدم به قدم و با استفاده از ظرفیتهای سبکهای مختلف موسیقی ذائقه مردم را ارتقا داده باشیم.
استقبال بالای کودکان و نوجوانان چه دلیلی دارد؟
موسیقی تینیجری، در تمام سطوح و سبکهای مختلف خودش بخش مهمی از هنر- صنعت موسیقی در هر کشور صاحب هنر و فرهنگی است. یعنی در سراسر جهان غرب و عمده کشورهای شرقدور، گروهها و هنرمندانی حضور دارند که اختصاصاً برای ردههای مختلف سنی موسیقی تولید میکنند. این اتفاق به قدری مدون و تفکیک شده است که حتی در بین گروههای به اصطلاح تینیجری تفاوت محتوایی فاحشی بین آنهایی که برای 13-12 سالهها موسیقی میسازند و کسانی که برای سنین بالای 16 اثر تولید میکنند، وجود دارد. چیزی که ما در ایران داریم صرفاً مقادیری موسیقی خردسال است که آن هم توسط صداوسیما تولید میشود و عموماً هم بیش از حد سادهانگارانه ساخته شدهاند و بعد ناگهان تمام موسیقی ایران در اختیار موسیقی بزرگسال قرار میگیرد. طبیعتاً نوجوان 14 ساله به موسیقی خردسالان گوش نمیدهد و اینجاست که راه ورود امثال موسیقی زننده به موزیک پلیر نوجوانان باز میشود. در ایران تنها تجربه موفق ما در زمینه این نوع موسیقی، گروه آریان بود که آن هم پس از چند سال در اوج به کار خود پایان داد. این خلأ را ما پر نکردیم و دیگران برای ما
پرش میکنند.
بازیگران توانا و اصلی کجایند؟
در این سالها برخی از هنرمندان توانای ما به انواع دلایلی که ذکرشان در این مقاله کوتاه نمیگنجد، فعالیت خود را کنار گذاشتند. از سمتی دیگر ما برای جایگزینی آنها کاری نکردیم. نه هنرمند جدیدی در آن سطح تربیت کردیم و نه حتی به تغییرات ذائقه مخاطب و خطرات پنهان عدم حضور در این زمین بازی دقت کردیم. نتیجه این شد که حالا حتی اگر عزم کار را داشته باشیم، ابزار انسانی مناسب را برای مبارزه با پدیدههای تهاجم فرهنگی نداریم. یکی از راههای حل این معضل این است که هنرمندان را مجدداً، با تأکید بسیار زیاد روی اشتراکات و مدارا با نقاط اختلاف به چرخه فعالیت برگرداند. تجربه شبکه نمایش خانگی نشان داده است اگر ما محصولی با کیفیت مناسب برای مخاطب تولید کنیم، او اساساً سمت نمونههای مشابه فارسی زبانش که در خارج از مرزها تولید شده نمیرود. باید از چنین اتفاقی درس گرفت و آن را در زمینه موسیقی به کار بست.
سخن آخر...
حقیقت آن است که ذائقه مردم ضعیف یا سخیف نشده است، اگر مردم به چنین آثاری اقبال نشان میدهند، نهایتاً سی یا چهل درصد خودشان روی آن تأثیر داشتهاند و شصت یا هفتاد درصد ماجرا بر گردن ما، تمام فعالان فرهنگی و هنری ایران در تمام سطوح است که محصولی مناسب ذائقه متکثر ایرانی تولید نکردیم. بیایید امیدوار باشیم این تهدید، از همین حالا تبدیل به یک فرصت
بینظیر شود.