انتخاب دانشجو شدن و امکان‌های آن

دانشـجو بیــــــدار است؟

یکی از انتخاب‌هایی که می‌تواند مستقیماً مسیر زندگی ما را تغییر دهد و اتفاقاً از جمله انتخاب‌هایی است که تقریباً به‌طور مستقل خودمان آن را انجام می‌دهیم، «دانشجو شدن است»؛ ادامه تحصیل در دانشگاه. انتخاب اینکه بعد از دوران مدرسه و 18 سالگی به دنبال علم و دانش برویم و جوینده آن باشیم، در واقع سبکی از زندگی و مسیری از زندگی را جلو راه ما قرار می‌دهد که تفاوت آن با عدم انتخابش محسوس است.دانشجو شدن بر ابعاد مختلف سبک زندگی ما از خواب و خوراک و پوشش و بهداشت و سلامت گرفته تا هویت و موقعیت اجتماعی و خانواده و ازدواج و غیره اثرگذار است. در این یادداشت درباره تغییر حضور و موقعیت اجتماعی و همچنین روشن شدن تکلیف مسیر علمی و شغلی فرد به واسطه دانشجو شدن حرف می‌زنیم و راستش را بخواهید، در این یادداشت خیلی کاری به درس‌خوان بودن و امتحان دادن و جزوه گرفتن و جزوه نوشتن نداریم.فرصت‌هایی که دوران دانشجویی برای هر فرد پیش آورده و مسیرش را بر مبنای آن روشن می‌کند، چیزهایی نیستند که به خاطره تبدیل شوند و یا از یاد بروند. بلکه شروع و شکل‌گیری هویت علمی و شغلی افراد را رقم می‌زنند و تصویری از شخص به آدم‌های اطراف می‌دهد که اصطلاحاً در حوزه علم یا کار تکلیف روشن و مشخص است.

دوران دانشجویی
 شروع ارتباط با جهان اجتماعی اثرپذیر
نمی‌خواهم بحث اخلاقی کنم یا این مبحث را به تصاویر اشتباه قالبی درباره دانشجو بودن و پس شعور داشتن و عکس آن اختصاص دهم. اما انتخاب دانشجو شدن، نوع نگاه دیگران به شما را به هرحال تغییر می‌دهد. اطرافیان، شما را دختر یا پسر جوانی می‌بینند که نوجوانی را گذرانده، بچه مدرسه‌ای نیست و نه تنها آماده حضور در اجتماع است، بلکه انتخاب کرده که در اجتماع حضور و اثر داشته باشد. این مسأله به قدری اهمیت دارد و به قدری گفتمانش از بخش‌های دیگر جامعه مجزا و مستقل است که اساساً چیزی به نام قشر دانشجو داریم که در طول تاریخ منشأ اثر بوده و هست. بنابراین با انتخاب دانشجو شدن می‌پذیریم که دور از والدین، دور از مدرسه و معلم و ناظم، به‌طور مستقل وارد جامعه و فضای علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شویم که همسالان‌مان هم در آن حضور دارند و در کنار درس خواندن برنامه‌های مختلف زیادی هست که به تبع علایق و میل‌مان جذب آنها می‌شویم. اگرچه زمانی که دانشجو شدن را انتخاب کردیم و یک تا چندسال سخت و پرتلاش درس خواندیم تا به آن برسیم، هیچ فکرش را نمی‌کردیم که چه فرصت و مسیرهایی در همین دوران برایمان ایجاد می‌شود. در واقع شروع حضور، نسبت و اثرگذاری ما بر جامعه از دوران دانشجویی شروع می‌شود. دانشجو تنها مفهومی است که به‌طور همزمان تلاش، امید و آینده را می‌تواند در خودش جا بدهد.

تالار ابن خلدون دانشکده
علوم اجتماعی
من دانشجوی سال‌های دور دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هستم. عامداً عنوان این بخش از صحبت‌مان را به تالار ابن خلدون اختصاص دادم. چون با جرأت می‌گویم که یک محل امن، روشن، آزاد و پرخاطره برای تمام دانشجویان بود و احتمالاً هنوز هم هست. دانشجو شدن به ما این امکان را داده بود تا به واسطه استادان، همسالان و سال بالایی‌های‌مان با رویکردها و بینش‌هایی نسبت به جهان بیرون‌مان مواجه شویم که جای دیگری و پیش از این به آن دسترسی نداشتیم. شرکت در برنامه‌های فرهنگی و سخنرانی‌های استادان درباره مسائل روز جامعه، اعتراضات دانشجویی، تفریحات و اردوهای دسته‌جمعی علمی و گشت‌وگذار که پیش از این به دلایل مختلف کمتر امکان حضور در آنها را داشتیم برای ما نوعی از مشاهده‌گری و تجربه جدید را خلق کردند که آرام آرام این توانایی را به دست آوردیم که نسبت‌مان را با جهان بیرون تعریف کنیم، خود را دانشجویی اثرگذار در دل جامعه ببینیم که توانایی انجام کارهای زیادی را دارد و این امکان برای او فراهم است که تصمیم بگیرد، انتخاب کند و به پیش برود. چه بسیار افرادی که از حضور، توجه و مشاهده‌گری همین برنامه‌ها و اتفاقات مختلف شکل گرفته در همین تالار، به انتخاب‌های بزرگ شغلی و علمی و حتی خانوادگی رسیدند. دیدن استادان بجز کلاس در برنامه‌های مختلف تالار، لطفی بود که باعث می‌شد بت‌ها و مرادهای علمی‌مان را در فضایی خارج از درس و جزوه ببینیم و با آنها بیشتر آشنا شویم و همانجا بود که شناخت، یادگیری و الگوپذیری از استادان شروع می‌شد یا به پایان می‌رسید. هرچند امیدوارم وضعیت دانشجویان سال‌های نزدیک و فعلی خیلی وخیم نباشد و از فرصت‌ها و امکان‌های پیشرفت و رشدشان در دوران دانشجویی استفاده کنند.

انجمن‌های علمی، هنری، سیاسی
انجمن‌های مختلف علمی، هنری و سیاسی که در اغلب دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها فعال هستند، فرصتی را برای دانشجو ایجاد می‌کند که در کنار ادامه تحصیلش در دانشگاه، به علایقش برسد یا خود را در یک حوزه محک بزند و بهتر بشناسد. یک روز که ساعت کلاسم در دانشگاه ساعت 14 بود، زودتر به دانشگاه رفتم که به ناهار سالن غذاخوری دانشگاه برسم و دیدم همه دانشجوها در حیاط جمع شده‌اند و سینی‌های غذا را کف زمین حیاط به صف چیده‌اند. غذا بدمزه بود و قابل خوردن نبود. دانشجوها فارغ از نتیجه، اینطور اعتراضشان را نشان می‌دادند. همانجا فهمیدم که در کنار اینکه هنوز نقاشی را دوست دارم، مشتاق پیگیری امور اجرایی هستم و بنابراین جذب بچه‌های شورای صنفی دانشکده شدم، هرچند علاقه اصلی‌ام در حوزه فرهنگ و رسانه بود و راهم را در نهایت پیدا کردم. در همین حال، دوستم که عاشق تئاتر بود، تندتند غذایش را خورد و به سمت انجمن تئاتر رفت و دیگری درگیر خواندن کتاب برای حضور در برنامه مناظره دانشجویی روز دانشجو بود.
می‌خواهم بگویم دانشگاه و دانشجو شدن فرصت‌هایی برای شناخت نقاط قوت و ضعف آدم‌ها فراهم می‌کند که همه‌اش در مسیر رشد و پیشرفت فرد است. حتی شکل‌گیری ارتباط با افراد با علایق و تخصص‌های مختلف با وجه اشتراک هم‌دانشگاهی بودن هم فضای فکری و نوعی از زیست را برای دانشجو فراهم می‌کند که در مسیر رشد فرد است.
در واقع دانشگاه به‌واسطه همین انجمن‌ها امکان تفکر، عدالت‌خواهی، آزادی‌خواهی، رشد، تلاش، مسئولیت نسبت به وطن و حتی وطن‌خواهی و آرمانگرایی را به افراد می‌دهد که در نهاد دیگری قابل مشاهده و دستیابی نیست.

استخدام همیشگی دانشجو پاره‌وقت
فرصت دیگری که دانشجوشدن برای جوان فراهم می‌کند، کارآموزی، استخدام پاره‌وقت و یا کار در سایه (job shadowing) است. توانایی کار، پذیرفته شدن در کار و پول درآوردن به غایت برای آدمی در سن جــوانـــی جذاب و تقـویت‌کننده اعتماد به‌نفس است. تصور اینکه جایی پذیرفته شوی و مشغول به کاری شوی و درآمدی کسب کنی، در همین لایه اول، امکانی است که در اغلب مشاغل برای دانشجویان فراهم است. کار در سایه به این معناست که فرد مسئول سمت‌دار در محل شغل بپذیرد که در زمان کار کسی را همراه خود داشته باشد، بدون اینکه به آن فرد مسئولیتی داده شود، فقط مشاهده‌گر باشد و یاد بگیرد. اگرچه در کشور ما هنوز پدیده کار در سایه خیلی تعریف نشده و مسئولان و کارکنان در سطوح عالی مدیریتی ریسک پذیرش دانشجو به این شکل را نمی‌پذیرند، اما آرام آرام این اتفاق در حال روی دادن است که باز هم امکان آن برای دانشجویان فراهم است.
درواقع روزهای دانشجو بودن به سبکی از زندگی برای فرد شکل می‌دهد که در کل زندگانی می‌توان آن را چیزی شبیه پاگرد پله دانست. موقعیتی که بار مسئولیت جدی و رسمی روی دوشش نیست. بالا یا پایین رفتنش، در مسیر ماندنش و خلق ایده و شکوفایی‌اش متأثر از خود فرد است. چه بسیار افرادی که سرشان در جزوه بود و این پاگرد را سریع طی کردند، غافل از اینکه این پاگرد محل انرژی گرفتن و شروع رشد در مسیرشان بود. در نهایت باید بگویم که من خودم دوست دارم همیشه دانشجو باشم و هیچ‌وقت از مسیر آن خارج نشوم. چون دانشجو بودن و دانشگاه مسیری همیشه روبه‌رشد و پویاست که در هیچ نهاد دیگری پیدا نمی‌شود.