نگاهی به نشریات طنز و فکاهی سال اول پیروزی انقلاب اسلامی(5)
رئیسجمهوری با دامادش!
بهزاد توفیقفر
پژوهشگر طنز
دیدیم که ابوالحسن بنیصدر خیلی ادعای اقتصاددانی و دکترا و اینها داشت. در مدت کوتاهی هم که در وزارت اقتصاد بود، هرتپهای که توانست، با عنایت به علم روز اقتصاد و دستورالعملهای بانک جهانی، مورد عنایت قرارداد. مثلاً طرح ملی کردن همه بانکها (بخوانید دولتیکردن اقتصاد). با اجرای این طرح، بانکهای سراسر کشور ابتدا به تملک دولت درآمدند و سپس بانکهای خصوصی و مختلط در چند بانک دولتی ادغام شدند. علیاکبر معینفر [وزیر نفت بنیصدر] میگوید: «ابتدا همان بحث مدیریت بانکها توسط دولت مطرح شد، اما آقای بنیصدر گفت چرا بانکها را ملی نمیکنید؟ ملی کنید که تکلیف مشخص باشد. آقای [عزتاله] سحابی هم دفاع کرد. به این ترتیب طرح ملی شدن بانکها رای آورد». یا مثلاً ملیشدن صنایع و زمینهای بزرگ (بخوانید دولتیکردن صنایع بزرگ مثل خودرو و معدن و...). این طرح تصریح میکرد: «منظور از زمین بزرگ، سه برابر زمینی است که عرف محل برای یک نفر لازم میداند.» در مرحله بعد، صنایع بزرگ ملی و اموال بیش از پنجاه نفر از سرمایهداران معروف دوره پهلوی ملی شد و در اختیار دولت بنیصدر قرار گرفت.
اما بزرگترین تپهای که دکتر بنیصدر آن را دید، «وامهای مسکن» بود که بعدتر به وام مسکن بنیصدری معروف شد. با قرارگرفتن منابع و مدیریت همه بانکها در دست بنیصدر، وی اقدام به اعطای وام مسکن کرد. این اقدام گرچه موجب افزایش مهاجرت و ماندگاری مهاجران روستایی در حاشیه شهرهای بزرگ خصوصاً تهران شد و با پخش نقدینگی بانکها در دست مردم، افزایش تورم و گرانی و احتکار را موجب گشت، اما برای خود بنیصدر تبلیغات وسیع و گستردهای از جیب دولت به همراه داشت. بر اساس آن هر یک از شهروندان میتوانستند تا سقف ۳۰۰هزار تومان با سپرده ۳۰هزارتومانی تسهیلات دریافت کنند. البته که نظارتی هم بر اینکه مردم واقعاً اقدام به ساخت یا خرید خانه کنند، نبود و اینکه درسال 1358 چه کسانی سیهزارتومان پول داشتند هم جای بررسی دارد. این تبلیغات به علاوه فعالیت شبانهروزی خانههای تیمی و شبکه مجاهدین خلق (منافقین) و البته رپرتاژآگهیهای روزنامه شخصی بنیصدر (انقلاب اسلامی) موجب شد که وی، رئیسجمهور شود.
بهلول، یکی از اولین مطبوعاتی بود که از انتخاب بنیصدر روی جلدش استقبال کرد. «جامعه مطبوعات مفتخر است رئیس جمهور از بین روزنامهنگاران انتخاب شد». این جمله آغاز تغییر مسیر بهلول بود. تا آن روز، بهلول به صورت متمرکز از قطبزاده حمایت میکرد اما از این پس، ضمن نگهداشتن طرف قطب زاده، به حامی اصلی بنی صدر تبدیل شد. جالب است که این حمایت از شخص رئیسجمهور بود و نه از دولت. مجلس و سایر نهادها و ارگان های اغلب تازه تأسیس هم که تکلیفشان معلوم بود.
خط اصلی بهلول در ابتدای ریاست بنیصدر بر دولت، مظلومنمایی و نشان دادن چهرهای «مبارز تنها» از وی است. این خط، هم در کاریکاتورها و هم در متون و اشعار دنبال میشد و فضایی را ترسیم میکرد که بنیصدر به تنهایی در یک سو با امکانات حداقلی و انگشتشمار افراد همسو قرار دارد و قصد دارد تا اصلاحات عظیمی را برای مردم رقم بزند اما در مقابلش همه امکانات در اختیار افراد بیسواد و بیشناسنامه است که نمیخواهند چرخ زندگی مردم بچرخد و چوب لای چرخ بنیصدر میگذارند. تکیه این فضاسازی نیز بر همان تپههایی بود که قبلاً بنیصدر دیده بود و روزنامهها و منافقین، آن را آراسته و دلخواه در نظر مردم جلوه داده بودند. فضایی که در همین نوشته و به صورت گذرا به برخی از آنها ها اشاره کردیم.
از حق نگذریم، ساختار اداره کشور نیز این دستاویز را به بنیصدر میداد تا بدون سختیهای معمول، منافقانه عمل کند. بدین معنا که هرگاه کمکاری یا نقصی در امور وجود داشت – که بدیهی بود – آن نقص را به دولت و نخستوزیر نسبت میداد اما هرگاه کار خوبی انجام میشد یا طرح مردمی به نتیجه میرسید، رئیسجمهور خود را جزء اصلی و راهبر دولت معرفی میکرد و آن نتیجه خوب را به خود نسبت میداد.