جمعیت‌سیاست‌زده

نقد و بررسی قانون جمعیت، سیاست‌ها و وضع موجود در کشور

برخی فکر می‌کنند بحران جمعیت در آینده اتفاق خواهد افتاد اما واقعیت این است که کشور ما همین الان دچار این بحران شده است زیرا نرخ باروری به کمتر از حد جایگزینی رسیده و اگر حالا به فکر نباشیم، در آینده با تبعات آن روبه‌رو خواهیم شد. سیاست‌های فعلی ما در حوزه جمعیت غالباً در بخش مشوق‌های مالی خلاصه شده است. گاهی فعالیت‌هایی نیز از جنس فرهنگ‌سازی می‌بینیم اما به‌دلیل آن‌که عوامل فرهنگی ضد جمعیتی هنوز در جامعه موجود است، اثرگذاری کافی ندارند. مانند برخی تولیدات رسانه‌ای و فیلم‌ها که هنوز در حال انتشار و دست به دست شدن بین مردم هستند و در کمال تعجب می‌بینیم که بر مبنای سیاست‌های پیشین و کنترل جمعیتی است.

فاطمه امی
کارشناسی ارشد حقوق خانواده دانشگاه شهید بهشتی

مشکل جمعیت کجاست؟
به نظر می‌رسد در حوزه جمعیت کارشناسان و مسئولان به وحدت نظر نرسیده‌اند. برای تبیین این تشتت بهتر است به نظریه‌ها و سیاست‌هایی که این روزها در کشور اجرا می‌شود، مراجعه کنیم. برخی از مسئولان و کارشناسان هنوز جمعیت را مسأله و بحران نمی‌دانند. بنابراین؛ جمعیت در حوزه سیاستگذاری، بررسی و تولید گفتمان برای آنها اولویت ندارد. گروه دیگری که به اهمیت و بحرانی بودن مسأله جمعیت در کشور پی برده‌اند؛ استدلال‌های متفاوتی از ریشه این موضوع ارائه می‌کنند. برخی ریشه مشکل را فرهنگی و برخی دیگر آن را اقتصادی می‌دانند.
بدیهی‌ است که هر گروه، شروع به سرمایه‌گذاری در حوزه‌ای می‌کند که به نظرش ریشه مسأله جمعیت است. در این بین این سه گروه که شامل کارشناس، مسئول و فعال حوزه جمعیت می‌شوند؛ جدا از هم مشغول فعالیت هستند. البته بخشی از انرژی آنها نیز صرف انکار گروه‌های دیگر و بازی‌های سیاسی برای کنار زدن دیگران می‌شود. همان‌طور که در برکناری رئیس مؤسسه تحقیقات کشور، که تنها مؤسسه پژوهشی این حوزه است، شاهد بودیم.

فرهنگ یا اقتصاد؟ مسأله این است!
گروهی که ریشه کاهش جمعیت در ایران را تغییرات فرهنگی جامعه می‌دانند، از یک نکته مهم غفلت کرده‌اند که در اکثر کشورها، کاهش جمعیت طی ۷۰ تا ۱۰۰ سال اتفاق افتاده است؛ زمانی که برای تغییرات فرهنگی و عمیق شدن تفکرات کاهش جمعیتی کافی است اما در ایران تغییرات جمعیتی و کاهش نرخ باروری در مدت 10 سال از عدد ۶ فرزند به ازای هر زن به وضعیت امروز یعنی ۱.۶ فرزند به ازای هر زن رسید. متخصصان حوزه فرهنگی بهتر می‌دانند که در 10 سال نمی‌توان فرهنگ یک جامعه را تغییر داد. در مقابل افرادی که ریشه را صرفاً اقتصادی می‌دانند، جوابی برای سؤالاتی از این قبیل که «چرا مناطق محروم نرخ باروری بالاتری دارند؟» یا «چرا ثروتمندان جامعه فرزند کمتری دارند؟» پیدا نمی‌کنند. مسأله جمعیت ابعاد مختلفی دارد اما شواهد نشان می‌دهد که مشکل ما صرفاً و فقط از جنس تغییرات فرهنگی نیست. از طرفی اعطای وام، ماشین و خانه هم کمک زیادی به فرزندآوری نکرده است. پس مشکل کجاست؟

تغییرات سرنوشت‌ساز
تغییرات نرخ باروری در ایران نشان می‌دهد، عامل کاهش نرخ باروری سیاست‌های دولت‌ها بوده است؛ دولتی که سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی‌اش ساختارهای اجتماعی و زندگی جامعه را تغییر داده است. مردمی که قبلاً نیازهای خود را به‌صورت اجتماعی رفع می‌کردند، حال باید هزینه اقتصادی پرداخت کنند. تنها یک مثال بارز می‌تواند موضوع را برایتان جا بیندازد: زندگی آپارتمانی و شهری امروز ما باعث شده تا کودک همیشه داخل خانه باشد. پیش‌تر اقوام و همسایه‌ها کمک دست مادر بودند یا کودک بخشی از روز را در کوچه مشغول بود اما الان تمام وقت در خانه است و مادر در خدمت او، آن هم در خانه‌های قوطی کبریتی بدون حیاط. مادر برای دسترسی به پزشک باید تا آن سر شهر برود درحالی که وسایل حمل‌ونقل عمومی شرایط حضور مادر و فرزندانش با کالسکه را ندارد، پس او باید یک روز کامل خود را در ترافیک به آن سر شهر برود، دست تنها.
بنابراین سیاست‌های دولت در حوزه مسکن، سلامت، شهرسازی و.... توانسته به‌صورت غیرمستقیم بر فرزندآوری تأثیر بگذارد.
 
الان در چه وضعیتی هستیم؟
سؤال دیگری که این روزها افکار عمومی را مشوش کرده، این است که آیا در چند سال اخیر بودجه و انرژی دولت در مسیر نادرست اتلاف شده و آیا پراکندگی نظرات و فعالیت‌ها در موضوع جمعیت باعث شده سیاست‌های فعلی هیچ تأثیری نداشته باشند؟
سیاست‌های مشوق مالی که در حال حاضر طبق قانون جوانی جمعیت در حال اجرا است، تا حدودی بر گروهی از جامعه اثر گذاشته اما نمی‌توان گفت تمام جامعه هدف را نشانه گرفته است. در واقع به نظر می‌رسد تا زمانی که مسأله جمعیت ریشه‌یابی نشود و گفتمان علمی و صحیح جمعیتی در کشور تولید نشود، ما به اهداف جمعیتی مورد نظر خود نخواهیم رسید.
طبق ماده یک قانون جوانی جمعیت، ستاد ملی جمعیت وظیفه دارد سالانه گزارش عملکردی منتشر کند که در آن فعالیت‌های حوزه جمعیت را نسبت به بودجه اختصاص یافته ارزیابی کند. همچنین یکی دیگر از وظایف این ستاد پایش مستمر تغییرات جمعیتی کشور با مشارکت مرکز آمار است. حال دوسال از تصویب این قانون می‌گذرد و ما از ستاد جمعیت جز ارائه مختصری از گزارش جلسات برگزار شده، چیزی ندیده‌ایم. حتی همان گزارش جلسات ستاد جمعیت که هر سه ماه یک‌بار تشکیل می‌شود شامل سخنرانی رئیس جمهور به‌عنوان رئیس ستاد ملی جمعیت است که صرفاً به بیان اهمیت و تأکید بر مسأله جمعیت می‌پردازد.
از سوی دیگر در حال حاضر نهاد متمرکز دیگری به پایش آماری موضوع جمعیت نمی‌پردازد. بنابراین به طور قطع آمار و تحلیل آماری جامع، به روز و دقیقی از وضعیت جمعیت کشور در دست نداریم اما آمارهای موجود در مرکز آمار چه می‌گویند؟

از زبان آمار جمعیتی
در سال ۹۹ نرخ موالید ۱۱۱۴۰۰۰ بوده و در سال ۱۴۰۰ این عدد به ۱۱۱۶۰۰۰ رسیده است؛ ۲ هزار نوزاد بیشتر از سال ۹۹؛ اما این رشد تولدها نمی‌تواند نشان‌ دهنده رشد نرخ باروری باشد. نرخ باروری تعداد فرزندانی است که یک زن در طول دوران باروری خود به دنیا می‌آورد و این عدد در حال حاضر ۱.۶ کودک به ازای هر زن است.
بانکی‌پور، نماینده مجلس، در گزارشی نسبت به نرخ باروری سال ۱۴۰۱ می‌گوید: « در جلسه‌ای که با سازمان ثبت‌احوال و مرکز آمار ایران داشتیم، اعلام شد آمار جدید نشان می‌دهد پس از گذشت ۳۰ سال که موالید فرزند سوم و چهارم در کشور روند کاهشی داشته، امسال موالید فرزندان سوم و چهارم در کشور روند افزایشی پیدا کرده است.»
آماری که بانکی‌پور از آن خبر می‌دهد تنها نسبت به فرزند سوم و چهارم است که البته در مرکز آمار اعلام نشده است. طبق آمار‌های دیگر، می‌دانیم که نرخ رشد جمعیت در سال ۱۴۰۱، ۰.۶ درصد بود و به نظر می‌رسد سرعت رشد جمعیت در ایران در حال کاهش است.
آیا این مسأله به معنی پیری قطعی جمعیت ایران است؟ سؤال دیگری که مطرح می‌شود این است که برای رهایی از بحران جمعیت، چقدر و طی چه مدتی باید نرخ باروری افزایش پیدا کند؟

می‌توانیم پیر نشویم
طبق گزارش‌هایی که مؤسسه تحقیقات جمعیت کشور در اردیبهشت ماه امسال منتشر کرد؛ اگر بتوان نرخ باروری را تا بیست سال آینده به عدد ۴ رساند، دیگر جامعه‌ای پیر نخواهیم داشت. این گزارش در ادامه بیان کرده که طبق سرشماری سال ۹۵، جمعیت زنان در سن باروری در کل کشور ۲۲.۷ میلیون نفر است که ۵۷ درصد جامعه را تشکیل می‌دهند و در سال ۱۴۳۰، ۲۱ میلیون نفر خواهند بود، یعنی ۴۲ درصد از جامعه. این یعنی کشور ما ظرفیت افزایش جمعیت بسیاری دارد و هنوز امیدی هست اما چگونه باید این بخش از جامعه که بالقوه توانایی افزایش باروری را دارد، بالفعل کرد؟
جامعه ذاتاً میل به تولید مثل و افزایش جمعیت دارد. در جامعه ایرانی که هنوز فرزندخواه و خانواده دوست است، این میل به مراتب بیشتر است. کافیست نگاهی به اطراف خود کنید، اکثر افراد از دیدن کودکان شاد می‌شوند و دوست دارند فرزند داشته باشند اما چه کنیم که این موضوع محقق شود؟
ساده است. طبق گفته کارشناسان باید موانع فرزندآوری و افزایش جمعیت را برداریم. در حال حاضر ۱۱ میلیون مجرد داریم که سیاست‌های حوزه اشتغال و مسکن، ازدواج آنها را به تعویق انداخته و مشکل کرده است. موانع و قوانین ضد جمعیتی که حاصل سال‌ها سیاست کنترل جمعیتی است، هنوز در کشور جاری است. به نظر می‌رسد وقت آن رسیده تا متولیان امور جمعیت در کشور دست از فشار روی مردم برداشته و کمی عملکرد و سیاست‌های اتخاذی خود، دستگاه‌ها و قوانین را بازبینی کنند تا بتوانیم تغییرات رشد جمعیتی را در سال‌های آینده ببینیم.