کتابهای کدام مترجم را در سبد خریدم بگذارم؟
قسمت چهارم از کدام مترجم کدام کتاب؟
تاریخ ترجمه در ایران مدیون کسانی است که از فرصتهایشان برای زبانآموزی نهایت استفاده را کردند و در نهایت علاقهشان به ادبیات ایران و جهان باعث شد از حرفه خود دست بکشند و به ترجمه و بعدتر به تألیف کتابهای گوناگون روی بیاورند. کسانی که حتی در زندان هم کار ترجمه را رها نمیکردند و تمام سعی و تلاششان این بود که آثار خوب را برای مخاطب ایرانی به فارسی برگردانند. آنها شغل خود را رها میکردند تا به فعالیتهای ادبی بپردازند. چنین افرادی از خیلی چیزها میگذرند چون برای ادبیات و ترجمه ارزش قائل هستند. همچنین در انتخاب اثر ادبی برای ترجمه وسواس به خرج میدهند و هرچیزی را ترجمه نمیکنند.
فاطمه منصوری نصرآباد
مترجم
کتابباز نامی ایران
سعید نفیسی مترجم، زبانشناس، لغتنویس و شاعر و نمایشنامهنویس ایرانی متولد سال 1274 شمسی بود. پدرش میرزا علی اکبر خان نامالاطبا پزشک و مترجم بود. در تاریخ ترجمه کتب پزشکی خدمت بزرگی به مردم زمانه خودش کرد. پسر سعید نفیسی هم همین راه را در پیش گرفت. در مدرسهای که پدرش تأسیس کرده بود، تحصیل کرد و بعد به فرانسه رفت و فرانسه آموخت. بعد هم زبانهای یونانی و لاتین یاد گرفت. سالهای زیادی فرانسه تدریس میکرد و در کنار آن در دانشگاه درسهای مختلفی مثل تاریخ ادبیات، تاریخ تصوف و ادبیات فارسی میداد. عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود و در دانشگاههای مختلفی مثل سوئد، هند، آلمان، فرانسه و... تدرس میکرد. زندگی خودش را صرف جمع کردن کتابها و مطالعه ادبیات و تاریخ کرد. پژوهشهای زیادی در متون کهن فارسی انجام داد و در نهایت کتب گرانبهایی تصحیح و تألیف کرد. در امر ترجمه اما از همان سالهای نوجوانی شروع به ترجمه کرد. بعدها با دانشی که اندوخته بود، دست به ترجمه آثاری از پوشکین زد که البته پس از چند سال «نایب چاپارخانه»اش را هم ترجمه و منتشر کرد. کتابهایی درباره تاریخ کشورها، ابن سینا و یکی دو اثر روسی دیگر هم ترجمه کرد که همگی چندین بار تجدیدچاپ شدند. اما شاید مهمترین آثار ترجمه شده او دو اثر معروف هومر یعنی «ایلیاد» و «ادیسه» باشد. در تاریخ ترجمه ایران کسی این دو اثر مهم را ترجمه نکرده بود. آن هم ترجمهای رسا و روان و دقیق! همان سالها «آرزوهای برباد رفته» انوره دوبالزاک را هم ترجمه کرد که جزو آثار ترجمه شده ماندگار ایران شد و مخاطبان زیادی را با این اثر مهم فرانسوی آشنا کرد. سعید نفیسی پس از مرگ پدرش در سال 1303 تلاش فراوانی کرد تا فرهنگ نفیسی را چاپ کند؛ فرهنگی که پیش از دهخدا بزرگترین فرهنگ فارسی ایران بود. سعید نفیسی در 71 سالگی بر اثر بیماری آسم در تهران درگذشت. برای آشنایی بیشتر با نفیسی هم میتوانید کتاب «خاطرات ادبی یک استاد» را بخوانید و از نثر شاعرانه و لطیف او لذت ببرید.
بنیانگذار کانون نویسندگان ایران
محمود اعتمادزاده یا شاید اسم مستعار او را بیشتر شنیده باشید، م.ا. بهآذین نویسنده و مترجم ایرانی متولد 1293 بود. همراه با دانشجویان اعزامی سال 1311 به فرانسه رفت و زبان فرانسوی را خیلی خوب آموخت. اوایل زندگی در نیروی دریایی کار میکرد اما به این نتیجه رسید که شغلش مانعی برای دنبال کردن ادبیات است پس استعفا داد و در حوزه ادبی مشغول به کار شد. به قول خودش اوایل کار برای گذران زندگی نمیتوانست به نویسندگی متکی باشد پس پیشنهاد ترجمه «بابا گوریو» انوره دوبالزاک را پذیرفت و آن را تحویل داد. بعد از آن آثار دیگر بالزاک مثل «زن سی ساله»، «دخترعمو بت» و «زنبق دره» را هم ترجمه کرد. آثار مختلفی هم از رومن رولان فرانسوی انتخاب کرد تا ترجمه کند. «ژان کریستف»، «جان شیفته» معروف و «بازی عشق و مرگ» جزو کتابهایی است که از رولان ترجمه کرد. به نظر شخص من، بهترین ترجمههایش همان سه نمایشنامه شکسپیر یعنی «اتللو»، «هملت» و «شاه لیر» در کنار ترجمه خوب «دن آرام» است. بهآذین وسواس زیادی برای انتخاب اثر داشت و در ترجمه هم تمام تلاشاش را میکرد ظرافتهای زبانی نویسنده را خوب از آب دربیاورد و فکر میکنم در این سه کتاب به خوبی توانسته از پس آن بربیاید. محمود اعتمادزاده در نهایت در 92 سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و فعالیتهای ادبی و اجتماعی او به پایان رسید.
پدر ویرایش ایران
احمد سمیعی گیلانی مترجم، نویسنده و ویراستار ایرانی متولد 1299 بود. احمد سمیعی به زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط بود. همان زمانی که در دانشگاه تهران کارشناسی ارشد زبانشناسی میخواند در مؤسسه انتشارات فرانکلین بهعنوان ویراستار مشغول به کار شد. عمده فعالیت او قطعاً در عرصه ویرایش است، مخصوصاً از زمانی که به فرهنگستان زبان و ادب فارسی رفت و سردبیر نشریه «نامه فرهنگستان» شد. این مجله با مدیریت او مقالههای مهمی در زمینه زبان و گویشهای ایرانی، دستور زبان و... منتشر کرد. به زندان که افتاد در همان جا به ترجمه روی آورد. رمان «دلدار و دلباخته» ژرژ ساند را برگردان کرد و وارد کار ترجمه شد. بعد از این ترجمه، شروع به کار کردن روی کتاب ژرژ پرک یعنی «چیزها» کرد. کتاب «خیال پروریهای تفرجگر انزواجو» ژان ژاک روسو را هم ترجمه کرد. پس از آن کتابهای متنوعی در زمینههای مختلف نوشت. در عرصه زبانشناسی کتاب «آشنایی با زبانشناسی(کلیات و واجشناسی)» را نوشت و کتابی مهم از نوام چامسکی به نام «ساختهای نحوی» را ترجمه کرد. احمد سمیعی گیلانی بر اثر کهولت سن در 103 سالگی درگذشت. برای آشنایی بیشتر با او، کتاب خاطراتش که در قالب مصاحبه تاریخ شفاهی است با نام «گوهرنشان ادب» نوشته پیمانه صالحی را بخوانید.