جمله طلایی

وزیر ملی امنیت اسراییل: من را در جریان توافق با حماس قرار نمی دهند

من، هویج، تفاوت‌ها و شباهت‌ها

امین شفیعی
طنزپرداز

من! ایتامار بن گویر از آنجایی که وزیر امنیت ملی اسرائیل می‌باشم و قاعدتا باید در جریان تمام اطلاعات جنگ باشم؛ اما حتی در جریان توافق نیز قرار نگرفتم. به همین دلیل دچار بحران هویت شده و بر آن شدم تا وجوه شباهت و تفاوت خود با هویج را بررسی کنم.
تفاوت-مشخص بودن مبدا
همه می‌دانند که هویج گیاهی‌ست که از مزارع سرسبز می‌آید. اما هیچ‌کس نمی‌داند که بنده دقیقا از کدام گوری می‌آیم و کشور و هویتی ندارم.
شباهت-داشتن خانواده
گیاه هویج از خانواده چتریان است ومن از خانواده گویرها هستم. البته خانواده هویج همگی چتر دارند اما خانواده من الزاما گوی ندارند.
تفاوت- نحوه مواجهه با چشم
هویج حاوی ویتامین آ است که موجب تقویت بینایی می‌شود. اما من حاوی تهدید‌ها و برنامه‌هایی برای ترور هستم که باعث کاهش بینایی اعضای سازمان ملل و فعالین سیاسی می‌شود.
شباهت- رنگ نارنجی
هویج گیاهی به رنگ نارنجی است و اسم من هم با کلمه «ایتا» شروع می‌شود که سکویی نارنجی رنگ است.
تفاوت- خاک
هویج گیاهیست که در خاک پرورش داده می‌شود اما من متاسفانه خاک ندارم
شباهت- خاک
البته خاک علی‌رغم این که تفاوت ماست، به نوعی شباهت ما نیز هست. گیاه هویج برگ‌های سبزی دارد که همه آن را می‌بینند اما بخش اصلی‌ش در خاک قرار دارد. من نیز نصفم در زمین است.
تفاوت- ماهیت
هویج یک نوع غده خوراکی‌‌ست اما من یک نوع عقده‌ی مجسمِ عرب ستیز هستم.
شباهت-خیسیدن درآب نمک
مهم‌ترین شباهت من و هویج پایان ماست. معمولا قبل از مصرفِ هویج، آن را در نان و نمک می‌خوابانند. من را نیز قبل از پایان توی آب‌های شور مدیترانه می‌ریزند.

 

جریان چیست؟!

مجتبی قبادی
طنزپرداز

امروزه واژه‌ی جریان از واژگان پرکاربرد در زبان فارسی است و کمتر کسی است که از این لغت استفاده نکند. به عنوان مثال یکی از استفاده‌های متداول این واژه، هنگامی است که از کسی پرسیده می‌شود که «فلانی کی بود؟» پاسخ می‌دهد «آهان اون رو میگی، اون جریان داره، بعداً بهت می‌گم». اما سوای این معانی روزمره، ضروریست تا با معنای دقیق این واژه آشنا شویم.
جریان، اسم مصدری عربی به معنای روان شدن و دست به دست شدن پول (معامله، توافق کردن جهت دادن امتیاز) است. روان شدن خود به معنی حرکت کردن با حجم زیاد است؛ مثلاً هنگامی که اشخاص زیادی به سمت دریا یا فرودگاه حرکت می‌کنند، در واقع روان شده‌اند و جریان یافته‌اند. طبق قوانین فیزیکی نیز جریان یافتن از جای متراکم (همانند یک سرزمین) به سمت جای کم‌تراکم (مانند قعر دریا) اتفاق می‌افتد.
مترادف این واژه، «روانی» است که برخی از قدما، از اینجا نتیجه گرفته‌اند که چون یکی از معانی جریان به معنی دست به دست شدن پول یا همان معامله است، پس شرط لازمه برای یک معامله‌ی جریان‌دار، روانی بودن یک طرف آن دادوستد و توافق است. یعنی فقط وقتی یک جریان، معامله محسوب می‌شود که یک طرف آن روانی و وحشی باشد و میان دو فرد عاقل و سالم از لحاظ روحی، هیچ جریانی بالذاته امکان‌پذیر نیست. از طرفی بنا بر اقوال بسیاری از ادیبان، جریان اصالتاً واژه‌ای فارسی و معرب شده‌ی گریان (اشک‌ریزان) است. در واقع می‌توان گفت هنگامی که اشک روان می‌شود، یک جریان رخ داده است.
برای فهم بهتر تمامی معانی و مترادف‌های جریان، در ذیل مثالی آورده می‌شود. فرض کنیم فرد «الف» که از قضا روانی است، روان شده تا فرد «ح» را کتک بزند (جریان اول) و مکرراً می‌گوید حسابت را می‌رسم و هیچ کس نمی‌تواند جلوی مرا بگیرد. جلو رفته امّا نمی‌تواند کاری کند و در عوض فرد «ح» به حسابش می‌رسد. در این هنگام فرد «الف»، جلوی دوربین حاضر می‌شود و اشک می‌ریزد تا ترحم بخرد (جریان ثانی) اما کسی به او توجه نمی‌کند و همه ضد او می‌شوند. در این هنگام فرد «الف» تصمیم می‌گیرد تا دست به معامله با فرد «ب» بزند و به او امتیاز بدهد. از آنجایی که تمام شروط لازم (روانی بودن یک سمت معامله) در اینجا فراهم است، ما شاهد یک جریان ثالث خواهیم بود. به تمامی این حوادث اصطلاحاً جریانات گفته می‌شود.

 

ول کن؛ بعد!

علیرضا عبدی
نویسنده و طنزپرداز

توافق مصدری است از باب «تَفاعُل». کلاً این تفاعل به معنای کردار و کاری است که بین دو نفر و یا بیشتر انجام شده باشد. مثلاً تفاهم یعنی فهمیدن هم‌دیگر (در زندگی زناشویی). توازن یعنی هم‌وزن شدن دو نفر (در هرجایی).

پس توافق هم باید چنین معنی را داشته باشد، موافقت و قبول کردن یک چیزی توسط هر دو طرف معامله. حالا این‌جا حرف از توافق است، اما نظر اسراییل چنین‌ نیست. یعنی اسراییل عین همیشه می‌گوید توافقات انجام شده، اما تا طرف مقابل تمام می‌کند، این بیشتر می‌گیرد و می‌کِشد و لگد می‌زند و می‌کشد و...

بنابر نظر همه‌ی کارشناسان، این ول نکردن در صورت توافق، ریشه در کودکی دارد. آن‌جایی که اگر اصلاً اسراییل کودکی‌ای داشته باشد. (فرض محال، گیریم دارد.) وسط دعواهای کودکی می‌گفته که ول کن تا ول کنم. اما تا طرف ول‌ می‌کرده، این بیشتر می‌کشیده و می‌زده.

حالا هم چنین است. یعنی اولاً توافقی نشده، ثانیاً اگر هم شده به وزیر امنیت اسراییل خبر نداده‌اند. ثالثاً اگر هم خبر داده‌اند و این وزیر دارد ادای بی‌خبران را درمی‌آورد، واقعاً توافق باید دوطرفه باشد، این حرف من و تفاعل است.

 

این طرف هم سه خط آدیداس

طاهره ابراهیم نژاد
شاعر

برده از پنج قاره  هوش و حواس
گنگ بالای بچه های حماس

اسقاطیلی به پا کند پوشک
این طرف هم سه خط آدیداس

کل دنیا چفیه پوشیده
لندن و پاریس و بن و تگزاس

شده حامی بچه های حماس
پایگاه بسیج لاس وگاس

موتور صهیونیست پوکیده
دلخوشی اش به دنده و زاپاس

کشتی اش دست بچه های یمن
حوثی قهرمان و تیر خلاص

بی سر و پای پهلوان پنبه
ضربه فنی شد و نکرد احساس

موشک و بمب و حمله و تهدید؟
برو باو غزه تا ابد واس ماس

 

قوم بی‌اراده‌ی
 قول و قرار

مینا گودرزی
شاعر

آید اگر سیاست بی‌اعتبار، کِش
حتی شوند منتقدان نیز بارکش!

بار و بری نداشته این پا بلندی‌اش
هرقدر هم بیاید طول چنار، کِش

سرگیجه است حاصل گردش به گِرد خویش
گیرم به فرض آمده نصف‌النهار، کِش

عطر گلاب کم نشود گرچه صد وجب
آید به روی ساقه‌ی گل دست خار، کِش

در آستین ریلکس نموده دراز و تخت
بیخود نبوده آمده اینقدر مار، کِش

تعلیق می‌شدیم ولی روده‌بُر شدیم
از بس که آمد این سخن خنده‌دار، کِش

یارب ردیف کن که نباشیم در جهان
از قوم بی‌اراده‌ی قول و قرار کش!