خبرنگار
جریان از این قرار است که خانم و آقای هیلارد بعد از سالها زندگی مشترک و داشتن سه فرزند، میخواهند طلاق بگیرند. قطعاً گرفتن این تصمیم، کار راحتی نیست و کنار آمدن با آن برای بچههایشان هم بسیار دشوار است؛ خصوصاً که میراندا -مادر بچهها- اجازه نمیدهد که آنها از این به بعد وقت زیادی را با پدرشان بگذرانند. پدری که آنها را عمیقاً دوست دارد و بچهها هم از بودن با او لذت میبرند.
به هرحال، هیچ امیدی برای بهتر شدن روابط بین میراندا و دانیل وجود ندارد. جدایی اتفاق میافتد و کاری هم نمیشود کرد. میراندا که حالا سرپرست خانواده شده و سر کار میرود، نیاز به یک کمک در خانه دارد. کسی که در نبود او حواسش به بچهها باشد، غذا درست کند و خانه را مرتب نگه دارد. میراندا با چندین نفر صحبت میکند و سرانجام خانم داتفایر استخدام میشود. کسی که بیاندازه برای این کار مناسب است. او خوب بچهها را میفهمد. در خانهداری نمرهاش بیست است و دستپختش هم حرف ندارد! خانم داتفایر، دقیقاً همان کسی است که این خانواده به او نیاز داشتهاند؛ باسلیقه، تروفرز و کاربلد. اما... همچنان جای خالی پدر در خانه احساس میشود. لیدیا، کریستوفر و ناتالی بهانه میگیرند و دلتنگ او هستند؛ یعنی پدر بدون بچههایش چه کار میکند و چطوری میتواند دوری آنها را تاب بیاورد؟ شاید خانم دات فایر راه حل این مشکل باشد. شاید او....
آن فاین، نویسنده معروف امریکایی است که برای کودکان و نوجوانان مینویسد. ایندیپندنت درباره او نوشت: «این نویسنده میتواند شما را بخنداند و به گریه بیندازد. او گنجینه باارزشی است که نباید فقط مال کودکان باشد!» خانم دات فایر مثل بقیه آثار این نویسنده، داستان پرکشش و شخصیت پردازی خوبی دارد. فرقی نمیکند فیلم سینمایی خانم دات فایر را دیدهاید یا نه، از همنشینی با این پیرزن لذت خواهید برد. او میتواند شما را سرگرم کند و زنگ تفریح خوبی بین شلوغیهای روزمره باشد. این کتاب که تفاوتهای بزرگی با اقتباس سینماییاش دارد، نامزد جایزه بهترین داستان نوجوان از آبزرور شد و به فروش زیادی هم دست پیدا کرد.