روایتی از یک کتابخانه که همه منتظر بودند بسته شود
گشت وگذار در مرزون آباد و کتابخانهاش!
خودش ذوق دارد از اتفاقی که رقم خورده است، میگوید: «در ابتدا کمتر کسی فکر میکرد که این کتابخانه بتواند در میان مردم این روستا جایگاهی پیدا کند و گاهی هم میگفتند احتمالاً بعد از مدتی بسته میشود؛ اما این اتفاق نیفتاد و همین کتابخانه توانست مردم را عاشق مطالعه کند. این عشق به مطالعه در فرهنگ این روستا اثرات بسیار مطلوبی روی جوانان و نوجوانان گذاشت و همان کسانی که فکر میکردند درهای کتابخانه بسته میشود، از این همه شور و شوق تعجب کردند.»
عاطفه جعفری
خبرنگار
اینجا روستای مرزونآباد بابل است با 1300 نفر جمعیت که کودک و نوجوان هم در این روستا زیاد است. شهیده آقاجانی مسئول کتابخانه شهید عشقعلی آقاجانی است که همه سعی و تلاشش را میکند تا کتابخانه را با اعضا پیش ببرد.
کتابخانه این روستا در سال ۱۳۹۴ در زمینی به مساحت ۳۵۰ مترمربع و زیربنای ۲۹۰ مترمربع در زمین اهدایی خانواده شهید عشقعلی آقاجانی و کمک مالی یک میلیارد ریالی حاج محمود یزدانپور، خیر اهل روستای درویش خیل ساخته شد و مورد بهرهبرداری قرار گرفت؛ آقاجانی که در این کتابخانه فعالیت میکند، نقطه آغازین ایجاد عشق و علاقه به کتاب و کتابخوانی را از خانواده میداند و میگوید: «فکر میکنم که لازم و ضروری است تا خانوادهها به صورت عملی به فرزندان خود مطالعه را آموزش دهند؛ به نظرم یکی از مهمترین کارهایی که میتواند به جامعه کمک کند، همین مطالعه است.»
او به وجود موبایل و تأثیری که در کتابخوانی و کلاً مطالعه، ایجاد کرده است اشاره میکند و میگوید: «امروز با وجود گوشیهای هوشمند و فضای مجازی دیگر امانت کتاب صرف و انباردار کتاب بودن از سوی کتابداران پذیرفته نیست، باید کتابخانه را به یک پایگاه فرهنگی فعال برای اهالی نزدیک به کتابخانه تبدیل کرد تا بتوان فرهنگ مطالعه را در جامعه نهادینه کرد. کتابخانه باید جایی باشد که خدمات متنوع برای اعضا و مردم داشته باشد تا آنها را برای آمدن به این محل تشویق کند. کتابخانه روستای ما با اجرای برنامههای متنوعی مانند نشست با کتابخوان، برگزاری اردوی تفریحی، دورههای قصهخوانی و شرکت در کلاسهای متنوع آموزشی توانسته جایگاه خوبی را در بین اعضا کسب کند.»
کتابخانه عمومی مرزونآباد، کتابخانه روستایی است که ۶۳۰ عضو و ۷ هزار جلد کتاب دارد که به تفکیک ۵ هزار جلد کتاب بزرگسال، یک هزار و ۸۰۰ جلد کتاب کودک و نوجوان، ۵۳۰ جلد کتاب کمک درسی است. این کتابخانه ۲ هزار و ۳۸ نشریه دارد.
کتاب را دوست دارد و همین باعث شده تا تلاشش را برای کتاب و کتابخانه انجام بدهد و در مورد فضای روستا و تغییری که در آن ایجاد کرده است، میگوید: «یکی از مشکلات و کاستیهای جامعه روستایی ما مشغله کاری فراوان و گریز از کتاب و پایین بودن سطح فرهنگ مطالعه بود. این نقیصه، ریشهها و علتهای مختلفی دارد که «عدم احساس ضرورت» در رأس آنهاست. برای همین سعی کردم به نیازشان توجه کنم؛ کتابهای تخصصی حوزه کشاورزی را برایشان آماده میکردم تا ببینند و همین توانست تا حدود زیادی مشکلات پیش رویم را حل کند و پای کشاورزان را به کتابخانه براساس نیازشان باز کند. من فکر میکنم که کتاب خواندن از عادات باارزشی است که باید در جامعه همهگیر شود. همه بزرگان ما در طول تاریخ به این نکته تأکید کردهاند که سعادت یک جامعه در میزان علاقه مردم آن جامعه به دانستن و کسب علم به خصوص از طریق مطالعه است.»
بچهها همپای بزرگترهایشان عاشق کتابخانه هستند و آنقدر از برنامهها استقبال میکنند که به گفته این کتابدار، گاهی کنترل کتابخانه سخت میشود. او درباره برنامههای شاخص فرهنگی که در روستا انجام داده است، میگوید: «برگزاری کارگاههای آموزشی اعم از نقاشی، گلدوزی، خوشنویسی، جواهردوزی، نشست با کشاورزان محله در روز جهاد کشاورزی، ویژهبرنامه شب یلدا، برنامه «پنجشنبهها تفریحگاه کودکان کوچه»، برگزاری مسابقه فرهنگی با سیره ائمه اطهار(ع) از جمله برنامههای اجرا شده برای ترویج کتابخوانی در روستا در طول یک سال گذشته بوده است.» قصد دارم در آینده برنامهای تحت عنوان «کتاب در قهوهخانه» را اجرا کنم. علت تصمیمم این است که در اطراف روستای ما قهوهخانه و قلیانسرا زیاد به چشم میخورد و جوانان زیادی نیمی از روز خود را در این مکانها میگذرانند. تلاش خواهم کرد ضمن ایجاد ارتباط با مدیران این مکانها، کتاب را نیز وارد این محیط کنم. برنامهای تحت عنوان «مسجد و کتابخانه» را نیز با راهاندازی کتابخانهای کوچک در مسجد اجرا خواهیم کرد تا بتوانیم مسجدیها را نیز بیش از پیش به سمت و سوی کتاب خواندن سوق دهیم. همچنین برنامهای دیگر با عنوان «نذر فرهنگی» که در قالب آن با تهیه قلکی برای جمعآوری کمکهای اعضا، سعی خواهیم کرد در طول سال کتابهای پرطرفداری را که در کتابخانه موجود نیستند، تهیه کنیم.»
وی با بیان اینکه در کار فرهنگی نباید پشتمیزنشین بود، میگوید: «الآن فضای کتابخانهها جوری است که میتوان، کارهای زیادی انجام داد، برای همین میخواهم به همکارانم بگویم پشت میزنشین نباشند، الان فرصت خوبی برای برنامهریزی برای اجرای برنامههای فرهنگی است؛ برنامههایی که به کمک آنها بتوانیم افراد را به محیط کتابخانه فرابخوانیم؛ چراکه اکتفا کردن به نشستن پشت میز و امانت دادن و ثبت کتاب نمیتواند در مقابل جذابیتهای تلفنهای هوشمند، اعضا را جذب کتاب و کتابخوانی کند.»
ایدههای نو همراه با عشق و علاقهای که به کارش دارد، باعث شده تا روستا از آن حالت خموده دربیاید و به قول خودشان به یک روستای فرهنگی علاقهمند به کتاب تبدیل شود.