معرفی فیلم «یک دور دیگر»

داستان سفری سرخوش در بحران میانسالی

نوشین تقیلی
   نویسنده

اگر والدین شما متولد دهه‌های چهل و پنجاه باشند، به احتمال خیلی زیاد در موقعیت‌های مختلف این جمله را از آنها شنیده‌اید: «دیگه از من گذشته!» یا «برای یکی تو سن من زشته!». این موقعیت‌ها ‌می‌توانند متفاوت باشند، از خرید یک لباس با رنگ شاد برای پدر و مادرها تا پیشنهاد رفتن به سینما، کافه یا ثبت‌نام در یک کلاس هنری.
چندسال پیش در روز تولد 48 سالگی مادرم به او پیشنهاد دادم که دو نفری به کافه برویم و با این جواب مواجه شدم: «زشته! از سن من گذشته. مردم ببینن مسخره ‌می‌کنن! کافه جای جوون‌هاست». البته که من تسلیم نشدم و رفتیم. ولی این تنها مواجهه من با این جملات نبود. بارها و بارها در موقعیت‌های مختلف این جملات را شنیده‌ام و نهایت تلاشم را کرده‌ام تا ثابت کنم انجام هیچ کدام از این کارها منافاتی با سن او ندارد.
در فرهنگ ما، گاهی انتظارات عجیبی از زنان و مردان میانسال وجود دارد؛ انتظاراتی که باعث شده چهارچوب‌های اخلاقی غیرمنطقی برای آنها درست شود و در صورت انجام دادن بعضی از کارها دچار شرم شوند و بیشتر اوقات اصلاً به سمت آن فعالیت نروند. این مسأله موجب دامن زدن به بحران میانسالی ‌می‌شود. البته که بحران میانسالی مختص ایران و فرهنگ ایران نیست و در همه کشورها وجود دارد. «میانسالی» تقریباً به بازه سنی 40 تا 60 سالگی گفته ‌می‌شود. یکی از مشکلات رایج در مورد این مرحله از زندگی این است که در مورد هویت، انتخاب‌هایی که در زندگی داشته‌اید و حتی مرگ خود دچار آشفتگی درونی می‌شوید. متأسفانه میانسالی یکی از مراحل زندگی است که کمتر درک شده و مورد قدردانی و مطالعه قرار گرفته است. در حالی که افراد میانسال نقش‌های بزرگی را در محل کار، خانواده و جوامع خود بازی می‌کنند.
در سال‌های اخیر توجه پژوهشگران و جامعه‌شناسان به بحران میانسالی بیشتر شده و در سینما نیز به این موضوع بیشتر پرداخته ‌می‌شود. یکی از جذابترین فیلم‌هایی که در این زمینه ساخته شده، فیلم دانمارکی «یک دور دیگر» به نویسندگی و کارگردانی توماس وینتربرگ است. داستان فیلم درباره چهار دوست است، که همگی معلمان دبیرستان هستند و هرکدام از سطوح مختلف بحران میانسالی رنج ‌می‌برند. یک دور دیگر» برنده بهترین فیلم بین‌المللی در نود و سومین دوره جوایز اسکار، برنده بهترین فیلم غیرانگلیسی ‌زبان در آکاد‌می‌ هنرهای فیلم و تلویزیون بریتانیا و آکاد‌می‌ فیلم اروپا شده ‌است. این فیلم همچنین نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی ‌زبان در مراسم گلدن گلوب شد.
ممکن است زمان تماشای فیلم بگویید که «یک دور دیگر» توماس وینتربرگ فیلمی‌ درباره الکل است (عنوان آن در زبان دانمارکی اصلی «مست» است که به معنای «مصرف الکل» نیز ترجمه شده است.) اما در واقع این فیلم درباره خانواده، بحران‌های میانسالی، مردانگی و تله‌های روانشناختی ماست.کاراکتر اصلی داستان مارتین (مدز میکلسن)، معلم تاریخی است که کاریزما و جذابیت خود را از دست داده است. زندگی زناشویی او و همسرش آنیکا (ماریا بونوی) نیز دچار مشکل و یکنواختی شده است. به نظر ‌می‌رسد که او هیچ رضایتی از زندگی ندارد. او و سه معلم دیگر یعنی تا‌می‌(توماس بو لارسن)، پیتر (لارس رانته) و نیکولا (مگنوس میلان) در شب تولد چهل سالگی نیکولا در مورد نظریه روانپزشک نروژی، فین اسکاردرود، صحبت ‌می‌کنند.
گروه در ابتدا این نظریه را رد ‌می‌کند. اما مارتین که احساس ناامیدی ‌می‌کند، تصمیم ‌می‌گیرد این نظریه را آزمایش کند و شروع به نوشیدن در محل کار ‌می‌کند. نتایج خود گویای داستان هستند. شاگردانش دوباره درگیر سخنرانی‌های او ‌می‌شوند و همسر و خانواده‌اش مارتینی جدید و جذاب‌تر را می‌بینند. دوستانش تصمیم ‌می‌گیرند به آزمایش او بپیوندند و خیلی زود تصمیم ‌می‌گیرند نظریه خود را گسترش دهند. اینجا است که طنز و درام به وجود ‌می‌آید.
این چهار دوست همگی معلمانی هستند که در ظاهر زندگی خوب، خانه‌های خوب و مشاغل ثابت دارند، اما در زیر این ظاهر یک عقیده مشترک دارند؛ زندگی آنها خسته کننده و کهنه شده است. ازدواج مارتین با مشکلاتی روبه‌رو است. او اشتیاق خود را برای شغلش از دست داده است و به نظر ‌می‌رسد که دچار افسردگی و بلاتکلیفی شده و نمی‌تواند راهی برای رهایی پیدا کند. نیکولا دارای سه فرزند خردسال است و با وجود علاقه‌ای که به همسر و فرزندانش دارد، محیط خانه برایش عذاب‌آور شده است. تا‌می ‌و پیتر نیز با ترس از تنها ماندن دست و پنجه نرم ‌می‌کنند.
نیاز نیست نابغه باشیم تا بفهمیم که این آزمایش ایده بدی است. این فیلم به جای اینکه یک داستان کلیشه‌ای درباره اعتیاد باشد، با شخصیت‌هایی که به انتهای خط ‌می‌رسند و سپس کاملاً از الکل فاصله ‌می‌گیرند، اکوسیستم وسیع‌تری را بررسی می‌کند. این در واقع فرهنگی است که در آن مردان با بررسی یا صحبت در مورد سلامت روان خود راحت نیستند. می‌توان گفت که چهار شخصیت اصلی در واقع می‌خواهند از یکدیگر حمایت کنند و «آزمایش آکادمیک» آنها فقط بهانه‌ای برای گذراندن زمان بیشتری با هم است.
در یکی از مکالمات بسیار کوتاه مارتین و همسرش، او ‌می‌پرسد که آیا در میانسالی تبدیل به انسانی خسته کننده شده است؟ پاسخ همسرش اطمینان‌بخش نیست. همان‌طور که بعدتر ‌می‌بینیم مارتین سال‌ها دچار یک افسردگی عمیق و ناشناخته بوده است، اما مانند بسیاری از مردان در یک سن خاص، او ابزار اجتماعی برای کمک گرفتن ندارد. راه‌حل نهایی او یک راه‌حل معمول است. اما مسیر او برای سوءمصرف الکل به طرز فریبنده‌ای عجیب است، زیرا وینتر برگ به طرز ماهرانه‌ای یک کمدی پرشور را با تنش‌های اجتماعی عمیقاً استرس‌زا پیوند زده است.
میانسالی دوره‌ای از‌ گذار در زندگی است که در آن فرد با هویت و اعتماد به نفس خود دست و پنجه نرم ‌می‌کند. بحران میانسالی یک اختلال نیست بلکه یک حالت روحی است و زمانی اتفاق می‌افتد که کسی موقعیت خود در زندگی را با جایی که فکر می‌کند باید در یک سن خاص باشد، مقایسه می‌کند.
بحران میانسالی آن چیزی نیست که در باور عموم وجود دارد. بسیاری تصور ‌می‌کنند در این دوره از زندگی، والدین ‌می‌خواهند زمان از دست رفته را جبران کنند و روزهای جوانی خود را دوباره زنده کنند. در واقع بحران میانسالی که اکثر مردم تجربه می‌کنند، بسیار متفاوت و غیرقابل توصیف است و به ندرت در میان خانواده و دوستان مورد بحث قرار می‌گیرد و ‌می‌توان آن را به‌عنوان یک «فشار بزرگ» توصیف کرد.
در واقع چیزی که هر چهار کاراکتر اصلی فیلم به اشتراک ‌می‌گذارند، ترس از فراموش شدن است. اینکه زندگی آنها آنقدر کسل‌کننده بوده است که پس از پایان یافتن آن، کسی زحمت یادآوری نام آنها را به خود نمی‌دهد. در واقع اتفاقی که برای این شخصیت‌ها ‌می‌افتد، تلاش برای غلبه اشتباه بر یک بحران وجودی است. وقتی یکی از شاگردان مدرسه در امتحان شفاهی به مفهوم درد و رنج اشاره می‌کند، اشاره به کی‌یرکگور در فیلم کاملاً مناسب به نظر ‌می‌رسد: «مهم است که چگونه یک انسان با مفهوم شکست کنار می‌آید. خودتان را به‌عنوان جایزالخطا بپذیرید تا بتوانید زندگی و دیگران را دوست داشته باشید». مارتین و دوستانش نمی‌توانند شکست‌های حرفه‌ای و شخصی خود را بپذیرند، بنابراین به‌دنبال راهی برای انکار آن هستند.
پایان فیلم، پیام متفاوتی برای ما دارد. واضح است که با وجود خرابه‌هایی که او و دوستانش پشت سر گذاشته‌اند، نگرش فیلم کاملاً گنگ نیست. این یکی از چیزهایی است که در مورد فیلم‌های اروپایی دوست دارم. آنها احساس نمی‌کنند که مانند فیلم‌های ‌هالیوودی نیازی به باز شدن تمام گره‌ها یا توضیح کامل همه اتفاقات وجود دارد. «یک دور دیگر» کاوشی عمیق در مورد سلامت روان است و با غم، فقدان، دوستی، شادی، اضطراب و سایر عناصر در طیف بی‌پایان شرایط انسانی سروکار دارد، اما در عین حال زندگی را ستایش می‌کند. به‌دنبال استدلال‌های کی‌یر کگور که به آن اشاره می‌کند، فیلم نشان می‌دهد که کلید خوشبختی ممکن است جایی بین کنترل آپولونی و هرج و مرج دیونیزوسی باشد. آپولون و دیونیسوس دو فرزند زئوس، خدای المپ، از دو مادر متفاوت هستند. نیچه در «زایش تراژدی» از آپولون برای ترسیم و ارائه نمادین مفاهیمی ‌مانند هماهنگی، توازن، نظم و قانون‌گرایی و از اسطوره دیونیزوس نیز برای نشان دادن نیروهای حیاتی مفرط، پویایی، سرزندگی، تغییر و تحول، آفرینش و انهدام، جنبش، ریتم و نشئگی
 استفاده می‌کند.
«یک دور دیگر» ما را ترغیب می‌کند به روشی که به زندگی‌مان معنا و ارزش می‌دهیم، فکر کنیم. این چهار دوست سعی کردند با نگاه کردن به زندگی از دریچه‌ای سرخوشانه معنا پیدا کنند، اما چیزی که در نهایت به آنها نشان داد، این بود که آنها واقعیت غیرجذاب زندگی خود را انکار می‌کردند.

 

جدول مشخصات سریال

نام فیلم...................................................................................... Druk
کارگردان.............................................................. Thomas Vinterberg
امتیازها
IMDB ...................................................................................…. 7.7/10
Rotten Tomatoes…...................................................................93%