فراغت والدین و فرزندان با هم

پلی بر شکاف میان نسلی

هرکدام از ما در نقش پدر یا مادر که باشیم، بجز برآوردن نیازهای اولیه فرزندمان مانند خوراک، پوشاک و مسکن، نیازهای دیگری هم داریم. فرزندان که جای خود دارد و بیش از ما و مستمرتر از ما نیازمند هستند؛ نیازمند گذراندن وقت با ما. شاید فکر کنیم تغییرات نسلی باعث شده که شکاف میان والدین و فرزندان بیشتر شود که البته اشتباه فکر نمی‌کنیم، اما نمی‌شود فقط بر این فکر تکیه کرد و دست روی دست گذاشت و فاصله‌ها را بیشتر کرد. ضمن اینکه خودِ گذراندن وقت با والدین یا گذراندن وقت با فرزندان یک نیاز اساسی برای نگهداشتن همه ما در مسیر رشد است. خود ما هم نسبت به آن بی‌تمایل نیستیم، چرا که برای لحظات، ساعات یا روزهایی ما را از امور روزمره جدا می‌کند و خود و فرزندانمان را در حال‌وهوایی جدید می‌بینیم که اثر آن به طور کلی کم کردن شکاف میان ما و آنها، بهترشدن حال ما، بهتر شدن حال آنها و درک متقابل در جهانی است که با گستره اطلاعات، تفریحات، اتفاقات و مسائل مختلفی که دارد، بر ایجاد فاصله میان ما اصرار دارد.

سارا مؤمنی
دانشجوی دکترای مدیریت رسانه

تقسیم‌بندی جدید ذهن
پس از والد شدن
دوران کودکی هر کدام از افراد به این دلیل که مسأله و مسئولیتی جدی ندارند و بیشتر امورشان را والدین آنها به عهده می‌گیرند و اصطلاحاً از جهان فارغ هستند، دوره‌ای پر از انرژی و شادابی است. اما کودکان در کنار مهد و مدرسه و کلاس‌های مختلف و میهمانی‌ها، به گذراندن وقت با والدین نیاز دارند. این گذراندن وقت بجز زمان‌هایی است که والدین درحال برآوردن نیازهای خوراک و پوشاک کودکانشان هستند. هرکدام از والدین به تبع جنسیت، علایق، نگرش، باورها و زمانی که دارند، اوقات فراغت مختلفی را می‌توانند با فرزندانشان بگذرانند. تصور اینکه بعد از یک روز کاری سخت فرد برای استراحت و فراغت شخصی به خانه برمی‌گردد، یک تصور اشتباه است و در واقع این تصور نیاز به تغییر دارد. هرکدام از ما وقتی نقش پدر و مادر را می‌گیریم، در واقع میزان توجه و تمرکزمان به جهان بیرون‌مان تقسیم‌بندی جدیدی پیدا می‌کند که فرزندان بخش مهم و قابل‌توجهی از آن را به خود اختصاص می‌دهند. توجه به هم و جمله «هم نیازه و هم دوست دارم وقتم رو با تو بگذرونم» به جای تصور قبلی جایگزین می‌شود.

کودکی 10 ساله بودم!
این را هم در نظر بگیریم که ما فقط چند سال محدود والدین یک کودک هستیم. سن و شرایط مختلف در حال تغییر است. کودک ما همیشه کودک نمی‌ماند و ما هم برای همیشه والد پسربچه/دختربچه‌هایمان نخواهیم بود. بلکه ما وارد سن میانسالی و پیری می‌شویم و فرزندان ما نوجوان و جوان می‌شوند. حالا کمی از موارد فراغت با کودکان بگویم. مثلاً یک مادر را پس از یک روز شلوغ کاری (چه کار در خانه چه کار در بیرون از خانه) در نظر بگیرید. زمانی که مثلاً در حال شست‌وشوی ظرف‌هاست، به این فکر می‌کند که خب، بعد از این بروم و فلان کتاب را تمام کنم، یا فلان عکس‌ها را ادیت کنم، یا کار دوخت فلان لباس را تمام کنم، یا به دوستم زنگ بزنم، یا اصلاً بخوابم. در همین موقعیت کودکی که شام خورده و روی مبل نشسته، منتظر است کارهای مادر تمام شود تا به سمت او برود و با او باشد! همین مسأله در نسبت با یک پدر در شکلی دیگر اتفاق می‌افتد. انجام یک بازی فکری مشترک، با هم شعر و کتاب خواندن، سپردن بخش بی‌خطر کاری که انجام می‌دهیم به فرزندان، کشتی گرفتن پدر با فرزندان پسر، تماشای نقاشی کشیدن یا نواختن موسیقی فرزندان یا انجام بخشی از کار آنها، تماشای یک برنامه موردعلاقه مشترک تلویزیونی با هم، صحبت و تعامل با فرزندان دختر و سعی در شنیدن و گفت‌وگوهای کوتاه اما راه‌گشا برای درک متقابل و با خبر بودن از روزمره هم، از جمله مثال‌هایی است که کمک می‌کند فراغت‌های کوتاه روزهای کاری، تبدیل به فراغت‌های خانوادگی در مسیر درک و رشد باشد.

من بچه نیستم!
شاید خیلی از مثال‌هایی که برای داشتن فراغت‌های کوتاه با کودکانمان زدم، اینطور به نظر برسد که برای فرزند نوجوان مناسب نباشد، اما در واقع اغلبشان مشترک است و فقط نوع اجرای آن در مواجهه با نوجوان تغییر می‌کند. اگرچه نوجوان در سنی که هست، دست به کشف و شناخت و محک خود و محیطش می‌زند و تأکید دارد که دیگر بچه نیست، اما نمی‌توان با او مانند بزرگسال هم برخورد کرد. فرزند در سن نوجوانی در قالبی از «بزرگ شدن» قرار می‌گیرد که به طور روحی و جسمی او را وارد یک چالش فردی می‌کند. پدر و مادر در مواجهه با او دیگر شبیه وقتی نیستند که او کودک بود. مثلاً در کشتی گرفتن پدر با پسربچه‌اش، فارغ از عدم برابری قدرت، او آگاه است که فرزند کوچکش به تجربه پیروزی نیاز دارد و می‌داند چطور بازی را پیش ببرد. همین بازی در نسبت با پسر نوجوانش تغییر می‌کند و قرار است برای نوجوان نقش راهبری داشته و او را به مشاهده‌گری و تجربه‌گری ببرد. یا زمانی که مادر چهارپایه زیر پای کودکش می‌گذارد و اجازه می‌دهد که او قاشق‌های شام را بشوید، در واقع در کنار همراهی و گذران وقت دارد به او مثلاً استقلال و تجربه انجام کار گروهی را می‌دهد، اما در نوجوانی زمانی که کار شست‌وشوی ظرف‌ها را به او می‌سپرد و در کنارش با او مشغول گفت‌وگو می‌شود، او را وارد مرحله دیگری از رشد کرده که بیشتر با اعتماد به‌نفس، همدلی و ابراز تمایل به همراهی با او مرتبط است.

سینما؛ تفریح فرهنگی مشترک
بالاتر بیشتر درباره تفریحات و فراغت‌های پدر و مادر با فرزندان در دوره‌های کودکی و نوجوانی نوشتم. خیلی وقت‌ها هم هست که برای داشتن فراغت با ساعت یا روزهای بیشتر، والدین و فرزندان دور هم جمع می‌شوند. حضور در یک طبیعت و گردشگری، یک سفر خانوادگی، کوهنوردی، ورزش و مسابقه و شهربازی و غیره از جمله تفریحاتی هستند که اغلب والدین و فرزندان با توجه شرایط سنی و اقتصادی با هم دارند که البته در نسبت با فرزند کودک و نوجوان و دختران و پسران متفاوت است. مثلاً فرزندان دختر ممکن است دوست داشته باشند در یک عصر پاییزی پدر و مادر و برادرانشان را به میهمانی دعوت کنند و در قوری کوچکشان آب بریزند و چای درست کنند و از میهمانانشان پذیرایی کنند. یا فرزندان پسر دوست داشته باشند با همکاری خواهرانشان پدر و مادر را به یک نمایش عروسکی دعوت کنند. این فراغت‌ها در نوجوانی بیشتر بیرون از خانه شکل می‌گیرد. یکی از فراغت‌هایی که در روزهای کاری و غیر کاری و برای کودک و نوجوان و دختر و پسر جذاب است که با والدینشان داشته باشند، تماشای فیلم و انیمیشن در سینما است. سینما در کنار کتاب، کنسرت، تئاتر، موزه‌گردی و شرکت در رویدادهای مختلف فرهنگی، تنها تفریح فرهنگی است که هم شبیه کتاب نیست که مجبور باشیم آن را تنها ببینیم، هم شبیه تئاتر و کنسرت نیست که فرم و محتوایش خیلی به سلیقه شخصی ما مرتبط باشد و هم شبیه رویداد نیست که بیشتر دوست داشته باشیم با دوستانمان برویم تا با فرزندانمان، یا برعکس، آنها بیشتر دوست داشته باشند با دوستانشان در این رویدادها شرکت کنند تا اینکه بخواهند با پدر و مادرشان باشند. سینما یک تفریح مشترک فرهنگی برای والدین و فرزندانشان است که در کنار دیگر خانواده‌ها در یک فضا برای تماشای یک محتوای واحد می‌نشینند و تجربه‌های مختلفی را از این فراغت می‌گیرند.