تسخیر لا نه از نگا ه دختران د انشجو

گفت‌وگو با فائزه مصلحی دانشجوی حاضر در تسخیر سفارت امریکا در سال ۵۸

۱۳ آبان سالروز تسخیر لانه جاسوسی امریکا و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی است که حرکتی خودجوش از سوی دانشجویان انقلابی دهه ۵۰ بود. این اقدام که با گروگانگیری کارکنان سفارت و بازیابی اسناد، ۴۴۴روز ادامه پیدا کرد توسط امام خمینی(ره) به عنوان انقلاب دوم نامگذاری شد. با آنکه این اقدام منتسب به کلیت جنبش دانشجویی می‌شود، اما به واسطه حضور پررنگ دختران در آن برخلاف ادعایی که ابتدای انقلاب از محدود شدن آنان توسط جمهوری اسلامی می‌رفت، از جنبه‌های مختلف قابل بحث و روایت است. بدین منظور گفت‌وگویی با خانم دکتر فائزه مصلحی استاد حوزه و دانشگاه و از دانشجویان فعال و حاضر در روند تسخیر لانه جاسوسی انجام دادیم.

از روز ۱۳آبان ۵۸ بفرمایید. شما در آن روزها دانشجوی کدام دانشگاه بودید و چگونه در جریان روند تسخیر سفارت امریکا قرار گرفتید؟
من دانشجوی رشته الهیات در دانشکده­ دماوند بودم که بعدها به دانشگاه تهران منتقل شدیم. من آن روز به دلیل بیماری در منزل بودم و از طریق اخبار رادیو متوجه شدم؛ بلافاصله با رادیو و تلویزیون تماس گرفتم و چون جزو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه بودم، از این حرکت اعلامِ حمایت کردم. تقریباً یک هفته بعد، به عنوان نماینده انجمن به سفارت آمدم و به مدت یک ماه در جریان بعد از تسخیر در آنجا حضور داشتم. افرادی که در روند تسخیر و پس از آن برای نگهبانی از گروگان‌ها و بازیابی اسناد و فعالیت‌های رسانه‌ای و... حضور داشتند همه از دانشجویان بودند و خاطرم هست که حدود ۵۰-۷۰ نفر از این دانشجویان هم خانم بودند.
اسامی خانم‌هایی که با یکدیگر در سفارت حضور داشتید خاطرتان هست؟
بله. خانم زینب کدخدا، مولود ستیح‌نیا، صدیقه روشندل، مریم بدیعی، مریم مؤمن زحمتکش، معصومه نورمحمدی، فروز رجایی‌فر، لعیا ملک و خانم فریده ماشینی که مرحوم شدند و...
شما به‌عنوان دانشجوی دهه پنجاه، هدف دانشجویان از تسخیر را چه می‌دیدید؟
زمینه‌­های این حرکت به عملکرد امریکا در مواجهه با ایران برمی‌گشت. امریکا بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی شهریور 1320 که ایران اشغال شد، به نوعی در ایران حضور پیدا کرد؛ هم حضور نظامی و هم حضور مستشاری؛ تا زمانی که بحث ملی شدن صنعت نفت پیش آمد و دولت ملی آقای مصدق با پشتیبانی مردم و آیت ­الله کاشانی روی کار آمد و نهایتاً منجر به کودتایی برای عقیم گذاشتن حرکت­ های مردمی توسط امریکا در ایران شد. این دخالت­ های امریکا یک لطمه ذهنی بسیار منفی را در ایران ایجاد کرده بود و چنین زمینه ذهنی­ در عرصه­ عمل هم خودش را نشان داد. بعد از کودتا بحث کاپیتولاسیون مطرح شد که اختیارات امنیت قضایی و کنسولی را به امریکا می‌داد و باعث تحقیر ایران می‌شد. در اینجا تأسیس ساواک و امثال آن که در داخل ایران انجام داده بود را هم می‌توان اضافه کرد که لیست بلندبالایی است، در حقیقت این موارد سوابق عملکردی امریکا در حافظه­ ایران بود. بعد از انقلاب نیز، شاه را باوجود جنایاتی که در ایران با کمک و تأیید خودش کرده بود، به بهانه‌ مداوا پذیرفت. بعد از انقلاب هم این تأییدها و حمایت ­ها هم­چنان وجود داشت. لذا اولین خواسته دانشجویان که با تصرف سفارت امریکا داشتند برگشت شاه به ایران بود تا در مقابل گروگان‌­ها را آزاد کنند اما امریکا به این خواسته تن درنداد. لذا گروگان‌ها به مدت 444 روز در اختیار دانشجویان بودند.
در روز تسخیر سفارت امریکا و ۴۴۴ روز پس از آن نقش دختران دانشجو به چه صورت بود؟
 در اتاق فکر اولیه، آقایان بودند و خانم‌ها در حلقه­ اصلی حضور نداشتند. در جلسه­ ای که بعد آن گذاشتند، ظاهراً چند نفر از خانم ­ها هم بودند. روز اشغال اگرچه خود من نبودم ولی اطلاع پیدا کردم خانم‌ها در کنار برادران دانشجو حضور داشتند و حتی آن قیچی‌ که باید از طریق آن زنجیرهای درِ ورودی لانه جاسوسی را باز می‌کردند، توسط خانم‌های دانشجو حمل و در زیر چادرشان پنهان شده بود و همین مسأله ضریب موفقیت را بالا برد.
در ادامه، حضور خانم ­ها در لانه، یک فعالیت مشترک با آقایان بود. مثلاً در واحد روابط عمومی، هم آقایان و هم خانم ­ها حضور داشتند یا واحدهای تبلیغات، عملیات، نگهبانی و... منتها تمام این حضورها با موازین شرعی بود. هم خانم ­ها بسیار رعایت می‌کردند و هم آقایان و بحث تفکیک خیلی رعایت می‌شد.
در این واحدها چه کارهایی انجام می‌­شد؟
در واحد تبلیغات پوستر چاپ می ­شد و اهداف دانشجویان برای مردم تبیین می ­شد. یک نمایشگاهی بود که پوسترها و تصاویری با ابعاد 20*25 سانتیمتر در آن وجود داشت و این تصاویر را کارخانه‌ها، انجمن­ های دانش­ آموزی و تشکل­ های صنفی می­ گرفتند و برای مخاطب‌های خودشان به نمایش می­ گذاشتند. این­ها به صورت بسته به متقاضیان داده می ­شد. از طرفی جلسات پرسش و پاسخ بود. یک چادر در ضلع شمالی لانه در خیابان نصب شده بود که یکی از فعالیت ­ها در این چادر، بحث پرسش و پاسخ دانشجویان بود. ما در این واحد پاسخگو بودیم. در واحد عملیات هم پست دادن و نگهبانی وجود داشت که بین کل خانم­ ها و آقایان مشترک بود. دو ساعت در روز یا در شب باید پست می ­دادند. بحث نگهداری از گروگان­ های خانم هم بود که خاص خانم­ ها بود. گروگان‌های آقا را آقایان نگهداری می ­کردند. خانم ­ها تقسیم شده بودند و این تقسیم ­بندی به صورتی بود که خانم ­ها زبان انگلیسی بدانند تا بتوانند با گروگان­ ها ارتباط داشته باشند. یک بحث مهم هم بحث اسنادی بود که رشته ­رشته شده بودند و باید بازسازی می­ شدند و دانشجویان در این زمینه کمک کردند. نوعاً خانم ­ها در این کارها باحوصله بودند و کمک می­ کردند. آقایان هم بودند، اما بیش­تر خانم ­های دانش ­آموز و دانشجو کمک کردند. جالب این­جاست که یکی از خانم ­های گروگان هم در این زمینه کمک و راهنمایی کرد.
در اسناد ضبط یا بازیابی شده سفارت، آیا سندی مبنی بر طرح و برنامه امریکا خاص زنان و دختران ایرانی پیدا شد؟
نزدیک 100 جلد از این اسناد منتشر شده. باید بررسی کنیم سندی بوده که خاص خانم‌ها منتشر شده باشد یا نه. اینها اسنادی هستند که پودر نشد و بازسازی شد. خیلی از اسناد مهم‌تر متأسفانه از بین رفت اما یک زمانی هست که شما در بین اسناد دنبال چیزی می‌گردید یا زمانی هم هست که خارج از اسناد، می‌بینید که سیاست امریکا و سیاستمدارانش در یک روالی طی می‌شود و یک سند زنده و سند پویاست. مثلاً آقای کالین پاول وقتی بعد از تسخیر عراق و افغانستان به منطقه آمد، گفت ما سه هدف را دنبال می‌کنیم و بحث زنان اولین هدفی بود که عنوان کرد. گفت ما به‌دنبال این هستیم که بحث آزادی را برای زنان بیاوریم. آزادی‌ای که امریکا بخواهد برای زنان بیاورد، چه آزادی‌ای است؟ این یک سؤال جدی است. با این آزادی زن به ارزش‌هایی نزدیک می‌شود که حول محور شیء بودن می‌چرخد. این شیء بودن زن دستاورد امریکا و نظام غربی است تا بتوانند سلطه‌شان را بیش‌تر کنند. در جامعه‌ای که زن به‌عنوان پایه اساسی خانواده مطرح می‌شود، امریکا و غرب هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند، چون زن محور خانواده است. انقلاب اسلامی یک الگوی زن و دختری را به دنیا معرفی کرده که در جامعه فعال و سازنده است و در کنار این فعالیت، کرامت انسانی و خانواده‌اش را هم حفظ کرده است. این الگوی زن تراز تمدن‌ساز است که انقلاب اسلامی به دنیا ارائه کرده و جهان غرب از این می‌ترسد. یعنی نقطه ضعف و پاشنه آشیل جهان غرب بحث زن است و این مسأله در رابطه با انقلاب اسلامی یک نقطه قوت است. به همین دلیل دشمن می‌خواهد با تغییر الگوها این را تبدیل به نقطه ضعف کند که ما نمونه عینی این را نشان دادیم. خانم دباغ در عین این‌که مادر هشت فرزند است، یک فعال سیاسی و اجتماعی است. این الگو در هیچ‌ کجای دنیا حتی در جایی مثل جنبش‌های آزادی‌بخش در امریکای لاتین هم وجود ندارد. در آن جنبش‌ها شما می‌بینید که زن دیگر در خانواده نیست؛ خانه را رها می‌کند و با گروه‌های چریکی در جنگل زندگی می‌کند. اما این الگو در ایران در دهه 60 و 70 اتفاق افتاده است. خانم دباغ در عین مادر بودن، زندانی سیاسی است و بعد از انقلاب فرمانده سپاه همدان می‌شود. در هیأتی که حضرت امام می‌فرستند تا نامه‌اش را به کرملین ببرند و به گورباچف برسانند، خانم دباغ همراه می‌شود. با حفظ چادر هم این کار را می‌کند. ما به‌عنوان افرادی که در این دریا هستیم، شاید متوجه نباشیم. اما کسی که از بیرون نگاه می‌کند، می‌بیند که حضرت امام یک خانمی را با چادر انتخاب کرده که به دیدار گورباچف برود. این خیلی پیام دارد. یعنی زن ما، زن تراز انقلاب اسلامی، زنی که در همه عرصه‌ها هست، با حفظ کرامت و نه شیء بودن، در چنین فضایی حضور پیدا می‌کند و ما باید این را تبیین کنیم.
 نگاه حضرت امام و رهبر معظم انقلاب (چه در آن زمان و چه در زمانی که به‌عنوان رئیس جمهور و رهبر انتخاب شدند)، به دختران دانشجو و حضورشان در سفارت چطور بود؟
حضور خانم‌­ها در انقلاب، حتی پیشاپیش آقایان بود. طوری بود که حضرت امام فرمودند بانوان رهبران این انقلاب بودند. بنابراین تفکیک در فعالیت نه مدنظر حضرت امام بود و نه حضرت آقا. البته رعایت حدود شرعی بسیار مهم بود. یک روز ایشان دیداری در لانه داشتند و بعد از آن­ که با گروگان­‌ها دیدار کردند، به فضای بیرونی آمدند و روی صندلی نشستند. من از ایشان سؤال داشتم و ایشان با لبخند و روی گشاده پاسخ من را دادند. من احساس نکردم که حضورم در آن مجموعه سؤال‌­برانگیز بود. این قضیه برای ایشان کاملاً عادی بود. از یک جهت هم حضور خانم­‌ها در آن مجموعه برای دنیا این پیام را داشت که خانم‌­ها می­‌توانند با حفظ شئونات در عرصه‌­های سیاسی و مطالبات ملی و بین‌­المللی، حضور پیدا کنند. این یک الگو و مدل موفقی بود که به دنیا ارائه می‌­شد.
نگاه خانواده‌ها، دیگر مسئولان و روحانیون و... چطور بود؟ آیا حضور دختران دانشجو و دختران فعال فرهنگی از نظر جامعه پذیرفته شده بود؟
من مانعی نمی­‌دیدم. نه تنها من، حتی دیگران. چرا که اگر مانعی بود، ما یک سال در آن مجموعه باقی نمی‌­ماندیم. چیزی که خیلی اهمیت داشت، این بود که حضور ما در یک چهارچوب مشخص بود. خوابگاه‌­ها کاملاً جدا بودند و فعالیت ما بدون اختلاط بود. ارتباطات بین خانم‌­ها و آقایون به‌صورت حداقلی بود و حتی یک جاهایی سلام و علیک هم نمی­‌کردند یعنی رعایت مسائل شرعی تا این حد لحاظ می‌­شد. جلسات مشترک ما با آقایان، یکی نماز جماعت بود و دیگری دعای کمیل و جلسات تحلیل­‌های سیاسی که در روزهای چهارشنبه، به‌صورت تفکیک­ شده و بدون اختلاط  برگزار می‌­­شد. وقتی که فضا سالم باشد، خود همین جلسات، زمینه را برای فعالیت مهیا می­‌کند. این­جا دیگر این سؤال پیش نمی‌­آید که چرا حضور وجود دارد. اتفاقاً این تصور ایجاد می‌­شود که حالا امکان حضور و زمینه فعالیت وجود دارد و می‌­توان اهداف را بدون حاشیه پیگیری کرد.
اگر بخواهیم فعالیت دختران دانشجو را در دهه۵۰ و زمان حال مقایسه کنیم، از نظر شما این فعالیت‌ها چه تفاوتی کرده است؟
هر زمانی اقتضائات خودش را دارد و نمی‌­شود این زمان را با آن زمان مقایسه کرد. آن زمان فضای عمومی جامعه در زمان دفاع مقدس به گونه‌­ای بود که همه به این سمت حرکت می­‌کردند یعنی به سمت توجه به آرمان‌­ها و اهداف می­‌رفتند و مجموعه با هم بود. بعد از آن ما وارد یک دوره­‌ای شدیم که تقریباً می­‌شود گفت برعکس دهه شصت عمل شد. دهه هفتاد زمانی بود که نگاه به فرهنگ اسلامی متأسفانه کم­رنگ شد، یعنی به جای این­که نگاه به درون داشته باشد، به بیرون داشت. مثلاً در زمینه مکان­‌های مذهبی، در دهه­ شصت، همه توجه­‌ها به سمت مسجد بود. اما در دهه هفتاد در کنار مساجد، فرهنگسراها ساخته شدند. این فرهنگسراها یک انقطاعی بین نسل حامل انقلاب که انقلاب کرده بود، با نسل جوانی که به تازگی به سن رشد عقلی می‌­رسید، ایجاد کرد. این انفکاک حتی در مکان‌­ها هم صورت گرفت، به طوری که جوان به جای این­که بیاید مسجد، رفت فرهنگسرا. این گسست نسلی از همین­‌جا هم می‌تواند اتفاق بیفتد چون این گفتمان شکل نمی­‌گیرد. مثلاً اگر جوانی می‌­آمد کنار یک خانمی که هم سن مادر یا مادربزرگش بود حضور پیدا می­‌کرد یا در فعالیت‌­های مسجد مشارکت می­‌کرد، حالا ترغیب شده که به فرهنگسرا برود. در فرهنگسرا این خانم نیست و انتقال فرهنگ خیلی کم­رنگ‌­تر می­‌شود. به این ترتیب گسل و گسست نسلی به آهستگی اتفاق می‌­افتد که یک دلیل آن می‌­تواند این مسأله باشد که این­گونه فعالیت‌­ها کم­رنگ شد. به هر حال عوامل زیادی هست که می‌­تواند به حضور دختران دانشجو و خانم­‌های فعال در عرصه­‌های مختلف کمک کند. من فکر می­‌کنم مهم­ترین عامل بحث تبیین شرایط و حقایق و پاسخ به شبهات است.
ان‌شاءالله که بانوان ما بیش­تر قدر داشته‌هایی را که دارند، بدانند و این دستاوردها و اهداف را بتوانیم برای نسل جدید تبیین کرده و بیان کنیم تا این مفاهیم با ارتباط بین نسلی مبادله شود، چون نسل آینده حامل اهداف نسلی است که با سختی این راه را طی کرده‌­اند و این پرچم باید دست به دست شود تا ان‌شاءالله به قله برسیم.