حواشی دانش‌آموز بودن بعد از پاندمی کرونا هنوز ادامه دارد

اشتیاق به تعامل همراه با سردرگمی نوجوانی

الهام اسماعیلی
نویسنده

دانش‌آموزان کتابخانه برای شروع مدرسه خیلی شور و شوق داشتند. این را از فراموش کردن ما در کتابخانه از دو هفته مانده تا پایان شهریور و پس دادن کتاب‌ها می‌گویم. به نظرم این روزها بچه‌ها بیشتر از قبل تمایل دارند تا به مدرسه بروند و کمتر از قبل غصه صبح زود بیدار شدن، امتحان و تکالیف را می‌خورند. در کنار همسالان قرار گرفتن و از علایقشان حرف زدن را بیشتر از هر چیزی در دنیا دوست دارند. صحبت کردن از انیمه و کی‌پاپ و کی‌دراما و حتی از سریال ترکیه‌ای که در تابستان چندین فصل از آن را تماشا کردند، زمان زیادی را از آنها می‌گیرد.
البته دانش‌آموزان این روزها، کلاس پنجم به بالا را منظورم است، بیشترشان تلفن همراه یا تبلت شخصی دارند که با سیم‌کارتی اعتباری از رایتل و ایرانسل و همراه اول هم شارژ می‌شود و از طریق شبکه‌های اجتماعی نوجوان‌پسند، در دیسکورت، اسنپ‌چت، تیک‌تاک، لایکی، تلگرام با هم در ارتباط هستند. به لطف سیاستمداران فیلترشکن هم دارند. خانواده‌های حساس به رسانه و ارتباط بچه‌ها، البته برای دبستانی‌ها، از روبیکا، شاد و سروش استفاده می‌کنند. بسته به اینکه روابط عمومی مدرسه از چه سکوی وطنی استفاده کند، والدین و دانش‌آموزان هم از آن بهره‌مند می‌شوند.
همه این آسمان و ریسمان‌ها را برای این بافتم - شبکه اجتماعی پلی‌استیشن و بازی‌های موبایلی را جا انداختم - که بگویم، نوجوان‌ها راه‌های ارتباطی زیادی با هم دارند. همه اینها را هم که نداشته باشند، ایمیل روی تبلت یا کامپیوتر شخصی را که دارند. اما هنوز نیاز به در کنار هم قرار گرفتن و دیدار جسمی و حضوری دارند. نیاز دارند تا از اتفاق‌های بامزه در کلاس کلیپ و صوت بسازند و با هم به آن بخندند و هیچ‌یک از آنها جای یک لبخند و کنار هم نشستن و تعامل با یکدیگر را نمی‌گیرد.
دانش‌آموزان دوران متوسطه که سال‌های اول دبستان را به مدرسه رفتند و با آمدن کرونا، خانه‌نشین شدند در ابتدا از نرفتن به مدرسه احساس شعف و شادی می‌کردند. کم‌کم که کلاس آنلاین برقرار شد، با لباس راحتی و گاه روی تخت و از زیر پتو در کلاس شرکت می‌کردند. بازگشت به مدرسه با لباس فرم و رعایت آداب درس و مدرسه سخت بود. فکر کنیم به دانش‌آموزان کلاس اول و دومی که آموزش و سوادآموزی را با کلاس آنلاین و بدون رعایت قوانین خاصی شروع کردند. هر زمان که می‌خواستند آب و تغذیه و سرویس بهداشتی به راه بود و در کنار صحبت‌های معلم، با عروسک و ماشین، بازی کوچکی هم می‌کردند. و بعد از دو سال باید با مراسم صبحگاه و ورزش روز خود را آغاز می‌کردند و به سر کلاسی می‌رفتند که تا به حال آن را تجربه نکرده بودند. عادت به نشستن و گوش دادن به صحبت‌های معلم را نداشتند. البته که کودک زیر 9 سال عموماً آستانه نشستن کمی دارد و همواره در کلاس در حال رفت‌و‌آمد است، اما بعد از پاندمی کرونا، شرایط کلاس‌داری و تدریس برای معلم‌ها به مراتب سخت‌تر از قبل شده است. با وجود اینکه دو سالی از اتمام کلاس‌‌های مجازی و حضوی شدن مدارس می‌گذرد، اما هنوز حواشی آن گریبان دانش‌آموزان و معلمان را رها نکرده است.
در صحبت با بعضی از معلمان این‌طور فهمیدم که فقط 5 دقیقه درس می‌دهند. بیشتر وقت کلاس را به تفهیم مطلب و گاه رفع کدورت پیش آمده بین دانش‌آموزان می‌گذراند، بازی طراحی می‌کنند و فضا کلاس را شاداب و مفرح می‌کنند تا دانش‌آموز کمتر احساس کلافگی و خستگی کند، این روزگار مدرسه رفتن دانش‌آموزان بعد از کروناست، که با قبل از آن متفاوت است. از کمتر شدن زمان حضور در مدرسه تا شروعی دیرتر از سابق برای دبستانی‌ها - ساعت حضور در دبستان از 8:30 تا 12:30 است که سابق 7:30 تا 13 بود - متوجه می‌شویم که آموزش و پرورشی‌ها هم متوجه این تغییر خلق‌و‌خو و نیازهای کودک و نوجوان بعد از پاندمی کرونا شده‌اند و ممکن است قوانین جدید شروع و پایان مدرسه را بر اساس همان اتخاذ کرده باشند.
در مورد دانش‌آموزان نوجوان متوسطه دوم که در دوران بلوغ به سر می‌برند و در اوج هیجان‌خواهی و لذت‌اند اما فکر و تصمیم جدیدی گرفته نشده و با آگاهی از احوال چندتایی از آنها می‌گویم که در حال سر‌و‌کله زدن با درس‌ها و معلم‎‌ها و پیدا کردن علاقه‌شان هستند تا بتوانند بر‌اساس آن انتخاب رشته داشته باشند.
هنوز گمان می‌کنند انتخاب رشته آینده و مسیر زندگی‌ آنها را رقم خواهد زد. در میان بسیاری از توصیه‌ها و مشاوره‌ها سردرگم هستند. یکی از اعضای کتابخانه که با علاقه رشته ریاضی را انتخاب کرده بود تا مهندسی بخواند و سازه‌ها را در این کشور بسازد. در تابستان، بعد از تمام شدن سال یازدهم، تصمیم گرفت دروس رشته انسانی را بخواند و در سال دوازدهم به صورت غیرحضوری خود را برای کنکور انسانی آماده کند تا یک روانشناس شود و بتواند روان مردم جامعه را سامان دهد. از ریاضی تا انسانی در یک تابستان.
بر اثر اتفاق‌هایی که در جامعه می‌افتد و احساس نیاز واقعی یا کاذبی که در نوجوان‌های ما رخ می‌دهد، این سردرگمی و حرکت پاندولی در میان آنها بسیار زیاد شده است، اما کمتر از گذشته فرصت و اجازه این را دارند تا به دورن خود بنگرند و تمرکزی کنند تا بتوانند خواست قلبی‌شان را بشناسند و بر‌اساس آن راهی را انتخاب کنند. مدرسه، معلم و دانش‌آموزان نیز در هر دوره‌ای بر یک موجی سوار می‌شوند و با آن به سمت بی‌نهایت می‌روند. اما خبر نداریم که این موج هرچه بلندتر باشد، فرود سهمگین‌تر و نتایج فاجعه‌آمیزتری در برخواهد داشت.
درس خواندن و دانش‌آموز بودن در شرایط کنونی، با سهل‌المتنع بودنی که به ظاهر می‌رسد، برای خود دانش‌آموزان سخت‌تر شده است. نوجوان دانش‌آموز در اوج ترشح دوپامین برای هر فعالیتی که انجام می‌دهد، در عصر رسانه و بازی، باید خود را ملزم به خواندن دروسی کند که نمی‌داند در کدام آینده به کارش می‌آید یا نه. شاید برای همین است که بیشتر نوجوان‌ها سرخورده، در پی یافتن مهارت‌های مختلف برای آینده‌ای مبهم هستند.