فیلمی درباره بحران بلوغ و نوجوانی در نسل زد

در آستانه هفده سالگی هیچ‌کس بی‌عیب و نقص نیست

نوشین تقیلی
نویسنده

نوجوان بودن سخت است، حتی اگر شما به‌عنوان یک والد این را قبول نداشته باشید. غالب والدین وقتی صحبت از بحران بلوغ و دوران نوجوانی می‌شود، بحث دوران خودشان و اینکه چقدر در دوره نوجوانی آرام و حرف گوش‌کن و بساز بوده‌اند را پیش می‌کشند. جدا از اینکه این خاطرات صددرصد واقعی و درست نیستند (حتی اگر انکار کنیم همه ما در دوره نوجوانی با بزرگترهای‌مان دچار چالش بودیم)، کل این مقایسه اشتباه است زیرا ما با نسلی متفاوت روبه رو هستیم.
از دوران نوجوانی من حدود یک دهه گذشته است. به نظر زمان زیادی نمی‌آید ولی اگر از نظر پیشرفت تکنولوژی و رسانه امروز را با 10 سال قبل مقایسه کنیم، متوجه تفاوت‌های بزرگی که بین نوجوان بودن در دهه هشتاد و سال‌های اخیر وجود دارد، می‌شویم. یکی از مهم‌ترین و به نظر من اساسی‌ترین این تفاوت‌ها، یکدست بودن تقریبی نوجوان‌ها در آن دوران بود. در دهه هشتاد نوجوان بودن و بلوغ برای ما در چند چیز معنا می‌شد: تغییرات چهره (دماغ‌های پف کرده و صورت‌های جوش دار)، ابروهای پرپشت و موهای تازه رشد کرده صورت (فرقی نداشت دختر باشیم یا پسر!) و بلوغ جنسی که بیشتر ما بدون آگاهی و آموزش با آن مواجه می‌شدیم. ارتباط با جنس مخالف برای اکثر ما تابو بود. تقریباً بزرگترین تعاملی که با پسرها داشتیم، تعطیلی همزمان مدارس دخترانه و پسرانه همجوار و شنیدن چند متلک از پسران هم سن و سالمان بود که سعی می‌کردیم نشنیده بگیریم و سریع از محل دور شویم، مبادا که مدیر یا ناظم این صحنه را ببینند و دچار دردسر شویم.
بیرون رفتن با دوستان و همکلاسی‌ها چندان باب نبود، جای خاصی هم برای رفتن نداشتیم. آن روزها کافی‌شاپ نوعی تهاجم فرهنگی به شمار می‌آمد و از نظر خانواده‌های ما جای مناسبی برای رفتن نبود. اگر همکلاسی یا دوستی داشتیم که از نظر خانواده تأیید شده بود، می‌توانستیم به بهانه درس خواندن چند ساعتی به خانه آنها برویم و از این آزادی نهایت لذت را می‌بردیم! هیچ وقت اولین باری که پدرم اجازه داد برای جشن تولد دوستم به خانه آنها بروم را فراموش نمی‌کنم. در طول مسیر شروع کرد به نصیحت کردن و یکی از مهم‌ترین نصیحت‌هایش این بود که «به هیچ وجه اجازه نده ازت عکس یا فیلم بگیرن! دست به دست می‌چرخه و دو روز بعد یکی تو خیابون بهم میگه آقای فلانی دخترت چه خوب می‌رقصه!». همین یک جمله کاملاً نشان می‌دهد که پیشرفت تکنولوژی و وسایل ارتباطی تأثیر بزرگ و مستقیمی بر تفکر و نگرش ما به همه مسائل گذاشته است.
چه بپذیریم و چه انکار کنیم، امروز ما با نسل جدیدی مواجه هستیم؛ نسلی که هیچ شباهتی به نوجوانان دهه هشتاد و قبل از آن ندارند. تفاوت‌های نوجوانان دهه‌های شصت و هفتاد و هشتاد با یکدیگر در تیپ و استایل و سبک حرف زدن خلاصه می‌شد، در حالی که تفاوت نوجوانان یک دهه اخیر با ما قابل خلاصه کردن در چند فاکتور نیست. ما امروز با نسل زد روبه رو هستیم.
نسل زد به افرادی گفته می‌شود که بین سال‌های 1375 تا 1389 متولد شده‌اند. در حال حاضر نسل زد دومین نسل جوان (بعد از نسل هزاره و قبل از نسل آلفا) به حساب می‌آیند. مانند هر نسلی، رفتار نسل زد بر اساس نحوه رشد آنها شکل گرفته است. نوجوانان امروز در سایه تغییرات نگران‌کننده آب و هوا، قرنطینه کویید-19 و‌ ترس از بحران اقتصادی به بلوغ رسیده‌اند. اولین گروه این نسل زمانی متولد شدند که استفاده از اینترنت به تازگی همه‌گیر شده بود. آنها را «بومی‌های دیجیتال» می‌نامند، یعنی اولین نسلی که با اینترنت به‌عنوان بخشی از زندگی روزمره بزرگ شدند. این نسل طیف گسترده‌ای را در برمی‌گیرد، قدیمی‌ترین‌ها تقریباً شاغل و حتی متأهل هستند، در حالی که جوان‌ترین‌ها هنوز در دوره نوجوانی به سر می‌برند.
یکی از بهترین فیلم‌هایی که در این زمینه ساخته شده است، «در آستانه هفده سالگی» به نویسندگی و کارگردانی کلی فرمون گریک است که در سال 2016 اکران شد. شخصیت اصلی فیلم «ندین» است، دختری هفده ساله که در ابتدای فیلم با عجله وارد کلاس درس می‌شود و به معلمش اعلام می‌کند که می‌خواهد خودش را بکشد. در ادامه ما شاهد داستان زندگی «ندین» هستیم؛ داستانی که از هفت سالگی او شروع می‌شود و تا هفده سالگی ادامه می‌یابد. با اینکه فیلم در مورد یک نوجوان امریکایی ساخته شده است، ولی درک «ندین» برای بیشتر ما سخت نیست. در دنیای امروز، به‌دلیل وجود رسانه‌های جمعی و وسایل ارتباطی، تفاوت نگرش و خلق و خو بین بومی‌های دیجیتال در سراسر دنیا بسیار کم شده است. حتی اگر بسته به موقعیت جغرافیایی و فرهنگ محل زندگی‌شان دغدغه‌های متفاوتی داشته باشند، اشتراکات زیادی هم دارند.
به طور کلی در حالی که تفاوت‌های اساسی در گروهی که به‌عنوان نسل زد شناخته می‌شود وجود دارد، اما اعضای آن چند خصوصیت مشترک دارند. به‌عنوان اولین بومی‌های دیجیتال واقعی، این نسل تقریباً همیشه آنلاین هستند. نسل زد با ویژگی انجام کار، خرید و دوست‌یابی آنلاین شناخته شده‌اند. بومیان دیجیتال اغلب هنگام جست‌و‌جوی هر نوع اطلاعاتی، از جمله اخبار و نظرات قبل از خرید، به اینترنت روی می‌آورند. آنها مدام در حال رصد سایت‌ها، برنامه‌ها و خروجی‌های رسانه‌های اجتماعی هستند. با رشد نسل زد، اشتراک‌گذاری ویدیو در سایت‌‌ها و شبکه‌های اجتماعی افزایش چشمگیری داشته است. تیک تاک در حال حاضر بر نوع نگرش، احساسات و فرهنگ نسل زد- که بیش از 60 درصد از یک میلیارد کاربر این برنامه را تشکیل می‌دهند- حکومت می‌کند. این نسل به اینترنت وابسته هستند، جایی که می‌توانند در مورد علایق خود، از بازی گرفته تا کی پاپ، با افرادی که در زندگی واقعی نمی‌شناسند، صحبت کنند.
نسل زد همچنین با بدبینی و شاید حتی ناامیدی بی‌سابقه‌ای مواجه است. این بدبینی به‌دلیل ناآرامی‌های جهانی، جنگ‌ها و اختلالات، بحران‌های مالی و وقفه‌های آموزشی به‌دلیل همه‌گیری کووید-19 تقویت شده است. احساس اضطراب به‌دلیل تغییرات آب و هوا نیز به طور گسترده گزارش شده است؛ بسیاری از نوجوان‌ها می‌گویند که به طور مداوم به سرنوشت کره زمین فکر می‌کنند. مسأله‌ای که در دوران نوجوانی ما اصلاً جزو دغدغه‌ها به حساب نمی‌آمد. آن روزها پیدا کردن راهی برای از بین بردن جوش‌های روی بینی برایمان خیلی مهم‌تر از حل معضل گرمایش زمین بود!
«در آستانه هفده سالگی» با ‌ترکیبی از طنز گزنده و درونمایه تلخ، جانشین قوی میراث جان هیوز است. کلی فرمون کریگ، با اولین فیلم بلندش، دیالوگ‌های قابل درک و لحظات پر از اضطراب را که پایه‌های اصلی ژانر درام-کمدی نوجوانان هستند، به نمایش می‌گذارد. احساس خودشیفتگی دوره نوجوانی که تصور می‌کنید هر اتفاقی در زندگی‌ شما می‌افتد بسیار مهم است و دست و پا زدن برای ایجاد هویت در شرایط حساس و پرمخاطره و پرفشار دبیرستان. البته که «در آستانه هفده سالگی» تاریک‌تر و واقعی‌تر از آن چیزی است که معمولاً فیلم‌های هیوز جرأت می‌کردند باشند و شخصیت‌پردازی‌ها به شیوه‌هایی به‌روزرسانی شده‌اند که برای ایجاد ارتباط با مخاطبان امروزی ضروری است.
در «در آستانه هفده سالگی» هیچ کس بی‌عیب و نقص نیست، بخصوص قهرمان فیلم، ندین (هیلی استاینفلد). رفتار نادرست و سوءتفاهم همواره وجود دارد و اغلب موضوع ندین است. طوری که گاهی دلتان می‌خواهد شانه‌هایش را بگیرید و محکم تکانش دهید تا به خودش بیاید. اما این مسأله باعث نمی‌شود با او همدلی نکنید بلکه او را باورپذیرتر نیز می‌کند. «ندین» بدعنق، بی‌حوصله و قضاوت کننده، فقط و فقط یک دوست دارد، کریستا (هیلی لو ریچاردسون)، یک دختر نوجوان باهوش و خیلی مهربان که به وضوح از «ندین» متعادل‌تر است. این دو از دوران کودکی، پس از اینکه تصمیم می‌گیرند دوتایی مادر یک کرم ابریشم باشند، با هم دوست بوده‌اند. «ندین» همواره از دست مادرش (کی‌را سدویک) و برادرش داریان (بلیک جنر) که یک ورزشکار جذاب و خوش‌چهره است، عصبانی است. اما بیشتر از همه چیز، او از یک غیبت عصبانی است: پدرش، که ندین او را می‌پرستید و خیلی زود درگذشت. ندین هرگز با این سوگ کنار نیامده است و از خشم خود به‌عنوان یک سپر و سلاح دفاعی در برابر جهان و بهانه‌ای همیشه آماده برای حمله به زندگی استفاده می‌کند.
کارگردان، از نمایش خودشیفتگی ظاهری و پرخاشگری شخصیت «ندین» خودداری نمی‌کند. ما می‌بینیم که ندین با همکلاسی باهوش و فوق‌العاده‌اش، اروین هیدن ستو که علاقه زیادی به او دارد، چگونه رفتاری سرسختانه دارد. فقط معلمی که ندین به او اعتماد می‌کند، آقا برونر (با بازی فوق‌العاده وودی‌هارلسون)، می‌تواند او را از این پوسته خودشیفتگی خارج کند و این بیشتر به این دلیل است که آقا برونر (حداقل در ابتدا) او را نادیده می‌گیرد. «ندین» افتضاح است، اما هر چه رفتار او وحشتناک‌تر می‌شود، بیشتر دلتان برای او می‌سوزد و این احساس بیشتر به‌دلیل بازی بی‌نظیر استاینفلد است. او رعد و برقی است که با کفش‌های کتانی‌اش به همه جا لگد می‌زند و با این حال، می‌توانید ببینید که پر از پتانسیل است و می‌تواند آینده‌ای درخشان داشته باشد. حتی اگر نمی‌توانید رفتار او را توجیه کنید، باز هم می‌توانید درخشش‌هایی از فردی که در راه تبدیل شدن به اوست را ببینید.
نسل زد در همه جای دنیا شباهت‌های زیادی با یکدیگر دارند. نسلی که کاملاً متفاوت فکر می‌کند، از تظاهر بیزار است، در فضای مجازی زندگی می‌کند، ساختارشکن و اطاعت‌ناپذیر است، با کلمات اختصاری مخصوص خود حرف می‌‌زند یا می‌‌نویسد، به انتخاب آزادانه سبک زندگی باور دارد، عمل‌گرا است و شجاعانه در پی مطالبات و خواسته‌های بحق خود می‌رود و سلطه‌پذیر نیست.
 اما یکی از ویژگی‌های این نسل که به‌عنوان یک معلم در این چند سال شاهد آن بوده‌ام، تفاوت سلیقه و عقیده و احترام آنها به این تفاوت بوده است؛ ویژگی‌ای که در نسل‌های قبل خیلی کمتر شاهد آن بوده‌ایم. این نوجوانان سرکش و پرشور و هیجان، خیلی چیزها می‌توانند به ما یاد بدهند، اگر از منبر (ما دهه شصتی‌ها/پنجاهی‌ها خیلی خوب بودیم) پایین بیاییم!