به بهانه درگذشت حاج قاسم نظیفی مؤسس انتشارات اسلامی

ناشر انقلابی

آقای حاج قاسم نظیفی متولد سال 1320 بود. از سنین دوازده- سیزده سالگی کار را در بازار شروع کرد. در سال 1341 که 21 ساله بود کتابفروشی اسلامی را در بازار افتتاح کرد و با توجه به اهمیت مضاعف کتاب در آن مقطع زمانی که گروه‌های مختلف سعی به جذب داشتند، در آنجا مشغول به فعالیت در کار فروش کتاب شد. بعدها هم به کار نشر روی آورد.

محمد حسین نظیفی
فرزند مرحوم

چاپ کتاب‌های ممنوعه
در این راستا ایشان با بزرگانی همچون مرحوم شهید مطهری، مرحوم علامه محمد تقی جعفری، مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای، مرحوم آیت‌الله ابراهیم امینی، شهید دکتر بهشتی و... ارتباط داشتند و نسبت به چاپ کتاب‌های دینی و بخصوص این بزرگان اهتمام داشتند. خودشان می‌گفتند عامل ارتباطشان با رهبر انقلاب آقای حاج حسن نیری عدل، معروف به حسن تهرانی بود که از مبارزان بنام قبل از انقلاب بود. آقای حاج قاسم نظیفی با ایشان ارتباط کاری و مبارزاتی داشت. ایشان با همکاری آقای حسن نیری عدل کتاب «اقتصاد ما» شهید آیت‌الله صدر را ترجمه و چاپ می‌کردند. همین کار داستان جالبی دارد. مترجم کتاب زندان بود ونسخه اصلی کتاب را در زیر جعبه شیرینی پنهان کرده و به داخل زندان منتقل می‌کنند و سپس ترجمه را به انحای مختلف از زندان خارج می‌کنند. «اقتصاد ما» کتابی با مضمون رد اقتصاد کمونیستی بود و در دوران قبل از انقلاب استقبال بالایی از آن می‌شد.
ایشان زحمت چاپ کتاب‌های غرب‌زدگی جلال آل‌احمد و بسیاری از کتاب‌های ممنوعه آن دوران را می‌کشیدند که من چندان اطلاعی از آنها ندارم.
علت بازداشت توسط ساواک
حاج قاسم نظیفی یکی دو مورد بازداشت داشت که یک بار در سال 1351 به خاطر چاپ رساله امام(ره) بود. یک مورد هم که خودشان می‌گفت به خاطر جناب آقای عزت مطهری (عزت شاهی) بود که رژیم پیگیر وی بود. ایشان را به زندان بردند و جای آقای عزت شاهی را از او می‌خواستند.
آقای حاج قاسم نظیفی می‌گفت ما روی رساله امام(ره)، اسم مرحوم حاج سید احمد خوانساری را می‌زدیم و به ظاهر به‌عنوان رساله ایشان می‌فروختیم. یا کتاب‌ها را به‌صورت جلد سفید چاپ می‌کردند.
می‌گفتند کتابی چاپ آن ممنوع بود و اسم آن در خاطرم نیست، برای اینکه ساواک متوجه نشود این کتاب چیست، آن را به‌صورت ورق ورق چاپ کردیم. معمولاً کتاب را به‌صورت فرمی چاپ می‌کنند.برای اینکه کسی متوجه نشود این کتاب چیست، یک صفحه را این چاپخانه چاپ کرد، یک صفحه را چاپخانه دیگر. دو صفحه را اینجا و دو صفحه را آنجا چاپ کردند. این کتاب را چاپخانه‌های مختلف چاپ کردند، چون می‌خواستند محتوای کتاب لو نرود. هر کسی که این صفحه‌ها را چاپ می‌کرد نمی‌دانست این کتاب و محتوایش چیست. فقط داشت یک صفحه کتاب را چاپ می‌کرد و نمی‌دانست درنهایت این می‌خواهد چه بشود. آقای حاج قاسم نظیفی این صفحه‌ها را جمع‌آوری کردند و با همکاری مرحوم حاج حسن آقای تهرانی به‌صورت کتاب درآوردند و توزیع کردند.

برپایی نمایشگاه کتاب در مناطق جنگی
کارهای مبارزاتی آقای حاج قاسم نظیفی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. ایشان بعد از انقلاب در تأسیس انجمن اسلامی ناشران و کتابفروشان تهران نقش بسزایی داشتند و عضو مؤثر آن بودند. این انجمن در مناطق جنگی نمایشگاه کتاب برپا می‌کرد و برای کمک به جبهه‌ها کمک‌های مردمی را جمع‌آوری می‌کرد و فعالیت‌های اجتماعی دیگری هم داشت. ایشان در زمان جنگ تحمیلی مدتی عضو هیأت مدیره تعاونی ناشران و کتابفروشان در بحث توزیع کاغذ بودند. طبق گفته همکارانشان، (چون خودشان هیچ وقت مطرح نکرد و من از همکارانشان شنیدم) که ایشان نسبت به توزیع عادلانه کاغذ در زمان جنگ به شدت حساس بود و سعی می‌کرد کاغذ دولتی را در همان مسیر چاپ کتاب مصرف کند.

رعایت انصاف در‌کار
یک روز چاپخانه‌داری به من گفت آقای حاج قاسم نظیفی تعداد زیادی کاغذ داشت که اینها مدت زمانی طولانی در چاپخانه مانده بودند. ما به ایشان پیشنهاد دادیم اینها را بفروش و بعداً جایگزینشان کن. ایشان گفت: «نه! من این کاغذ دولتی را گرفتم که فقط با آن کتاب چاپ کنم.»در نهایت هم با آن کاغذها کتاب چاپ کرد و به بازار عرضه کرد. از خصوصیات بارز ایشان انصاف در کار بود. اعتقاد داشت که در بحث کتاب حتماً باید قیمت‌گذاری عادلانه باشد، چون وقتی کتابی گران باشد مصرف‌کننده رغبتی به تهیه آن ندارد. در بحث قیمت‌گذاری با تخفیف زیاد مخالف بود و می‌گفت تخفیف زیادی که بعضی از همکاران می‌دهند گول زدن مردم است. باید با مردم صادقانه برخورد کنیم. چرا که قیمت را بالا قرار می‌دادند و سپس با تخفیف زیاد به‌دنبال اجحاف در حق مردم بودند.

درخواست از خدا برای فعالیت در حوزه نشر
نکته دیگری که خود ایشان به من می‌گفتند این بود که گفتند وقتی وارد این کار شدم از خدا خواستم خدایا کمک کن با کتابی که چاپ می‌کنم ذهن کسی را منحرف نکنم. آقای حاج قاسم نظیفی می‌گفت اگر ذهن یک نفر منحرف بشود، برگرداندنش به مسیر اصلی کار بسیار دشوار و سختی است. چراکه در حدیثی است که می‌‌گوید «إِذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَمُ» اگر یک دانشمند فاسد شود، دنیایی فاسد می‌شود. نگفت یک شهر یا یک نقطه یا یک منطقه یا یک نفر. گفت دنیا فاسد می‌شود.
کارهای ماندگار
حاج قاسم نظیفی با نویسندگان و مترجمان بنامی همکاری می‌کردند، غیر از مرحوم الهی قمشه‌ای، مرحوم علامه جعفری، شهید مطهری و آیت‌الله ابراهیم امینی کار نویی را در بحث چاپ فرهنگ لغت‌های عربی به فارسی انجام داد و چندین فرهنگنامه و لغتنامه عربی به فارسی را چاپ کرد که اینها جزو کتب مرجع است و مورد استفاده جامعه علمی قرار می‌گیرد. مثل منجد الطلاب، المنجد، منجد الابجدی و المعجم الوسیط. آخرینش ترجمه مفردات راغب اصفهانی بود که به زیور طبع آراسته شد. اکثر این کتاب‌ها ترجمه مرحوم محمد بندرریگی بود.  یکی از کارهای ماندگاری که آقای حاج قاسم نظیفی انجام داد این بود که مفاتیح‌الجنانی را چاپ کردند که بدون حاشیه بود و جزو اولین کسانی بودند که این کار را کرد. در زمان خودش استقبال بسیار بالا و شایانی از این‌ کار شد، چون خواندن آن حاشیه سخت بود و خیلی وقت‌ها حاشیه خوانا نبود. ایشان حاشیه را انتهای متن آورد و به‌صورت واضح به خط مرحوم استاد غلامرضا صفا مهدوی به جامعه فرهنگی و مذهبی عرضه کردند.

گذشت از منافع در راه خدا
یکی از کارهای بسیار ماندگاری که ایشان خیلی به آن علاقه و عُلقه داشت، تدوین و تنظیم قرآنی بود که به خط مرحوم آقای غلامرضا صفامهدوی نوشته شده بود. قرآن‌خوان‌ها و قرآن‌دوستان می‌دانند الان معروف‌ترین قرآنی که هست قرآن به خط عثمان طه است. مرحوم آقای غلامرضا صفامهدوی قرآن را به رسم‌الخط فارسی یا بهتر بگویم رسم‌الاملاء دقیقاً مثل صفحه‌بندی عثمان طه نوشت. اگر اشتباه نکنم چاپ اولش در سال 1370، 1371 آماده شد و به تیراژهای خیلی بالا رسید و با استقبال فراوانی از طرف جامعه قرآنی مواجه شد. مهم‌ترین دلیلش این بود که صفحه‌بندی‌اش مثل صفحه‌بندی قرآن عثمان طه بود و خواندنش بسیار آسان و سهل‌القرائه بود. به قول اهل فن و اهل قرآن رسم‌الاملاء بود. به‌طوری که سازمان دارالقرآن کریم از ایشان خواست که ایشان این نسخه را در اختیار آنها بگذارد. آقای حاج قاسم نظیفی گفت من این نسخه را برای استفاده عموم رایگان در اختیار دارالقرآن قرار می‌دهم و ثواب قرائت و انتشارش به روح پدر و مادرم برسد. سازمان دارالقرآن شاید تیراژ میلیونی از این قرآن چاپ کرده است. از این شکل قرآن استقبال زیادی شد. این قرآن با ترجمه آیت‌الله مکارم شیرازی و سایر مترجمان چاپ شد. آستان قدس رضوی از این قرآن بسیار استقبال کرد. و نسخه‌ای را در اختیار آستان قدس رضوی قرار داده چندین بار و در اندازه‌های مختلف به چاپ رساندند.

خادم نشر
آقای حاج قاسم نظیفی بیش از 50 سال فعالیت مستمر داشتند. عناوینی نظیر ناشر نمونه، خادم نشر را کسب نمودند و جزو افتخاراتشان این است که خادم قرآن شدند و جوایز متعددی بویژه در این زمینه کسب کردند. در سال 1401 همایشی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره پیشکسوتان نشر و مبارزه و چاپ‌کننده‌های اعلامیه‌های حضرت امام(ره) و کتب ممنوعه برگزار شد. از ایشان و جمعی از پیشکسوتان و مبارزان قبل از انقلاب تقدیری به عمل آمد.

دوری از شهرت
آقای حاج قاسم نظیفی از سال 1395 دچار عارضه سکته مغزی شد و تا سال 1402، حدود هفت سال درگیر این بیماری و در بستر بیماری بودند. ایشان مبارزی کم ادعا بود. بارها مرکز اسناد انقلاب اسلامی از ایشان خواست که برای این مرکز خاطراتشان را بگوید، ولی ایشان گفت من این فعالیت‌ها و هر کاری را که کردم در راه رضای الهی انجام دادم. آقای حاج قاسم نظیفی علاقه‌ای به مطرح شدن نداشت. از قول مرحوم نواب صفوی نقل می‌کرد که می‌گفت در اجتماعات دُم باشید و سر نباشید. ایشان کار را برای خدا می‌کرد. ان‌شاءالله خداوند این اعمال را ذخیره آخرت ایشان قرار بدهد.

 

برادر همراه
نمی شود از نقش و همراهی حاج ابوالفضل نظیفی برادر حاج قاسم برای کسب این موفقیت‌ها غافل بود. برادری که مخلصانه در راه خدا همیشه در کنار برادر در حوزه نشر آثار مذهبی و ارزشی حضوری فعال داشت. حاج ابوالفضل نظیفی پس از اخذ دیپلم در سال 1342 به فراگیری زبان روسی پرداخت و به استخدام شرکت ذوب آهن درآمد و در اصفهان ساکن گردید.ولی با توجه به شرایط کاری و روحیه مذهبی و شروع قیام امام خمینی(ره) و جو انقلابی پس از چند سال کار را رها کرد و جهت کمک به اخوی در چاپ و تولید کتب مذهبی و رساله امام خمینی(ره) و شرکت در مبارزات و جلسات انقلابی به تهران آمد و در بازار در انتشارات به همراه اخوی مشغول به کار شد. امور مالی، توزیع و اداره انتشارات را حاج قاسم و امور تولید چاپ آماده‌سازی حروفچینی لیتوگرافی و فنی را حاج ابوالفضل پیگیری می‌کرد. اخوان نظیفی با همراهی همدیگر انتشارات اسلامی را از یک مغازه نیم بابی در بازار بین الحرمین که با چاپ دفتر و فاکتور شروع کرده بود به یک انتشارات با بیش از 250 عنوان کتاب از مشاهیر نویسندگان آن دوره در حوزه دانشگاه ادبیات فلسفه عرفان فرهنگ لغت اخلاق و بخصوص چاپ و نشر قرآن و مفاتیح در مرکز تولید کتاب تهران در خیابان ناصرخسرو و حاج نایب تبدیل کردند که با گسترش کار و تمرکز ناشران به خیابان انقلاب منتقل و کار تولید و نشر کتاب به‌صورت گسترده ادامه پیدا کرد. شرکت در نمایشگاه‌های کتاب بین‌المللی و استانی و همکاری با ناشران مشهور و معتبر از فعالیت‌های اخوان نظیفی در طول بیش از 40 سال همکاری بود.

 

خاطره حاج قاسم نظیفی از مقام معظم رهبری
ماجرای دوچرخه جنگی

زمان جنگ آیت‌الله خامنه‌ای خانه‌ای در خیابان ایران داشتند. خانه ما در نزدیکی منزل ایشان بود. ما همشیره‌زاده‌ای داشتیم که آن سال تصادف کرده بود. آن کسی که به او زده بود، برای دلجویی دوچرخه‌ای برایش خرید. او دوچرخه‌اش را داد به ما که هدیه کنیم به آقای خامنه‌ای برای اهدا به جبهه‌ها. خانواده ما دوچرخه را فرستادند منزل آقا. آقا هم آن را به جبهه دادند. بعد از مدتی ایشان یک بار قصه این دوچرخه را در نماز جمعه تعریف کردند که پسربچه‌هایی که آرزوی داشتن دوچرخه را داشتند، اما دوچرخه‌شان را به جبهه اهدا کردند. شنیدم که نویسنده خوش‌ذوقی همین جریان را تبدیل کرد به یک کتاب داستان کودکان. فکر می‌کنم اسمش داستان یک دوچرخه باشد.
 
حکم همان است که امام گفته بود
امام خمینی ‌فرموده بودند کسی که یک کتاب را خرید، مالک آن کتاب می‌شود و هر نوع استفاده‌ای از آن کتاب می‌تواند بکند. ما با جمعی از دوستان -از جمله مرحوم علامه جعفری، مرحوم آقای آخوندی و تعداد دیگری از ناشران- خدمت حضرت امام در قم رسیدیم. مرحوم آقای غفاری هم بود. او ملبّس به لباس روحانیت نبود، ولی در زمینه حدیث، عالِم بود. او از امام پرسید: حضرت امام! من صد هزار تومان خرج کردم تا این کتاب چاپ شده است. کسی اگر آمد این کتاب را یک دانه خرید و از روی کتاب چاپ یا کپی کرد و دیگر از من نخرید، تکلیف صد هزار تومان من این وسط چه می‌شود؟ امام فرمودند: «کسی حق ندارد به برادر دینی خودش ضرر بزند.» عین عبارت امام این بود. بعدها البته حقوق معنوی تبدیل به قانون شد و جلوی‌ سوء‌استفاده را گرفتند. من چندی قبل طی نامه‌ای از رهبر انقلاب پرسیدم که من در سال‌های قبل از انقلاب در انتشارات اسلامی کتاب‌هایی از جلال آل‌ احمد، مرحوم طالقانی و... چاپ کردم. حالا انتفاعی هم شاید داشته، ولی این کار را بیشتر در جنبه آگاهی‌رسانی انجام داده‌ام. آیا ما دِینی بر گردنمان هست؟ وقتی خبردار شدم که رهبر انقلاب برای بازدید از نمایشگاه به مصلّی آمده‌اند، خودم را به مسیر حرکت ایشان رساندم. توفیق شد که در غرفه‌ «سوره مهر» بالأخره ایشان را از نزدیک زیارت کنم. از ایشان پرسیدم: «ما در دوره‌ طاغوت برخی کتاب‌ها را به صورت جلدسفید و مخفیانه چاپ و توزیع می‌کردیم. در آن روزها برای چاپ آن کتاب‌ها حق‌التألیفی به نویسندگانش پرداخت نکردیم. آیا الان دِینی به گردن‌ ما هست؟» فرمودند: «شما مقلد کی هستید؟ عرض کردم: مقلد امام خمینی بودم و بعد از ایشان مقلد شما هستم. پرسیدند: نظر امام چی بود؟ گفتم: امام فرمودند اشکالی ندارد و چیزی برعهده شما نیست. حضرت آقا فرمودند: پس من هم می‌گویم به گردنتان نیست.»

 

 

جستجو
آرشیو تاریخی