چهره زنانه اقتصاد
بررسی پژوهش کلودیا گلدن، برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۳، با موضوع «مشارکت زنان در بازار کار جهانی»
بررسی پژوهش کلودیا گلدن، برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۳، با موضوع «مشارکت زنان در بازار کار جهانی»
سمیه صادقی
دکترای مهندسی صنایع
فاطمه خردمند
کارشناس ارشد مطالعات اسلامی
در حالیکه در بسیاری از نقاط جهان تبعیض جنسیتی نیروی کار، غیرقانونی است، زنان همچنان در مقایسه با مردان با کمبود قابلتوجهی در مشارکت و میزان دستمزد مواجه هستند. حضور زنان و مردان در بازار کار جهانی به ترتیب 50% و 80% است. ضمن آنکه، درآمد زنان به طور متوسط 13 درصد کمتر از مردان است. (اگرچه شکاف جنسیتی طبق دیدگاه ما شاخص گویا و کارآمدی نیست اما شکاف جنسیتی مشارکت در کشور ما بارزتر بوده و در سال 1402 نرخ مشارکت مردان 68% و زنان 14% میباشد.) وقتی زنان از فرصتهای مشابه مردان برای مشارکت در بازار کار بهرهمند نباشند، یا با شرایط نابرابر مشارکت کنند، نیروی کار و تخصص بههدر میرود. بنابراین، درک چرایی تفاوتهای جنسیتی در بازار کار، از طرفی به استفاده حداکثری از منابع جامعه میانجامد و از سوی دیگر نقش انتظارات و انتخابهای شغلی زنان را روشن میکند.
در سال 2023، برای نخستینبار زنی به تنهایی برنده جایزه نوبل اقتصاد شده است. کلودیا گلدین تقریباً تمام دوران حرفهای خود را صرف تحقیق در مورد عوامل ایجاد شکاف جنسیتی مستمر در بازار کار و راهکارهای کاهش آن کرده و گزارش جامعی از نقش زنان در بازار کار ارائه کرده است. تحقیقات او نیروهای محرک پشت تغییرات تاریخی را روشن و علل اصلی تفاوت در مشارکت و درآمد جنسیتها را شناسایی میکند. او نهتنها علل تغییر را شناسایی کرده، بلکه منابع اصلی شکاف مداوم دستمزد را نیز مشخص کرده، و روشن میکند که چرا نابرابری دستمزد بین مردان و زنان همچنان ادامه دارد. طبق دیدگاه گلدین موانع باقیمانده در مسیر کاهش شکاف جنسیتی درآمد، که در این متن برجسته کردهایم، دارای یک ویژگی مشترک است: «نقش اساسی خانواده، فرزندان، و رویکرد بازار کار به تفاوتهای جنسیتی در عرضه نیروی کار و دستمزد»
یکی از مهمترین یافتههای تحقیقات گلدین این است که تفاوت در دستمزد و مشارکت نیروی کار نه به دلیل تفاوتهای بیولوژیک، بلکه به دلیل نحوه تقسیم کار بین زوجها در امور مراقبتی و خانگی رخ میدهد. تحقیقات گلدین نشان میدهد بخش عمدهای از شکاف درآمدی کنونی بین مردان و زنان در مشاغل یکسان، پس از تولد اولین فرزند یک زن ظاهر میشود. وی معتقد است که والد شدن نقطهای کلیدی در تمایز درآمد مردان و زنان است. در واقع، والد شدن بر درآمد زنان تأثیر منفی دارد در حالیکه ممکن است درآمد مردان را افزایش دهد. اشتغال، درآمد و ساعات کار زنان بلافاصله پس از زایمان کاهش و در سالهای بعد نیز ادامه مییابد. در حالیکه مردان در طی این سالها با آرامش ناشی از واگذاری امور خانه و فرزندان به همسر خود، با دستیابی به تجربه و مشاغل بهتر، به درآمد بالاتر میرسند. گلدین و همکارانش این واقعیت را «جریمه مادری» مینامند.
گلدین که خود نیز فرزندی ندارد و اغلب مقالات خود را با همسرش، لارنس کاتز، اقتصاددان دانشگاه هاروارد مینویسد، میگوید: «ما هرگز به برابری جنسیتی و کاهش شکاف دستمزد نمیرسیم، مگر اینکه برابری زوجین داشته باشیم. اگر زنان بتوانند در خانواده به برابری دست یابند، در محل کار نیز شانس بیشتری برای دستیابی به برابری دارند».
بنابر یافتههای گلدین، تقسیم کار برابر در امور منزل و فرزندپروری و به تعبیر او اعتقاد به زوج 50-50، هرچند ممکن است به شادتر شدن زوجین بیانجامد، اما در نهایت آنها را فقیرتر میکند. وی علت این امر را وجود شغلهای حریصانه در بازار کار میداند. «شغلهای حریصانه» مشاغلی هستند که دارای ساعات کاری طولانی و نامنظم بوده و درآمد آنها بهطور چشمگیری بیش از مشاغل انعطافپذیر است. همانطور که گلدین اشاره میکند، افراد برای رسیدن به قله درآمدی شغلهای حریصانه، ناگزیر به اولویت دادن کار بر خانواده هستند و این امر خانوادهها را با انتخاب سختی مواجه میکند: در نهایت، حداقل یکی از والدین باید در خانه در دسترس باشد، و این نقش، هنوز بر عهده زن است.
گلدین نقشهای ویژه زنانه و مادرانه را به دلیل درآمدزا نبودن کمارزش تشخیص داده و آنها را مانعی برای کاهش شکاف درآمدی باقیمانده میداند. گرچه قابل درک است که برای وی به عنوان یک اقتصاددان کسب درآمد در اولویت باشد، ولی به عنوان یک زن انتظار میرود در تحلیلهایش نقشهای زنانه را بسیار ارزشمندتر ببیند، اما ظاهراً او نیز در پیش فرضهای خود در تعریف کار، نیروی کار، کار درآمدزا و حتی توسعه به موضعی متفاوت از دنیای مردانه دست نیافته است. گویا زن موفق در نظر گلدین زنی است که مرد باشد. سادهترین گواه این ادعا، نظر وی مبنی بر تأثیر مهم قرصهای جلوگیری از بارداری در پیشرفت زنان و کسب موقعیتهای برابر با مردان است. با این دید، افزایش مشارکت زنان، ناگزیر از کاهش نرخ باروری خواهد بود، بویژه در جوامعی که از فقدان سیاستهای حمایتی مناسب برای مادران رنج میبرند.
در این راستا میتوان به مقالات آمارتیا سن برنده نوبل اقتصاد سال 1998 اشاره کرد. او با طرح دو مفهوم قابلیت و آزادی کوشیده است تعریف فراگیرتری از مفهوم توسعه ارائه دهد. یکی از وجوه عدم آزادی شرایطی است که در آن زنان امکان پیشرفت و حضور اجتماعی متناسب با توانمندیها و علاقهمندیهای خود را نداشته باشند. در واقع مسیرهای توسعهیافتگی زنان و امکان دستیابی آنها به منابع قدرت و ثروت باید به گونهای تعریف شود که هم متناسب با قابلیتهای آنها باشد و هم زنان در این مسیر آزادی انتخاب داشته باشند. اینکه زنان برای رسیدن به رشد اقتصادی مجبور باشند طبیعت زنانه خود را به حاشیه برانند نسبتی با آزادی ندارد. نتایج مطالعات خانم گلدین نیز نشان میدهد که با وجود تحصیلات عالی زنان، نرخ برابر مردان و زنان در ورود به بازار کار و کاهش شکاف جنسیتی، امروز همچنان حدی از شکاف جنسیتی درآمد باقی مانده است که به نظر میرسد بسته شدن آن دشوار باشد. یافتههای گلدین نشان میدهد که افزایش بودجه دولت برای مراقبت از کودکان، سیاستهای حمایتی در مورد مرخصی مادران و تعدد مشاغل پردرآمد، انعطافپذیر و سازگار با خانواده، میتواند به کاهش شکاف دستمزد جنسیتی کمک کند، اما حدی از این شکاف همچنان باقی مانده است. گویا کماکان بسیاری از زنان در چالش بین شغل و خانواده، خانواده را ترجیح میدهند، که میتواند بر فطری بودن این گرایش دلالت داشته باشد.