واکــــــس رایــــــــــگان برای هر کس که امروز مطالعه کند

ونوس بهنود
دبیر  تحریریه
vbehnood@gmail.com


هزاران کتاب و ده‌ها ناشر در خیابان انقلاب دیده می‌شود اما به تعبیر یکی از علاقه‌مندان، فقر مطالعاتی حتی در همین گذر فرهنگی مشهود است؛ از روزی که کتاب به ویترین تبدیل شد.
در حد فاصل میدان انقلاب و چهارراه ولی‌عصر و در میانه همهمه ویترین‌ها و بازار حراج کتاب، امیر ساعی یک جعبه چوبی در مقابل خود گذاشته و واکس و فرچه‌ای روی آن قرار داده است. روی جعبه برچسبی زده است با این عنوان که «واکس رایگان برای هر کس که امروز مطالعه کند». به نوعی هم به این روند معترض است و هم امیدوار به اینکه بتوان روزی را شاهد بود که مردم واقعاً کتاب بخوانند و واقعاً کتاب خوب بخوانند.
همزمان کتابی را به دست گرفته و به رهگذران پیشنهاد می‌کند، آن را ورق بزنند. عابران با تعجب، شگفت‌زدگی و گاهی ناباوری به او نزدیک می‌شوند.
مهندس نرم‌افزاری که از این اقدام خود تجربه‌های خواندنی دارد و معتقد است عکس‌العمل آدم‌ها به این نوشته گویای وضعیت مطالعه است.
ساعی بسیار بهتر از آمارها و اعداد و ارقامی ‌که مسئولان ارائه می‌دهند، حال دل مردم را شنیده و فهمیده است، تا جایی که عقاید شنیدنی در مورد کتاب و مطالعه دارد.
آقای ساعی چرا خیابان انقلاب را برای تلنگر مطالعه انتخاب کردید؟ مگر نه این است که اینجا مهم‌ترین و شناخته‌شد‌‌ه‌ترین محل برای حضور اهالی کتاب و نویسندگان و ناشران است؟
چند روز قبل یک زن و شوهری به بنده مراجعه کردند. دست هرکدامشان چند نایلون کتاب بود.مدعی بودند که کتابخوان هستند تا حدی که وقتی فرزندشان به مدرسه می‌رود، کتاب‌های پدر و مادر در کوله او جا می‌ماند.
مثال دیگری بزنم.یکی از اقوام بنده وقتی می‌خواست خانه بخرد، کتابخانه‌ای طراحی کرد تا یک طرف خانه را پر کند. چرا که می‌گفت کتابخانه را بیشتر می‌پسندد تا اینکه به جای آن لوازمی ‌دیگر دکوراسیون خانه را تشکیل داده باشد. متأسفانه کتاب برای یک تعداد این روزها به ویترین تبدیل شده است.حتی برای کسانی که حوزه شغلی آنها کتاب و نشر است، به ژست روشنفکری تبدیل شده است. در مقابل از کتاب‌ها اطلاعاتی ندارند و حتی نویسنده‌هایی داریم که کتاب خود را نمی‌شناسد.
 آقایی به بنده مراجعه داشت که نویسنده بود. وقتی نام کتابش را گفت، تهیه و دانلود کردم و خواندم. چند روز بعد وقتی یکی از جملات کتابش را به او انتقال دادم، می‌گفت اطلاعی ندارد که چنین چیزی را نوشته باشد.این نویسنده یک کتاب بیشتر نداشت. اما اطلاعی از نوشته خود نداشت.
اگر به قشر دانشگاهی اشاره کنم، یک نمونه از بازخوردها این بود آقایی پوتین به پا داشت، 8 شب آمد و می‌خواست واکس بزند.بعد از خواندن این جمله هر بازخوردی در ذهنم تداعی می‌شد بجز بازخورد این فرد. او گفت حالا اگر واکس برای اهالی مطالعه رایگان است برای ما که کتاب نمی‌خوانیم چقدر باید بپردازیم؟
گفتم اگر مطالعه نکردی هزینه همین است که واکس و فرچه را در اختیارت می‌گذارم تا کفش‌هایت را خودت واکس بزنی و اگر از عقلت کار نکشیدی از کمرت کار بکش.
این آقا به‌صورت جدی می‌خواست واکس بزند و حرف من را متوجه نشد تا جایی که حاضر بود هزینه واکس را بپردازد. بعد از چند دقیقه صحبت رفت و نیم ساعت بعد برگشت. می‌گفت این جریان را برای یکی از دوستانم تعریف کردم و گفت این حرفی که به این بنده خدا زدی زشت بوده و باید عذرخواهی کنی.می‌گفت از کتابخانه آمده و ارشد مدیریت پروژه می‌خواند.سنش هم نمی‌خورد که سر موقع دانشگاه بوده باشد.
به او گفتم اگر مدرک تحصیلی‌ات هم کمکت نکرده باشد حداقل تجربه اجتماعی‌ات باید باعث می‌شد معنی این جمله را متوجه شوی.چطوری متوجه نشدی و یک نفر دیگر برای تو شکافته است.
این مسیر نه تنها قطب فرهنگی است بلکه فقرهای فرهنگی را نیز نشان می‌دهد.
مردم می‌گویند کتاب گران است و به همین دلیل نمی‌خریم. به نظر شما این دلیل کفایت می‌کند تا کتاب نخوانیم؟
یکی از مراجعان می‌گفت حالا که نوشتی مطالعه کنید نگو هر مطالعه‌ای و هر مطالعه‌ای خوب نیست. کتاب‌هایی که می‌گوید یک شبه خوشبخت و پولدار می‌شوید به درد خواندن نمی‌خورد و همین‌ها آدم را بدبخت می‌کند. به او گفتم: همین کتاب‌ها هم خوب است وحتی خواندن روزنامه باطله موجب می‌شود انشایت بهبود یابد. یک اداره می‌روی می‌خواهند چیزی بنویسی می‌توانی بنویسی. ما مطالعه بد نداریم.
کتاب‌ها چطور دنیای شما را عوض کردند و بیشترین تأثیری که داشته‌اند چه بوده است؟ بیشتر از پدر و مادر شما را راهنمایی کردند و یا در لحظات سخت زندگی دوست شما بودند؟
یک شعری مرحوم ایرج دارد که گفته:
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد
یاد باد آنکه مرا یاد آموخت
آدمی ‌نان خورَد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بُوَد
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه می‌دانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
قدر استاد نکو دانستن
حیف! اُستاد به من یاد نداد
گر بمردست، روانش پر نور!
ور بُوَد زنده خدا یارش باد!
کتاب دنیای عجیبی دارد و هر چه بیشتر می‌خوانی بیشتر پی می‌بری که در حماقت قبلی زندگی کرده بودی.
می‌توانید کتابی را مثال بزنید که فکر می‌کنید خواندن آن برای همه واجب است؟
کتابی هست به اسم «مرگ تخصص» نوشته تام نیکولز که این نویسنده امریکایی کارشناس امور روسیه در امریکا بوده است. خواندن این کتاب را به همه توصیه می‌کنم.پاسخ این سؤال که چرا امروز مردم احساس نیاز به کتاب خواندن ندارند در این کتاب نهفته است. شاید نویسنده امریکایی باشد اما از دل میدان انقلاب این کتاب را نوشته است.
نسل امروزی مدعی‌اند ما از پدر و مادرهایمان هم بیشتر کتاب می‌شناسیم و هم بیشتر می‌خوانیم، نظر شما چیست؟
جواب شما در سؤالتان نهفته است. بله مدعی‌اند. حالی که امروز دارد بر ما می‌گذرد به‌دلیل فقر مطالعه است. ما حتی کوچکترین مطالبات اجتماعی و فرهنگی را نمی‌دانیم چطور مطرح کنیم.ریشه آن از کجا می‌آید. وقتی نمی‌توانم حرف بزنم و اعتراض خود را مطرح کنم، مسأله جدی است. آن قشری که مدعی است بیشتر می‌خواند کجاست؟
یکی از مسائلی که داریم تبدیل کتاب به ویترین است. به اعتقاد شما وضعیت کتابخوانی مسئولان ما چطور دیده می‌شود؟
بنده دوست داشتم این جمله و واکس را مقابل مجلس دایر کنم.با این جمله که «واکس رایگان برای هر مسئولی که امروز مطالعه کند.» واقعاً در این خصوص فقر داریم.
یک راه عملی برای پیاده کردن مطالعه در مدارس پیشنهاد بدهید؟
مدرسه‌ای که امروز به دانش‌آموز تغذیه نمی‌دهد، چه انتظاری باید داشت؟ آیا باید انتظار داشت که کتاب رایگان توزیع کند؟ هر بچه‌ای به یک موضوعی گرایش دارد و می‌توان متناسب با آن کتاب برایش تهیه کرد.

 

کارشناسان تربیتی معتقدند مادر کتابخوان، فرزندان کتابخوان دارد. نظر شما در این خصوص چیست؟
بنده موافقم. یک داستانی مولوی در مورد ابلیس و معاویه دارد که ابلیس رفت معاویه را برای نماز صبح بیدار کند. به همین اشاره می‌کند. ابلیس به معاویه اشاره می‌کند و می‌گوید که خلق و خویی که با شیر مادر وارد بدن شده، با هیچ چیزی خارج نمی‌شود. این لفظ شیر صرفاً شیر نوشیدنی نیست و همان خلق و خو و خصوصیات اخلاقی مادر است. وقتی فرزندی بیاید خانه و ببنید که مادرش در حال مطالعه است، خود او هم به کتاب ترغیب می‌شود.
 به‌عنوان یک کتابخوان چه پیشنهادی برای انتخاب کتاب خوب دارید آن هم در وضعیتی که ما در دنیای کتاب‌های مختلف گرفتاریم.
ساده‌ترین گزینه این است که نسبت به شغلی که دارد می‌تواند کتاب بخواند و وقتی دو تا کتاب هم بتواند در زمینه کاری خود بخواند می‌تواند سومی ‌را متفرقه و رمان بخواند.
 گریزی هم به رسانه‌ها داشته باشیم. آیا رسانه‌ها در ترویج مطالعه موفق بوده‌اند و چه کم کاری داشته‌اند؟
کم کاری از رسانه نیست و بر عکس از پلیس رسانه است. 100 نفر هم که بگذارد یک نفر پیدا می‌شود که مقابله کند و فرهنگ‌سازی کند؛ بیاید و مسیر درست را نشان بدهد.