رویداد گرافیکی «فتح المبین» با محوریت فلسطین در کرمان

عملیات فتح المبین در کرمان جریان دارد

پیش از شروع: جبهه‌ای دیگر، فرمانده و رزمنده‌هایی دیگر!
در هفتاد و پنج سال عمر نکبت‌بار رژیم اشغالگر قدس، همیشه شاهد جنایت‌های آنان بوده‌ایم؛ اما شاید چندماه قبل کسی فکرش را هم نمی‌کرد، روزی شهر کرمان میزبان گرافیست‌هایی باشد که برای نشان دادن مظلومیت مردم فلسطین و حجم گسترده جنایت‌های رژیم صهیونیستی دور هم جمع بشوند و با هنرشان به جنگ این بد‌ ذات‌های تاریخ بروند.
شب قبل از رویداد طراحی پوستر، استادان
آقای احسان جعفرپیشه و مهران پندار را در ساختمان حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمان می‌بینم.در خبرها و معرفی برنامه از آنها نه به‌عنوان استاد بلکه «راهبر» این رویداد یاد شده‌ است. با توجه به ذهنیتی که از استادان هنری داشتم حس می‌کردم بایستی با آدم‌هایی با محاسنی سپید و بلند و خلق و خویی خاص رو به رو بشوم اما درست مثل فرمانده گردان‌های دوران دفاع مقدس جوانند و پر انرژی و خوش‌رو. بدون آنکه بدانند که هستی و چه کار می‌کنی لبخند می‌زنند و دست رفاقت را پیش می‌کشند. کم کم سایر هنرمندان یا بهتر است بگویم رزمندگان دفاع از حریم انسانیت پیدا می‌شود. از هرمزگان، یزد، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان و کرمان خودمان... می‌نشینند کنار هم و حرف می‌زنند. ایده‌های خود را رد و بدل می‌کنند و گاه همگی ساکت می‌شوند و به حرف‌های راهبران و فرماندهان خود گوش می‌دهند. عملیاتی در راه است. عملیات بزرگ فتح‌المبین در راه است.
روز اول: از خیبر تا فتح‌المبین، از شمشیر تا لپ‌تاپ!
محل برگزاری این رویداد طراحی پوستر ساختمانی است که بیشتر تبدیل شده‌ است به یک حسینیه هنر و یا حتی جبهه‌ای از جبهه‌های حق علیه باطل که در طول تاریخ در گوشه و کنار این جهان پهناور بر پا بوده است. توی این جبهه اما به جای اسلحه، دست رزمندگان قلم، کاغذ و لپ‌تاپ است. آیا رزمندگان جنگ خیبر فکر می‌کردند هزار و چهارصد سال بعد سربازان اسلام با چنین اسلحه‌هایی به فتح خیبری دیگر بروند؟
نام «رویداد طراحی پوستر فتح‌المبین» همه جا به چشم می‌خورد. سراغ مسئول واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان کرمان می‌روم. او با چفیه‌ای بر دوش که سمت راست آن تصویر قبةالصخره نقش بسته است و سمت دیگر، تصویر چهره دلنشین سردار دل‌ها، بیشتر شباهت به رزمندگان لشکر ۴۱ ثارلله کرمان در دوران دفاع مقدس می‌دهد تا یک کارمند و مدیر اداره‌ای مثل ادارات دیگر.
از او درباره نامگذاری این رویداد می‌پرسم. در حالی که دارد وسایلی را آماده توزیع بین هنر- رزمنده‌ها می‌کند می‌گوید:« چند وقت پیش آقای قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی پیامی را منتشر کردند با این مضمون که «وقتی ۷ ماه قبل و در روز قدس هنرمندانی از مصر، لبنان، فلسطین، سوریه، ایران و الجزایر به همت حوزه هنری انقلاب اسلامی دیوارنگاره وَ فتح قَرِیب را بر دیوار حائل فلسطین اشغالی ترسیم کردند، به تحقق وعده صادق باور داشتند» ما هم به این وعده صادق باور داریم. نام این رویداد از پیام حجت‌الاسلام قمی و دیوارنگاره‌ای که بر دیوار حائل نقش بسته گرفته شده‌است.»
حرف از وعده صادق که می‌شود پیش خودم می‌گویم: «پس شک نکن روزی شاید آقای امین‌زاده تقی مسئول واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری کرمان یا یکی دیگر از هنر-رزمنده‌های این رویداد را در یکی از محله‌های بیت المقدس در حال کشیدن تصویر سردار دل‌هایمان سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی.»
از امین زاده‌تقی درباره هنرمندانی که در این رویداد حضور دارند می‌پرسم. او می‌گوید: «چهل هنرمند از پنج استان گرد هم آمده‌اند به میزبانی پایتخت مقاومت جهان اسلام شهر کرمان که به صدور وعده نزدیک بودن آزادی قدس کمکی کرده باشند.»
از او درباره عاقبت آثار تولیدی این رویداد پرسیدم و گفت:« آثار تولید شده در این رویداد هم در فضای حقیقی مثل بیلبوردهای شهری و هم در فضای مجازی منتشر خواهد شد اما سعی کرده‌ایم آثار تولیدی دارای یک زبان تصویری جهان شمول باشد که همه دنیا با هر زبانی پیام مظلومیت مردم فلسطین را با زبان هنر بشنوند.»
به زبان هنر فکر می‌کنم‌. بواقع کدام زبان دنیا می‌تواند فقط با یک تصویر، حقیقتی را خلاصه کند که صدها کتاب تاریخ و فلسفی از بیان آن عاجز هستند.
روز دوم: جبهه ما قوی و پیروز است
هیچ‌کس را بیکار نمی‌بینم. بعضی‌ها با کاغذ کار می‌کنند. بعضی‌ها دور راهبران رویداد جمع شده‌اند و گفت‌وگو می‌کنند و بعضی‌ها هم با لپ‌تاپ روی طرح‌های خود کار می‌کنند.
خانمی را می‌بینم اهل هرمزگان که تصویر نوزادی را دارد کار می‌کند که از گوشه قنداقه او رود خونی سرچشمه گرفته است و ستاره داوود و تمام نماد‌های رژیم کودک‌کش اسرائیل را با خود غرق می‌کند.
هنرمند دیگری را می‌بینم که اهل کرمان است و پوستری را کار می‌کند که در آن ستاره داوود در حال سقوط است و در آخرین لحظه سقوط هم حتی از سرشت کشتن و نابودی خود دست بر نمی‌دارد و یک گل کوچک را له می‌کند.
یک لحظه چهره تمام کودکانی که عکس‌هایشان بعد از شهادت در فضای مجازی پر بازدید شده بود از جلوی چشمانم گذشت...