سریالی از تاریخ و هویت ایرانی برای کودک و نوجوان امروز

دیــــــو و مــــاه‌ پــیـشـونی

از اسفند 1401 پخش سریالی شروع شد که مخاطب هدف آن کودکان دهه‌نودی است. «دیو و ماه پیشونی» محصول شبکه نمایش خانگی در حوزه کودک و نوجوان است که با دستمایه قرار دادن افسانه‌های قدیمی ایرانی، سعی در تعریف و تبیین راستگویی، مهربانی، کتاب‌خوانی، وفاداری به سنت‌ها و سایر اخلاق‌ها و فرهنگ‌های مثبت بومی دارد. حال ببینیم این سریال و تیم سازنده‌اش برای رسیدن به این هدف چه کرده‌اند.

عطیه عیار
نویسنده


بازی با افسانه‌ها
سریال «دیو و ماه‌پیشونی» برداشت آزادی از چندین افسانه و داستان و روایت قدیمی است. این سبک داستان‌سرایی که داستانی قدیمی را دستمایه یک پیرنگ و داستان جدید و به‌روز می‌کنند، به سنتی رایج در انیمیشن‌ و سریال‌سازی سینمای جهان تبدیل شده است.
یکی از محبوب‌ترین نمونه‌هایش هم انیمیشن «شرک» است که هم با داستان‌های برادران گریم و هم با ادبیات متأخرتر جهان سر شوخی را باز کرد و نشان داد می‌توان طوری دیگر به ادبیات نگاه کرد.
در این سریال هم ما فقط با دختری که به خاطر مهربانی‌اش، زیبا و ناخواهری‌اش به خاطر خودخواهی، به زشتی دچار شده روبه‌رو نیستیم. این روایت قدیمی از ماه‌پیشونی در همان یکی دو قسمت اول تمام می‌شود. در سریال ماه‌پیشونی بسیاری از شخصیت‌های آشنای ادبیات فارسی و حتی چند مورد از ادبیات جهان در کنار هم گرد آورده شده‌اند تا سیر داستانی متفاوت و جدید عرضه شود. البته اصل حرف‌های این پیرنگ همان حرف‌ها و نصیحت‌ها و حکمت‌های قدیمی است که با لباسی نو، نسل جدید را راهنمایی می‌کند.
 

همه داستان‌های ماه‌پیشونی
در سریال ماه‌پیشونی، حسن کچل را می‌بینیم که دست از تنبلی کشیده و مرد خانواده شده، کار می‌کند و درآمد خوبی دارد. به خانه عجیب و کثیف ارژنگ دیو از نوادگان ارژنگ دیو شاهنامه می‌رویم. چند روزی در شهر لیلیپوتی‌ها اقامت می‌کنیم که تنها وجه شباهتشان با لیلیپوت گالیور، کوتاه‌قامتی آنهاست. در شهری دیگر با دیوی ستمگر آشنا می‌شویم که با کودتا، حکومت شهری را گرفته و به انسان‌ها ظلم می‌کند. این دیو اسم خودش را ناپلئون گذاشته اما مثل اکوان دیو برعکس حرف می‌زند. کلی دیو در این داستان هستند که مردمی را طلسم کرده‌اند و شیشه عمرشان باید شکسته شود.
 

داستان اراده و تحول
ارژنگ دیو، پسری بی‌عار است که فقط به موسیقی و رپ چسبیده و در آن استعدادی هم ندارد. مادر ارژنگ که دیو بی‌آزاری است، برای اینکه پسرش را از این پیله بی‌حاصل بیرون بکشد از مادر شهربانو می‌خواهد همکاری کنند تا ارژنگ هم با دختر آنها همراه شود و از خانه بیرون بیاید. طی همین همکاری، ارژنگ به پسری مسئولیت‌پذیر تبدیل می‌شود. الفت، ناخواهری بدجنس شهربانو که همیشه با حمایت مادرش، این دختر و خواهر کوچکش را اذیت می‌کرده، بددهن و خودخواه است. بعد از اینکه با طلسم ارژنگ زشت شد، در خانه می‌نشیند و این تنهایی و انزوا او را جذب کتاب‌های شهربانو می‌کند و با خواندن کتاب‌ها به کلی زیر و رو می‌شود و دست از کارهای بدش می‌کشد.
تحول دیگر مربوط به مردم شهرهای مختلف در مسیر سفر ماه‌پیشونی است. آنها متوجه اشتباهات خود می‌شوند و در سبک زندگی خود تغییر ایجاد می‌کنند تا به سعادت برسند. در همین راستا، اثر مثبت کار گروهی و همکاری در رسیدن به موفقیت بارها و بارها در موقعیت‌های مختلف نشان داده می‌شود.
در هر شهری یکی دو نفر هستند که با موقعیت فعلی و نامطلوب آن شهر مخالفند اما به خاطر اینکه اقلیت هستند، نمی‌توانند اوضاع را تغییر دهند. دلیلش هم این است که دیوهایی آن شهر را طلسم کرده‌اند و مردم نمی‌توانند علیه آن طلسم قیام کنند. با ورود ماه‌پیشونی و ارژنگ به آن شهرها و تلاششان برای کمک به ساکنانش، انگیزه و روحیه لازم بین بقیه برای تحول ایجاد می‌شود. بعد همراه بقیه مخالفین می‌شوند تا شر دیو طلسم‌کننده را از زندگی خود کم کنند. مثلاً در یک شهر مجسمه‌های شعرا و ادیبان و دانشمندان برجسته ایران همه‌جا نصب است اما هیچ‌کدام از مردم حتی با اسم صاحبین این مجسمه‌ها هم آشنا نیستند. دیو این شهر آنقدر مردم را درگیر مد روز و تجملات و شبکه‌های اجتماعی کرده که از اصل و پیشینه خود دور افتاده‌اند. تنها یک نفر به اسم منیر نخواسته همراه این جریان باشد که او هم با جادوی دیو نامرئی شده و مردم نمی‌توانند او را ببینند. ماه‌پیشونی که به مد و شبکه‌های اجتماعی محل نگذاشته و طلسم نشده می‌تواند صدای منیر را بشنود و کمکش می‌کند تا مردم متوجه شرایط بد خود بشوند. در شهری دیگر، دو دیو مردم را با فست‌فود طلسم کرده‌اند. غذاهای فست‌فودی و ناسالم این شهر طوری است که هر کس بخورد، هیچ‌وقت احساس سیری ندارد و باز هم می‌خورد. همین باعث شده مردم مریض و چاق و بی‌توجه به خود و همشهریانشان باشند. تنها کسی که در این شهر فریب نخورده، معلم شهر است که او هم با طلسم دیوها تبدیل به یک بچه شده و کسی به حرفش گوش نمی‌کند. ماه‌پیشونی باز هم با فکر و تدبیر به این معلم کمک می‌کند تا اهالی را از شر دیو‌های فست‌فودی نجات دهند.
این رویکرد غیرمستقیم در تقبیح فرهنگ وارداتی و فراموشی اصل و سنت‌های خودی ازجمله موضوع‌‌های ارزشمندی است که با قصه‌گویی جذاب، صحنه‌پردازی رنگارنگ و شاد به همراه موسیقی و خنده و شوخی برای بچه‌‌ها مطرح شده است.

 


جنگل و قلعه و دریا
یکی از ویژگی‌های این سریال که از نقاط قوت بی‌نظیرش هم هست، استفاده از لوکیشن‌های طبیعی ایران در منطقه شمال است. کارگردان این سریال، حسین قناعت که خود‌ زاده آمل است، به خوبی از زیبایی‌های زادگاه خود بهره برده و چشم تماشاچیان را با این زیبایی‌ها نوازش داده است.
زمان فیلمبرداری سریال اواخر زمستان 1400 و بهار 1401 بوده و ما صحنه‌های هوایی زیادی از جنگل‌های سبز و انبوه در طول سریال می‌بینیم. لوکیشن اصلی فیلمبرداری به‌خصوص قسمت‌های مربوط به شهر قصه‌ها در روستاها و جنگل‌های شمال و به‌خصوص روستای بِلیران بوده است. قناعت از همه این ویژگی‌های طبیعی در فیلم خود استفاده کرده است.
 
 
 
بزرگ و کوچک سینمای ایران
در این سریال به‌جز بازیگران شناخته‌شده سینما و تلویزیون، چند بازیگر تازه‌کار، چندین بازیگر کودک، جمعیت قابل توجهی از کوتاه‌قامتان (بازیگران شهر لیلیپوت) و البته خواننده‌های مختلف اعم از شناخته‌شده مثل گام‌نو (هومن شاهی، خواننده رپ) و ناشناس هم حضور دارند.
موضوعی که در این بین خیلی به چشم می‌آمد، نوع بازی بازیگرها بود. بازیگرهای حرفه‌ای مثل همیشه قوی و خوب ظاهر شده‌اند اما این خوبی به ضرر بازیگران تازه‌کار به‌خصوص بازیگر نقش اصلی، ستایش موسوی شده است. تلاش او برای ارائه بازی قابل قبول خیلی واضح و حتی گاهی آزاردهنده است.
 نکته قابل توجه دیگر هم یک دست نبودن بازی‌ها بود. چه کارگردان نتوانسته بازی هم‌راستایی از عوامل بگیرد و چه چنین وضعیتی خودخواسته بوده، در هر حال هم‌سطح نبودن بازی‌ها گاهی بر داستان و شخصیت‌های داستانی غالب می‌شد و تمرکز را از قصه دور می‌کرد.

 

شخصیت‌پردازی
طبق داستانی که نوشته شده، شخصیت شهربانو شخصیتی بی‌عیب و نقص طراحی شده است.
 این شخصیت نه‌تنها نمی‌تواند الگوی مناسبی برای کودکان باشد، بلکه حتی می‌تواند باعث ایجاد حس سرخوردگی باشد. خوب بود ماه‌پیشونی هجده‌ساله، گاهی با آزمون و خطا کارهایش را پیش می‌بُرد و شکست‌های کوچکی را هم تجربه می‌کرد تا شخصیت باورپذیرتری باشد.
در تمام داستان شهربانو یا ماه‌پیشونی نسبت به همه‌چیز اشراف و اطلاعات قابل توجه دارد. بارها هم اعلام می‌کند این اطلاعات را به خاطر کتاب خواندن به دست آورده است. این تأکید مستقیم بر کتاب‌خوانی می‌تواند تأثیر عکس هم داشته باشد و حتی حس سرکوفت زدن به بیننده  بدهد.
از آن طرف ارژنگ هیچ ویژگی مثبت و قابل عرضی ندارد، به‌جز اینکه دیو بدجنسی نیست و با آدم‌ها دشمنی ندارد. وی پسری تنبل، بی‌مسئولیت، بی‌سواد و ناتوان از خودداری است. پدر ماه‌پیشونی نقشی نسبتاً خنثی دارد. مردی است که عاشق همسرش بوده و بعد مرگ پرنیان و ازدواج مجدد نمی‌تواند مانع زورگویی‌های نامادری به دخترانش شود.
آفت که دیو و شخصیت بد داستان است هم تا آخر داستان از این بدی دست نمی‌کشد. از طرفی تحول الفت دختر آفت چندان پایه و اساس منطقی و محکمی ندارد و آنقدر ناگهانی و باعجله است که گویی فقط می‌خواسته‌اند یکی از مشکلات ماه‌پیشونی را سریع‌تر حذف کنند.

نکته مهم دیگر این است که اگرچه اول سریال می‌نویسد تماشای آن برای کودکان زیر 12 سال مناسب نیست، اما برخلاف این هشدار، اکثر مخاطبان خردسال هستند.
مرگ مادر خانواده در ابتدای فیلم (که اواخر همان قسمت اول می‌فهمیم نمرده و فقط طلسم شده)، لحظه ناپدید شدن پدر، زورگویی‌ها و اذیت‌های آفت و صحنه‌ای که چهره اصلی‌اش برای یک لحظه مشخص می‌شود، صحنه‌های طلسم شدن شخصیت‌ها و همچنین مبارزه ماه‌پیشونی با دیوها و آدم‌بدها هر یک می‌توانند برای ترساندن هر کودکی کافی باشند یا به راحتی آنها را دچار ناامنی
عاطفی کند.  منِ نگارنده پیش از نوشتن این مطلب، با چندین مادر در این مورد صحبت کردم و کودکان زیادی بوده‌اند که حداقل از یکی از این موارد ترسیده‌اند. برای همین اگر هنوز این سریال را ندیده‌اید و کودکانتان اصرار به دیدنش دارند، با این آگاهی، موقع تماشا کنار کودکان حضور داشته باشید. اگر ترسیدند، حضور شما می‌تواند قوت قلبی اطمینان‌بخش برای آنها باشد.


ایرادی مهم و قابل تأمل
هدف سریال دیو و ماه‌پیشونی این بوده که کودکان ایران‌زمین را متوجه فرهنگ و تمدن خود
بکند. راه رسیدن به این فرهنگ را هم کتاب و کتاب‌خوانی معرفی کرده است.
تا اینجا به نظر همه چیز عالی است اما یک ایراد قابل تأمل چندین‌بار در نظر نگارنده برجسته شد؛ اینکه خیلی از موارد موفقیت در سریال قائم به فرد است.
یعنی برای اینکه نشان دهند خودباوری و اتکا به تلاش‌های خود برای موفقیت چقدر مهم است، به جایی رسیده‌اند که هرگونه عوامل معنوی را حذف کرده‌اند.
 این در حالی است که حتی اگر قرار باشد در این مورد به خود کتاب شاهنامه رجوع شود، حکیم فردوسی در همه کتابش از قدرت خداوند یکتا و یاری خواستن پهلوانان از باری‌تعالی سخن‌ها رانده است.
حتی در بسیاری از انیمیشن‌های خارجی هم یک عنصر معنوی هست که به داد شخصیت می‌رسد تا بتواند از گردنه مشکلات رد شود.
باور و توکل به خدای توانا و اختیاردار امور، رویکرد مثبتی است که می‌تواند از همین کودکی سرلوحه زندگی فرزندان ایران باشد و مثل حضور مادر و پدر در هنگام سختی‌ها، دایره امنی برای او بسازد. در دوران جدی‌تر زندگی و زمان مواجهه با مشکلات، شخص با رجوع به این دایره امن می‌تواند نفسی تازه کند و با آرامش و صبوری از پس مشکلاتش بربیاید، نه اینکه فکر کند تنها مانده است.
جالب اینجاست که در یکی از قسمت‌ها ماه‌پیشونی نصیحت‌گر به پلیس یکی از شهرها می‌گوید، «هیچ قومی تغییر نمی‌کنه مگه اینکه خودش بخواد».
 این جمله ترجمه یکی از آیات قرآن است اما از خود گوینده آن هیچ‌جا هیچ سخنی نیست.


 
سخن نهایی
حسین قناعت سابقه خوبی در فیلمسازی دارد. اکثر فیلم‌های وی در حوزه کودک و نوجوان بوده و همواره دغدغه کودکان و فرهنگ این سرزمین را داشته است.
 تلاش وی برای معرفی افسانه‌ها و اسطوره‌های ایران و در رأس آنها شاهنامه فردوسی حکیم قابل ستایش است. در این دورانی که والدین ایرانی خوراک فرهنگی قابل اعتنایی ندارند که در برابر هجمه فرهنگی غرب و شرق در اختیار کودکان و نوجوانانشان بگذارند، این تلاش‌ها ارزشمند است.