مزایا و معایب کار داوطلبانه در نوجوانی

پله‌هایی کوتاه در نوجوانی، پیش از صخره ‌نوردی بزرگسالانه

اواسط تیرماه یکی از اعضای نوجوان کتابخانه درخواست کرد دو روز در هفته برای کمک و کار داوطلبانه به کتابخانه بیاید. با توجه به حجم بالای کار و مراجعه اعضا در تابستان، با خوشحالی قبول کردم و از او خواستم حتماً سر وقت و منظم در کتابخانه حضور داشته باشد. قبول کرد و یکی، دو روز اول با چشمان خواب‌آلود و صبحانه نخورده اما بموقع می‌آمد. ابتدا شرح وظایف را برایش تعریف و تعیین کردم و مشغول کارهایم شدم. در انجام کارها دقت داشت و بسیار سؤال می‌پرسید تا کار را اشتباه انجام ندهد. مهر را در کدام قسمت کتاب بزنم؟ انتشارات را از کجا پیدا کنم؟ به چه دلیل لیبل را پشت کتاب می‌زنید؟ با این سؤال‌ها باعث شد من به بدیهی بودن کار برای خودم و انجام آنها از روی عادت توجه کنم، بیندیشم و بدانم که در آموزش به فردی دیگر تا چه اندازه ممکن است مراحل را به دلیل ساده یا بدیهی بودن جا انداخته یا فراموش کنم و این نکته ظریف، در نتیجه کار اختلال ایجاد کند.

الهام اسماعیلی
نویسنده

 حضورش غنیمتی بود تا به من جزئیات کار در کتابخانه را یادآوری کند. بعد از دو هفته نوجوان‌های کلاس هفتمی و هشتمی که برای امانت کتاب می‌آمدند، با دیدن او و حضورش در میز امانت و کمک در کار شلف کتابخانه، هیجان‌زده می‌شدند و با نگاهی التماس‌گونه درخواست می‌کردند که ما هم در اینجا کار کنیم و کمک باشیم. حس داشتن شغل و کسب یک مهارت را به خوابیدن تا ظهر و گشت در شبکه‌های اجتماعی ترجیح می‌دادند.
برای من نظم و حضور بموقع مهم بود. در ابتدا از آنها خواستم روز و ساعت ثابت را به من اعلام کنند و اگر نتوانستند بموقع بیایند، به کتابخانه خبر دهند تا برایشان کار تعریف نکنم. کم‌کم تعدادشان زیاد شد و مجبور شدم روزها و ساعت‌ها را طوری تنظیم کنم تا با هم تداخل نداشته باشند، کارهای تلمبار شده و کتاب‌های ثبت نشده و مهر نخورده رو به اتمام بود. پس از انجام کارها، تعامل با اعضای کتابخانه (بازی کردن یا کتاب خواندن) یا معرفی کتاب به اعضای سردرگم را در پیش گرفتند. با جدیت کار می‌کردند و خودشان را به سایر اعضا به‌عنوان کمک‌کتابدار معرفی می‌کردند. ماجرا طوری پیش رفت که والدین بچه‌های کوچک‌تر از من می‌خواستند تا چند ساعتی فرزندشان در کتابخانه بماند و به کاری مشغول شود. حتی کودکی که سواد نداشت، می‌خواست کتاب‌ها را مرتب کند و خدا را شکر که برای او هم در کتابخانه کار هست و با استفاده از خال‌های رنگی گروه سنی، امکان مرتب کردن و کار کردن وجود دارد. انجام کار مفید در روز برای‌شان اهمیت داشت، انگاری کار، آنها را به جرگه بزرگسالان وارد می‌کند.
به کاری مشغول بودن، صرفنظر از اینکه چقدر برای‌شان مفید یا مورد علاقه باشد را دوست داشتند. نوعی برتری به سایر نوجوانان را در خود احساس می‌کردند و بروز می‌دادند که «من هر روز میام سر کار به جای اینکه عمرم را پای تلویزیون و بازی تلف کنم. دارم یک کار مفید انجام می‌دهم.» والدین‌ نیز به این روحیه فرزندانشان افتخار و از آنها در مقابل دیگران تعریف و تمجید می‌کردند.
جدا از این موارد افتخارآمیز، کار کردن نوجوانان مزایایی دارد از جمله اینکه متوجه شدند کار کردن از آنچه فکر می‌کردند سخت‌تر است و مسئولیت‌پذیری و تعهد در انجام کار را در آنها افزایش داد. همکار نوجوانم با اینکه ناهار نخورده بود و زمان رفتن رسیده بود اما تا کارش را تمام نکرد و به آن حد مشخص نرساند، محل کار را ترک نکرد و تا حدی مدیریت زمان را هم یاد گرفت که زمان استراحت را طولانی نکند و به آن کاری که باید تحویل دهد پایبند باشد.
مهارت‌ ارتباطی همکار نوجوانم در مقایسه با روزهای اول حضورش در کتابخانه به مراتب بهتر شده بود. با افراد مختلف از جمله مدیر، کارمند، مراجعه‌کننده‌ها و کودکان ارتباط خوبی برقرار می‌کرد و راحت‌تر شده بود. تقویت مهارت ارتباطی در محیط کاری به او در گذر از نوجوانی به بزرگسالی کمک شایانی می‌کند و از اضطراب ورود به محیط‌های جدید می‌کاهد. او با فرایندهای کاری در محیط کار آشنا می‌شود و این امر از نوجوان، یک فرد توانمند در حل مسائل کاری می‌سازد که در بزرگسالی کمتر دچار خسران عاطفی در محیط‌های رسمی کار می‌شود.
کار کردن به نوعی نوجوان را به استقلال جدیدی نائل می‌کند که تا پیش از آن تجربه نکرده‌ است، خصوصاً اگر در قبال کار حقوق هم دریافت کند که خود را کاملاً مستقل از خانواده می‌بیند و علاوه بر نتایج مثبت و کمک به شکل‌گیری هویت و شخصیت نوجوان، ممکن است آسیب‌هایی نیز دربرداشته باشد و او را به سمت صرف مواردی که بر خلاف عرف خانواده است سوق دهد، مانند خرید اقلام ممنوعه از لباس و وسایل غیرضروری تا مواد مخدر و...
همکار نوجوانم تا حدی نسبت به شرایط کار دقیق شده بود که به این نکته فکر می‌کرد، چه رشته‌ای را در دبیرستان انتخاب کند که او را به هدف شغلی‌ا‌ش برساند و صرفاً بر اساس علاقه‌اش نباشد. به طور کلی با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه خوب است که عادت به کار کردن را در همین سنین نوجوانی در آنها ایجاد و نقش والدگری را به صورت پهپادی و ناظرگونه در قبال آنها ایفا کنیم.