صلحی که همه صلحها را شوخی شوخی بر باد داد!
دیوید فرامکین از بحران خاورمیانهای در خاورمیانه میگوید...
ماجرای کتاب از چه قرار است؟
صلحی که همه صلحها را بر باد داد، بیانگر رویدادهای مهمی از تاریخ نخستین جنگ جهانی است و همانطور که از عنوان فرعی آن برمیآید، خط اصلی و هسته مرکزی کتاب متمرکز بر چگونگی فروپاشی امپراطوری عثمانی و نحوه شکلگیری خاورمیانه امروزی است؛ اما در همین سطح نمیماند و به کمک روایتهای فرعی و تکمیلی فراوان بسط داده میشود و حدود روایی خود را تا ارائه تصویری جامع از بخش مهم و تأثیرگذاری از جنگ اول گسترش میدهد.
قصه از آنجایی شروع میشود که به پایان عمر عثمانی نزدیک میشویم، «مرد بیمار اروپا» به احتضار افتاده و حالا بریتانیا و شرکایش دندان تیز کردهاند که برسند به قلب خاورمیانه، این شاهرگ استراتژیک سیاره ما! بنمایه کارشان را هم میگذارند روی اینکه ترکان عثمانی چرا باید بر «جهان عرب» حکمرانی کنند؟ آنها که مطمئن هستند در پایان جنگ طومار عثمانی پیچیده خواهد شد، بر همین اساس و برای تهییج اعراب اقدامات زیادی انجام میدهند. مذاکره با قبایل عرب، تحقیق میدانی در منطقه، حمایتهای مالی و نظامی و.... مسیری پرفراز و نشیب که هر بازیگری به سهم خود در آن ایفای نقش میکند؛ کیچنر، لارنس عربستان، چرچیل، لوید جرج، حسین شریف، محمد الفاروقی و.... توافقهایی بر پایه دروغهای دوجانبه، دادهها و اطلاعات غلط، شورشها و مبارزات داخلی و در نهایت دستهایی خالی. اعراب در طول جنگ اول به بخشهای قابلتوجهی از اراضی عثمانیان مسلط میشوند، اما خاورمیانه قرار است غنیمت جنگی بریتانیا و فرانسه باشد. در نتیجه همین توافق قبلی است که مردانی در آن سوی مرزهای قاره کهن پشت میزهایشان مینشینند و خطکش بهدست داستان خاورمیانه را رقم میزنند و سرنوشت میلیونها انسان را در جای دیگری از جهان تغییر میدهند!
حالا چه خواهد شد؟
نوبتی هم باشد نوبت تقسیم غنایم و مرزها و منابع و تشکیل جهان جدید است؛ جهانی که پایهگذارانش احساس میکردند فکر همهجایش را کردهاند اما گذر زمان نشان داد حتی یک موقعیت نبود که آنها تصمیمی درست برایش اتخاذ کرده باشند.
جنگ جهانی دوم مستقیماً تابعی است از صلح عجیبی که به آلمان و متحدانش در جنگ جهانی اول تحمیل شد و البته خاورمیانه پس از ترسیم نقشه جدیدش توسط جبهه پیروز، هرگز روی صلح را ندید! توافقنامه سایکس- پیکو که قراردادی برای تقسیم اراضی عثمانی است، میان بریتانیا و فرانسه امضا میشود و آنچه امروز بهعنوان خاورمیانه میشناسیم برآمده از همین توافق است. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود... مدتی بعد ساختار سیاسی بریتانیا و فرانسه دستخوش تحول میشود و با تغییر دولتها، رویکرد این دو کشور نسبت به خاورمیانه نیز تغییر میکند. اروپاییان دیگر نه انگیزه حضور در خاورمیانه را دارند و نه - باتوجه به هزینههای سرسامآور جنگ- توان مالیاش را. نهایتاً آنچه حاصل میشود اداره نصفه و نیمه خاورمیانه به دست اروپاییان، مبارزات گروههای مردمی و سالها آشفتگی و آشوب است. اگر بخواهیم بحرانهای کنونی کشورهایی مانند فلسطین، سوریه، عراق و... را ریشهیابی کنیم، از داستان جنگ جهانی اول دست خالی باز نخواهیم گشت.
و اما نگاهی به ماجرای اسرائیل...
در کتاب دلایلی برای اسکان یهودیها در فلسطین و ایجاد یک کشور جدید آورده شده است، فرامکین معتقد است تحلیل اروپای غربی این بود که میتوان اعراب را به شکلی واحد سامان داد و در کنارش کشوری یهودی داشت و همه هم کنار هم با صلح و صفا زندگی کنند! همچنین او وعده «کشور یکپارچه یهودی» به مردمان یهود را نوعی راهبرد فرض میکند برای جلب کمک یهودیان در زمان جنگ جهانی اول.
البته نگاه دیوید فرامکین به ماجرای صهیونیسم - اگر بخواهیم صداقت او در روایت را بپذیریم، کما اینکه در اکثر کتاب او این صداقت را رعایت کرده - متأثر است از نوعی همدلی پنهان و رویکرد آنگلوساکسون آشکار نسبت به یهودیان صهیونیست. هر چه که باشد او در این کتاب نگاهی هم داشته به اسرائیل، موجودیتش و بحرانهایی که همراه با اسرائیل در خاورمیانه مثل قارچ رشد کردند.
و در پایان...
این کتاب را باید خواند، کتابی که صد سال خون و خونریزی و نفرت و درد و رنجی که در این نقطه از جهان کشیدهایم را برایمان واکاوی میکند، به راستی میشود تصمیمی گرفت تا این حد افتضاح؟ تصمیمی که هر صلحی را که ممکن بود پیش بیاید بر باد داد؟
اشتباه جناح پیروز چه بود؟
خود فرامکین در این مورد نوشته است «وقایع سالهای 1914 تا 1922 گرچه مسأله خاورمیانهای اروپا را حل کرد، اما مسألهای خاورمیانهای برای خود خاورمیانه آفرید. تمهیدات سال 1922 تا جایی که به اروپاییان مربوط میشود، این مسأله را که چه چیزی - و چه کسی- باید جای خالی امپراطوری عثمانی را پر کند، حل کرد. اما تا امروز همچنان نیروهای محلی قدرتمندی در خاورمیانه وجود دارند که با این ترتیبات کنار نیامدهاند و بعید هم نیست آنها را به هم بزنند. [...] شاید روزی چالشهای ترتیبات 1922 مرتفع شود. اما اگر نشود و با همه توان ادامه یابد، خاورمیانه سرانجام به وضعیتی مشابه وضع اروپای قرن پنجم تبدیل خواهد شد که سقوط مرجعیت امپراطوری روم در غرب اتباعش را در بحران تمدنی افکند که وادارشان کرد نظام سیاسی تازهای برای خود پیدا کنند. تجربه اروپا نشان میدهد که این بحران بنیادین در تمدن سیاسی ممکن است چه ابعادی بیابد.»