مروری بر سرآغاز نهضت امام خمینی(ره)
قیام علیه طرح امریکا
اگر چه روزهای میانی مهرماه 1341 جامعه ایران از یک پروژه بزرگ امریکا برای ایران ملتهب شد؛ اما ریشه آن به سالهای قبل بازمیگشت. پس از فرار شاه در سال 1332 و بازگشت او با کودتای امریکایی، بار دیگر مجموعه بحرانهای سیاسی و اقتصادی ایران در 1339 امریکاییها را نگران کرد و این نگرانی زمانی شدت یافت که کندی با خروشچف در وین ملاقات کرد. رهبر شوروی به تمسخر شاه پرداخت و گفت ایران دستخوش تحولات سیاسی خواهد شد و مثل یک سیب گندیده در دامان شوروی خواهد افتاد.
همچنین مشاوران کندی نیز گزارشهای مأیوسکنندهای برای رئیس جمهور تهیه کردند. در گزارشی که مشاور مخصوص رئیس جمهور امریکا در امور امنیت ملی تهیه کرده بود، درباره وضعیت شاه مینویسد: «در تظاهرات تهران کسی کشته نشد؛ اشاره به تظاهرات روز 12 اردیبهشت 1340 دارد که دانشآموزان تظاهرات کردند و یک نفر کشته شد؛ اما امکان اینکه در آینده جو حاکم موجب ترکیبی از مخالفان و افراد ناراضی نیروهای نظامی بشود و دست به اقدامی برای سرنگون کردن رژیم بزنند را نمیتوان نادیده گرفت و چنانچه روند سیاسی کنونی ادامه یابد، این امکان افزایش خواهد یافت».
نگرانی دولت کندی موجب شد تا گزارشها و پیشنهادهای مختلفی تهیه شود. بدین ترتیب دولت امریکا مطالعات موردی درباره ایران را آغاز کرد. حاصل مطالعات دولت کندی این بود که به سفیر توصیه کردند به شاه پیشنهاد کند که ما حاضریم 35 میلیون دلار در اختیار دولت ایران قرار دهیم به شرط آنکه ایرانیان هر کاری را که ما در جهت اصلاح و پیشرفت لازم میدانیم به اجرا در آورند. (این اطلاعات بر مبنای اسناد وزارت امور خارجه است که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشود. این شامل نظریات و پیشنهادات ما در مورد انتخاب نخستوزیری که بتواند از عهده اجرای اصلاحات پیشنهاد شده برآید نیز خواهد شد.
شخص مورد نظر امریکاییها علی امینی بود. علی امینی برتریهایی نسبت به نخستوزیران مورد نظر شاه داشت. شاه، علی امینی را در 16 اردیبهشت 1340 مأمور تشکیل کابینه کرد. علی امینی نیز از شاه خواست تا برای انجام اصلاحات، مجلس شورای ملی را منحل کند که سه روز بعد مجلس با حکم شاه منحل شد. همچنین دولت کندی یک کمک 15 میلیون دلاری در اختیار امینی قرار داد که سپس به 67 میلیون دلار رسید.
امینی اصلاحات کندی را آغاز کرد، ولی شاه از قدرت گرفتن امینی به شدت بیمناک شد. ادوارد ویل سفیر امریکا در تهران به وزیر امور خارجه امریکا نوشت: «با اینکه موقعیت شاه در یک سال گذشته رو به زوال بود، معهذا کانون قدرت در ایران محسوب میشود و در رأس نظامی قرار دارد که امینی تابع آن است. بنابراین دولت امریکا باید نه خود را به نخستوزیری نزدیک کند که قدرت بقایش نامعلوم است و نه در موقعیتی قرار گیرد که از او علیه شاه پشتیبانی کند.»
تعهد شاه برای اجرای طرح امریکا
شاه سخت نگران و بیمناک بود، به همین جهت توطئه و بهانهجویی را آغاز کرد. وی به همراه فرح در 21 فروردین 1341 به امریکا رفت و با کندی مذاکره کرد و متعهد شد که اجرای اصلاحات مورد نظر امریکا را شخصاً به عهده گیرد.مجموعه مذاکرات و تعارفات رد و بدل شده و بیانیه پایانی، خبر از این میداد که امریکا وظیفه اصلاحات را به عهده شاه گذاشته است. امریکا در اولین اقدام خبر از قطع کمکهای خود به امینی داد. شاه پس از بازگشت به ایران با اتکا به نفس آشکاری وارد صحنه سیاسی شد.
جلسات هیأت دولت را در حضور خود تشکیل میداد و دستوراتی صادر میکرد.امینی دریافت که دوران وی تمام شده است، لذا در 26 تیر 1341 استعفای خود را تقدیم شاه کرد. شاه بلادرنگ اسدالله علم، خان و خانزاده منطقه قائنات و غلام خانهزاد را به نخستوزیری منصوب کرد. روز 28 تیر علم مأمور تشکیل کابینه شد و سیام تیر کابینه را به شاه معرفی کرد. علم برای اثبات چاکری خود در مصاحبه با خبرگزاری یونایتدپرس، برنامه دولت خود را فرامین شش مادهای اعلیحضرت اعلام کرد.کندی برای حمایت از شاه و دولت جدید، یک ماه بعد معاون خود لیندون جانسون را به ایران فرستاد. نخستوزیر و جمعی از اعضای کابینه از وی استقبال کردند و جانسون هم در فرودگاه مصاحبهای کرده و از اصلاحاتی که دولت علم در دست اجرا دارد، حمایت کرد.
آغاز نهضت روحانیت
با لایحه جنجالی
اولین اقدام دولت علم همان چیزی بود که در مصاحبهاش قول داده بود. علم طبق برنامه اعلام شده قبلی، یکی از فرامین 6 مادهای شاه یعنی تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی را به اجرا گذارد. در 14 مهر 1341، لایحه انجمنها در 92 ماده و 18 تبصره به تصویب رسید. بدین ترتیب خبر لایحه در 16 مهر در روزنامه کیهان و اطلاعات منعکس شد.
پس از انتشار لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط دولت، سه موضوع حساسیت علما را برانگیخت: عدم اشتراک عضویت به مسلمانی؛ قسم به کتاب آسمانی به جای سوگند به قرآن؛
اشکال علما در این بود که نظام سیاسی مشروطه با فداکاری و پشتیبانی علما و نیروهای مذهبی به ثمر رسیده بود. حتی روشنفکران غیر مذهبی نتوانسته بودند از سایه مذهب و روحانیت در قانون اساسی و قوانین دورههای اول تا پنجم مجلس شورای ملی ممانعت به عمل آورند. لذا هرچه روحانیت و مذهب در عمل کنار گذاشته شد، در قانون بهعنوان عناصر اصلی و ارکان نظام جایگاه خود را حفظ کرد.
پرچمداری امام خمینی
به دنبال اعلان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر توسط روزنامهها، آیتالله خمینی ابتکار عمل را به دست گرفت تا مراجع با وحدت موضع، به رسالت خود عمل نمایند. امام خمینی در یک نشست نقشههای استعمار و امپریالیست را برای مراجع تشریح کرد. امام خمینی در پشت این لایحه دست استعمار را میدید. امام، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را نمونهای از توطئههای استعمار معرفی کرد و مسئولیت علما را در مقابل استقلال کشور و حفاظت از اسلام یادآوری کرد. نخستین تلگراف امام خمینی به شاه درباره همین موضوع بود. در بخشی از این تلگراف آمده است: «به طوری که در روزنامهها منتشر شده است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی اسلام را در رأیدهندگان و منتخبان شرط نکرده و این امر موجب نگرانی علمای اسلام و سایر طبقات مسلمین است.» حضرات آیات گلپایگانی و شریعتمداری نیز طی نامههایی تقریباً مشابه به شاه، خواستار لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شدند. اما شاه که در نظر نداشت تصویبنامه فوق لغو شود و گویا قدرت روحانیون را نیز در حدی نمیدید که بتوانند به طور جدی با رژیم وارد چالش و درگیری شوند، در پاسخ نامههای ارسال شده نوشت: «... پارهای قوانین که از طرف دولت صادر شده و میشود چیز تازهای نیست و یادآور میشویم که ما بیش از هر کس در حفظ شعائر دینی کوشا هستیم و این تلگراف برای دولت ارسال میشود.» بدین ترتیب روحانیت قم به رهبری امام خمینی و حضرات آیات گلپایگانی و شریعتمداری که از نامهنگاری خود با شاه پاسخ و نتیجه لازم را نگرفته بودند، نوک حمله و انتقاد خود را متوجه رئیس دولت یعنی اسدالله علم کردند و طی تلگرافاتی خطاب به علم خواستار لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شدند.
امام خمینی در تلگرافی برای اسدالله علم نخستوزیر فرستادند که در قسمتی از آن چنین آمده بود: « در تعطیل طولانی مجلسین دیده میشود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است... در خاتمه یادآور میشود که علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه با شرع مطاع ساکت نخواهند ماند و به حول و قوه خداوند تعالی امور مخالف با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد.»
امام خمینی در سخنانی خطاب به ملت، ماهیت این لایحه را چنین افشا کردند: «اینها میخواستند با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و الغاء شرط اسلام از رأیدهنده و انتخاب شونده، مقدرات مسلمین را به دست غیر مسلمانان و مانند یهودیهای بهایی بسپارند. اگر استانهای این کشور به دست غیر مسلمان بیفتد چه بسا ممکن است از حلقوم خبیث آنان صدایی غیر از قرآن شنیده شود... ای مؤمنین بیدار باشید، اجانب به فکر از بین بردن ایران و کشور مسلمین افتادهاند و جز قرآن مانعی نمیبینند. عمال خود را وادار کردند به هر حیلهای که ممکن است، قرآن را از بین ببرند... الآن روز جمعه است هر گوشی که این سخنان را بشنود لازم است به دیگران بگوید مردم را متوجه کنید تا به دولت بگویند ما حاضر نیستیم استانهای این کشور تحت تصرف بهایینماهای یهودی در آید.»
حضور مردم در صحنه
در پی این روشنگریها، مردم نیز مخالفت خود را با مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی بهصورت تعطیلی بازار و گردهمایی در مساجد و سخنرانیهای متعدد نشان دادند. گروهها و جمعیتهای دیگر نظیر جامعه اهل منبر تهران، اصناف مختلف تهران، روحانیون شمیران، بازرگانان و اصناف تهران و... طی صدور اعلامیههایی خطاب به مردم و اسدالله علم اعتراض خود را به تصویب نامه هیأت وزیران درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام کرده و خواستار توقف آن شدند.
اسدالله علم نخستوزیر جهت جلوگیری از گسترش دامنه اعتراضات و مخالفتها در شهرهای مختلف کشور، بالاخص در شهرهایی که قدرت معنوی روحانیون در بین مردم بیشتر مشهود بود، نظیر تهران و قم، اقدامات امنیتی و پلیس مخفی را به مورد اجرا گذاشت تا با به وجود آوردن جو ارعاب و ترس به مخالفتها و اعتراضات پایان دهد. اما این اقدامات امنیتی چندان مثمرثمر واقع نشد و بار دیگر موجی از تلگرافات و نامههای تند و انتقادآمیز از سوی علمای روحانی به طرف شاه و اسدالله علم ارسال شد.
تدبیر امام برای لغو رسمی
این بار امام در نامه دیگری به شاه نوشتند: «... انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکید آقای علم را ملزم فرمایند از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده، استغفار نماید والا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم.... روحالله الموسوی الخمینی»
سرانجام هیأت دولت تصمیم گرفت لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را از دستور کار خود خارج سازد.
اسدالله علم در پیامی به مراجع اعلام کرد که این لایحه به اجرا در نخواهد آمد اما امام خمینی اصرار داشت که اعلام لغو این لایحه باید رسماً در جراید کثیرالانتشار منعکس گردد. دولت علم سرانجام ناچار شد این لایحه را در 10 آذر 1341 لغو کند و در جراید اعلام نماید که به تصویب هیأت وزیران، مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود.
روزنامه اطلاعات، عصر آن روز با تیتر درشت از قول نخستوزیر نوشت: «تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی اجرا نمیشود.»
مرجعیت شیعه از آغاز تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی فهمید که برای تضعیف اسلام و استقلال ایران دستهایی از خارج مرزها در کار است. حضرت امام تحلیلشان این بود که شاه از طرف امریکا مأمور است این عمل را انجام دهد. لذا در طول مبارزه همواره نگرانی خود را به خطر افتادن استقلال کشور میدانستند. آیتالله گلپایگانی در اولین نامه خود به شاه، در مورد لایحه انجمنها انگیزه خود را از تذکر به شاه علاقه به حفظ مصالح عالیه دین مبین اسلام و «امنیت و استقلال کشور» اعلام کرد. امام خمینی نیز در اطلاعیهای اعلام کرد که اعلام میکنم ما برای حفظ استقلال مملکت شیعه و حمایت از دین همه گونه مصیبتها را استقبال خواهیم کرد. علمای نجف و جامعه روحانیت تهران در اطلاعیههایی که دادند همه بر این نکته پای فشردند که استقلال کشور در خطر است. نه تنها مراجع نگران دستهای پنهان استعمارگران تاریخی در جریان اصلاحات شاه بودند، بلکه اکثریت روحانیت نیز همین عقیده را داشتند. حضرت امام در سخنرانی آخرین روز سال 1341 تصریح کردند: «در این سال استعمار توطئههایی را علیه اسلام تدارک دیده است. عمال پلید استعمار به قرآن جسارت کردند و برای پایمال کردن احکام نورانی قرآن نقشه کشیدند، طراحی کردند و ...»
حضرت امام برای اینکه جنگ واقعی روحانیت و رژیم را مشخص کنند، فرمودند: «مربی ما امریکا نیست، مربی ما خداست.» امام خمینی در گام بعد نیز چنین کرد. یکی از عصبانیتهای مهم رژیم این بود که امام بدون اینکه به محتوای لایحه انقلاب سفید بپردازد، به پشتوانه انقلاب سفید که همان استعمار امریکا بود، میپرداختند.
پژوهشگر