زخم‌هایی باز به‌نام مسائل زنان و جنسیت

نسبت پارادایم سیاسی با کنشگری زنانه و عرصه خانواده در متن حوادث یک سال اخیر

ناهیدسلیمی
عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده
آنچه در حوادث سال گذشته در موضوع زنان بخش اعظمی از تحلیل‌ها و مباحثات اندیشمندان را به خود اختصاص داد نسبت پارادایم سیاسی با کنشگری زنانه و عرصه خانواده در متن این حوادث بود. واکاوی این محور نیازمند مداقه در جهت‌گیری اندیشه غربی نسبت به زنان و خانواده به طور بنیادین و زنان و خانواده در ایران به صورت تابعی به عنوان الگوهای سیاست‌ورزی‌ و اهداف غرب در ایران خواهد بود؛ به گونه‌ای که پرداخت نخستین یعنی مواجهه اندیشه مدرن غربی با خانواده در نسبت با زنان در خویشتن غربی خود، مطلعی گریزناپذیر و سرشار از ایده برای تحلیل جریانات بازیگر در میدان تعارضات رخ داده در ایران به عنوان دیگری غرب خواهد بود.

به طور کلی، آنچه در سال‌های اخیر در ایران قابل مشاهده است، وجود کاستی‌ها و معایبی در حوزه اندیشه و ترتیبات نهادی در نسبت با زنان بوده که با ایجاد زخم‌هایی باز، موجبات سوءاستفاده‌های مداخله‌جویانه جریانات بیگانه را فراهم آورده است. این کاستی‌ها در وهله اول به دلیل نبود نظام نظری منسجم و تئوری‌پردازی روزآمد در موضوعات مربوط به زنان در نسبت با جامعه و خانواده، با نظر به منابع اسلامی و بومی متولد شده‌اند.
این عدم احصای نظام ارزشی دقیق و پایگاه‌های اطلاعاتی مستند برای حوزه‌های دانش و کنش در موضوعات مربوط به زنان، تولید بحران‌هایی با خمیرمایه سیاسی و امنیتی به تبع تغییرات جهانی این حوزه و سیاسی شدن اندیشه در حوزه خانواده را در پی داشته است. با سوار شدن گفتمان مدرنیته بر این کاستی‌ها شاهد همان فرایند تاریخی غرب در جریان‌سازی حوزه زنان و خانواده در ایران از بسط گفتمان اصالت فردی زنان در نسبت خانواده، با محوریت مشارکت و کنشگری صرف زنان بدون تبیین عرصه‌ها و مرزها در شروع اشاعه فرهنگ غربی تا برجسته‌سازی هویت‌های جنسی و جنسیتی مغایر با هنجارهای دینی و طبیعی با محوریت مدل‌های جدید خانواده و همزیستی، در سال‌های منتج به حوادث اخیر بوده‌ایم، که در نهایت با هدف پالایش جامعه ایرانی از نظام خانوده طبیعی و هویت‌های جنسیتی حقیقی آن بر موج مطالبات بر حق کنشگران سوار شد. بنابراین برای تبیین جریان مداخله‌گر و سیر جریان‌سازی غربی در مناقشات داخلی به صورت پیشینی نیازمند مداقه در احوالات غرب در موضوع زنان و خانواده خواهیم بود.

دوره اول، انقلاب صنعتی
با ظهور انقلاب صنعتی در اروپای قرن هجده و نوزده که با نیازمندی بازار به نیروهای ارزان‌قیمت نظام سرمایه‌داری مواجه هستیم، زنان فراخوانده شده به بازار کار همچنان با مانع بزرگی به نام خانه و خانواده پیوندی ناگسستنی دارند. به همین سبب در همین دوران تلاش جریان‌های فمینیستی علیه نهاد خانواده برای برچیدن این مانع با استفاده از گفتمان‌های استقلال و برابری، تأثیرات چشمگیری بر هویت جنسیتی زنان و پیوندهای خانوادگی برجای گذاشت.

هدف تغییر خانواده است
در این رویه، خانواده هدف اصلی جریان مدرنیته در غرب بوده است و مهم‌ترین کانون انحراف و تأثیرپذیری را به خود اختصاص می‌دهد؛ چراکه افراد خارج از نهاد طبیعی خانواده و با از دست دادن شانس دریافت ارزش‌های هنجارین و اصولی، تبدیل به برده‌های نظام سرمایه‌داری و گوش به فرمان بازار خواهند بود. در این فرایند عامدانه سیاستی متأثر از تئوری‌های سرمایه سالارانه، شاهد تغییر در دو سطح اساسی بوده‌ایم که با محوریت خانواده رقم خورده است.
سطح اول که در لایه‌های نامرئی و اندیشه‌ای رخ داده است را در تغییر پارادایم‌های اخلاقی، اصول اساسی و ارزش‌های هنجاری مشاهده می‌کنیم که در فرایند پالایش روابط انسانی از اصول ثابت، طبیعی و حقیقیات و به تبع آن اعتباری کردن تمامی عرصه‌های تعاملی در جامعه اتفاق افتاد. ابر دکترینی که به تغییر معروف‌های اخلاقی و اجتماعی ختم شده و هر آن چه در زمان و مکان حاضر مطابق با خواست بشر باشد را معروف نیز می‌شمرد.
 این تغییرات که تا عصر حاضر در دایره معروف‌های اخلاقی در حال تعریف هستند را می‌توان شاه کلید انحرافات در حوزه خانواده برشمرد چرا که قبول این انحرافات را ارزشمند و یک گزاره حتمی و دارای اعتبار اخلاقی و واجب التزام معرفی می‌کند و همنوایی عده‌ای از تئوری‌پردازان اخلاقی را نیز در پی دارد. و در سطح دوم که لایه‌های مرئی کنش‌مداری در حوزه خانواده در قالب تلاش‌های گفتمانی و سیاست‌های تجویزی را شامل می‌شود، با عبور از ارزش‌های اخلاقی، تعاملات جنسی و جنسیتی، و پیدایش الگوهای جدید خانواده، مانند خانواده‌های تک والد، همجنس، غیرشرعی و قانونی با محوریت اصالت عاملیت فردی بر مصالح جمعی مواجه هستیم. دال‌های مهمی که در روند تحول مطالبات و تمایل شعاری به سمت مسأله زنان و خانواده در مناقشات اخیر قابل دریافت بودند.
لذا باید توجه کرد مسأله‌پردازی از این دریچه، با روشن کردن مسیر تأثیرگذاری و هدف‌گذاری غرب در موضوع خانواده در جهان و ایران، در کنار الزام ساختارهای داخلی از اندیشه تا سیاست و عمل به تأمل و تدقیق در مطالبات زنان، مهم‌ترین نکات موجود در این حوزه را در نسبت با مناقشات اخیر شناسایی و مستحق پرداخت می‌داند.


دوره دوم، انقلاب جنسی
در ادامه در دهه ۶۰ میلادی پیوندهای زنان با نقش‌های خانوادگی که تا نیمه‌های قرن بیستم همچنان به عنوان رقیب اصلی تئوری‌های سرمایه‌داری در غرب و جوامع استعماری تحت سیطره غرب، قدرت دست بالا را داشتند، با عنوان انقلاب جنسی مورد هدف برای گسسته شدن قرار گرفتند. این موج سیاستی جدید که بر ارزش‌های اخلاقی نظام خانواده دیکته می‌شد با هضم اصول سنتی و اخلاقی جنسی میان زن و مرد آخرین پیوندهای زنانه با نهاد طبیعی خانواده را با هدف بهره‌مندی بیش از پیش از نیروهای زنانه در خدمت سرمایه‌داری را هدف قرار داد. در عرصه سیاستی و عملیاتی نیز در ادامه برای بسط این سیاست و اندیشه جدید موجبات ورود گفتمان حقوق زنان با بهانه منع تبعیض‌های جنسیتی و اصالت دادن به تمامی گرایشات جنسی به نظام بین‌الملل به منظور صدور ارزش‌های اخلاقی غربی به کشورهای هدف به عنوان بازارهای هدف ایجاد شد.