پخش خبر آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با همه اهمیتش با سکوت مرگبار تمامی مجامع بینالمللی و قدرتهای مطرح جهان همراه بود. این سکوت معنیدار و خصومت کینهتوزانه همان قدرتها با جمهوری اسلامی ایران و واقعیتهای موجود در داخل کشور و توان گسترده نظامی به کار گرفته شده از سوی بعثیها، شرایطی بس دشوار برای تصمیمگیری پدید میآورد. ایران در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود و دو راه بیشتر در پیش رو نبود: یا تصمیم به مقاومت در جنگی نابرابر با ابعاد و دورنمایی ـ به حسب ظاهر ـ تیره و مبهم یا تسلیم شدن در برابر خواستهای امریکا و پناه بردن به او برای واداشتن صدام به عقبنشینی و در نهایت دست کشیدن از انقلاب و اسلام. اما این شرایط با همه دشواریهایش کوچکتر از آن بودند که امام خمینی را در تشخیص وظیفه دچار دغدغه و تردید سازد. امام خمینی احکام جهاد و دفاع را در متن رساله عملیه خویش به عنوان تکالیف تخطیناپذیر الهی آورده بود. اگر کسی با گذشته زندگی و سیر تکامل شخصیت امام آشنایی داشته باشد از قبل میتواند حدس بزند که او کدام مسیر را در این دو راهی و با چه دورنمایی انتخاب خواهد کرد.
امام خمینی بیدرنگ فرمان مقاومت صادر کرد و طی سخنانی امریکا را عامل اصلی جنگ و حامی و تحریک کننده صدام خواند و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر برای خدا به دفع تجاوز دشمن به عنوان یک تکلیف شرعی بپا خیزید، شکست دشمن قطعی است هرچند که همه عوامل ظاهری خلاف آن را ثابت کنند. فردای روز نخست تجاوز عراق، امام خمینی طی پیامی به ملت ایران خطوط اصلی نحوه اداره امور جنگ و امور کشور در شرایط جنگی را در هفت بند کوتاه ولی بسیار دقیق و جامع ترسیم کرد و متعاقب آن طی چند پیام با ملت و ارتش عراق اتمام حجت کرد و از آن پس نظارت و هدایت امر دشوار دفاع طولانی و هشت ساله ملت را با مدیریتی کم نظیر آغاز کرد.