روایت‌های نو از نگاه یک نوجوان

نبرد ثانیه‌ها

از چند روز قبل شنیده بودم که مسابقات جهانی کشتی قرار است برگزار شود. یاد سال گذشته می‌افتم. آن موقع هم، همگی برای مسابقات کشتی لحظه شماری می‌کردیم. چند سالی می‌شد که به کشتی علاقه‌مند شده بودم. المپیک توکیو اولین تورنمنتی بود که به‌صورت جدی پیگیر مسابقات آن بودم. مخصوصاً مسابقات کشتی. در حدی که یک روز برای دیدن مسابقه کشتی به همراه مامانم از ساعت 5 صبح بیدار شده بودیم. در المپیک، اول مسابقات کشتی فرنگی برگزار شد.

باران هاشمی ملایری
نویسنده نوقلم

فضای مجازی پر شده بود از ویدیو کشتی محمدعلی‌گرایی که در ثانیه 15 مسابقه در حالی که پنج بر سه عقب بوده، یک فن به نام «سنجاب پرنده» زد و برنده شد. خیلی برایم اعجاب‌آور بود. آن ویدیو من را به کشتی جذب کرده بود. من آن مسابقه را ندیده بودم و در هر مسابقه دوست داشتم باز کسی آن فن عجیب را بزند و برنده شود. حالا صفحه رسمی اینستاگرام فدراسیون کشتی جهان ویدیویی را از تمرینات کشتی‌گیران ایرانی منتشر کرده است که موسیقی پس زمینه آن مداحی «حیدر حیدر» حاج محمود کریمی است. همه آن ویدیو را بازنشر می‌کنند و برای تیم آرزوی موفقیت دارند. از دیدن آن هیجان‌زده می‌شوم و چندین بار آن را می‌بینم و با آن زمزمه می‌کنم.آن را به تمام اعضای خانواده نشان می‌دهم.
از ظهر تلویزیون را برای دیدن کشتی روشن کرده بودم. هر کس که تازه تلوزیون را می‌دید می‌پرسید:«بازی حسن یزدانیه؟» می‌گفتم نه و بلافاصله سؤال بعدی مطرح می‌شد:« بازی یزدانی کی هست؟»،«بعد از این بازی یزدانیه، فردا شب هم بازی با تیلور داره.» «با تیلور که باز می‌بازه.» چند بار این جمله را شنیدم. نه از افرادی غریبه، بلکه از اطرافیان خودم. هر بار سعی کردم خودم را عادی نشان دهم و با آرامش بگویم:«نه ان‌شاءالله این دفعه می‌بره. خود یزدانی هم گفته که امسال نسبت به پارسال خیلی آماده‌تره.» ته دلم می‌گفتم نکند آنها درست بگویند و یزدانی ببازد؟ اما آن حس را سرکوب می‌کردم و امید می‌دادم که می‌برد. درست انگار همین دیروز بود که برای اولین بار داشتم رقابت تیلور و حسن یزدانی را می‌دیدم. وقتی تیلور وارد تشک شد نگرانی را در دلم ایجاد کرد. خیلی دلم می‌خواست ایران ببرد ولی نشد. سال بعدش دوباره در مقابل هم قرار گرفتند. همگی دعا می‌کردیم که این‌دفعه حسن یزدانی ببرد و انتقام سال پیش را بگیرد. این‌بار دوبنده حسن یزدانی آبی بود. به خودم امید می‌دادم و می‌گفتم:«با دوبنده قرمز باخت ولی امروز با دوبنده آبی می‌بره.» کشتی شروع می‌شود. من و مامانم از استرس دست‌های یکدیگر را گرفته بودیم. در وقت اول یزدانی دو بر صفر جلو بود اما هنوز خیال‌مان راحت نبود و نگران این بودیم که تیلور جبران کند. هر بار که تیلور خیز بر می‌داشت تا فنی را اجرا کند دست‌هایمان را بیشتر فشار می‌دادیم. 50 ثانیه از مسابقه باقی مانده بود و یزدانی چهار بر دو جلو بود. ثانیه‌ها کش آمده بودند. 10 ثانیه باقی مانده که یزدانی دوباره تیلور را خاک می‌کند و دو امتیاز می‌گیرد و مسابقه با نتیجه شش بر دو به نفع حسن یزدانی تمام می‌شود. همه‌مان از جایمان بلند شدیم و از شدت خوشحالی جیغ می‌زدیم. هنوز تک تک این ثانیه‌ها یادم هست. حالا دو سال از آن برد شیرین گذشته و بعد از آن یکبار دیگر تیلور حسن یزدانی را شکست داده. بیشتر اطرافیان معتقد هستند که او می‌بازد ولی من امید دارم که او می‌برد. از چند ساعت قبل حواسم به ساعت است که قبل از بازی تلویزیون را روشن کنم. بعد از بازی امیرمحمد یزدانی که شکست خورد؛ تلویزیون تصاویر سالن را نشان می‌دهد که حسن یزدانی و تیلور منتظر شروع بازی هستند. تیلور مدام راه می‌رود اما حسن یزدانی با آرامش ایستاده. هیچ استرسی در چهره‌اش پیدا نیست. به قول دوستم ما بیشتر از او بی‌تاب بودیم. وارد سالن می‌شوند. هر دو به روی تشک می‌آیند. آنقدر هیجان و استرس بازی زیاد است که می‌آییم و جلو تلویزیون روی زمین می‌نشینیم. دست‌های مامانم را می‌گیرم و هر لحظه که بازی حساس می‌شود دست‌هایش را فشار می‌دهم. کف دست‌هایم عرق کرده و خیس شده است. از شروع بازی مدام صلوات می‌فرستیم و دعا می‌کنیم که حسن یزدانی ببرد. دوبنده حسن یزدانی قرمز است اما به خودم امید می‌دهم و می‌گویم:«با دوبنده قرمز هم می‌بره.» ضربان قلبم بالا رفته و بسیار نگرانم. هر بار که تیلور می‌خواهد زیرگیری کند حسن یزدانی خیمه‌ای سنگین می‌زند. به قول آقای گزارشگر آنقدر خیمه یزدانی سنگین است که می‌شود روی آن برج ساخت. بالاخره بعد از دو دقیقه یک اخطار به تیلور می‌دهند و یک امتیاز برای حسن یزدانی ثبت می‌شود. ناگهان تیلور برای زیرگیری اقدام می‌کند اما حسن یزدانی یک فن می‌زند و داور به او 4 امتیاز و به تیلور یک امتیاز می‌دهد. همه از خوشحالی بلند می‌شویم. داشت کمی خیال‌مان راحت می‌شد که مربی امریکایی تقاضای بازبینی داد. می‌ترسیم که امتیاز را به تیلور بدهند و ورق برگردد. همه نفس‌ها در سینه حبس شده. بارها و بارها صحنه را می‌بینیم. اما ناگهان داور، امتیاز را به حریف می‌دهد. همه امیدها ناامید می‌شود. حالا او از حریف امریکایی‌اش عقب می‌افتد. ثانیه‌ها تند تند می‌گذرند و حسن یزدانی هر کاری می‌کند به در بسته می‌خورد. خیلی امید داشتم ولی حالا فقط دوست دارم بازی تمام شود و بیشتر از این امتیاز به حریف ندهد. ولی باز در ثانیه‌های آخر حسن یزدانی خاک می‌شود و تیلور او را ضربه فنی می‌کند. باورم نمی‌شود که اینگونه مسابقه به پایان رسید. احتمال باخت یزدانی را می‌دادم اما نه ضربه فنی شدن را. هر دو روی زمین دراز می‌کشند. تیلور بلند می‌شود و عدد چهار را با دستانش نشان می‌دهد و شادی می‌کند. بله، او چهار بار حسن یزدانی را شکست داده. اتفاق تلخی ست. می‌گویند که او باید از شکست‌هایش درس بگیرد. بله باید درس بگیرد اما ای‌کاش همان اولین باری که در مقابل او شکست خورده بود درس می‌گرفت که کار به اینجا نرسد. حسن یزدانی روی پله می‌نشیند. شاید ابتدا از باختش عصبانی بودم اما حالا دلم برایش می‌سوزد و از دست داوران عصبانی هستم که به ناحق چهار امتیاز را به تیلور دادند. آن چهار امتیاز حق یزدانی بود نه او! چهار بار مقابل یک حریف باختن خیلی درد دارد. کارشناس برنامه می‌گوید چیزی از ارزش‌های حسن کم نمی‌شود؛ حالا که چند روز از مسابقه گذشته افراد در فضای مجازی به دو دسته تبدیل شدند. یک عده می‌گویند:«پس از چند بار باختن مقابل یک حریف جمله چیزی از ارزش‌هاش کم نمیشه چندش آور نیست؟ و به جای گفتن جملات غیرت کردی و... ای‌کاش کمی آنالیز می‌کردید و دلایل شکست را علمی تحلیل می‌کردید.» اما دسته دوم کلیپ می‌سازند، پست می‌گذارند، استوری می‌کنند و هر طور شده خطاب به حسن یزدانی می‌گویند:«سرت رو بالا بگیر و در قلب مردم جا داری.» من باز هم امید دارم و دست از حمایت از تیم ایران و حسن یزدانی بر نمی‌دارم و با گروه دوم همراهی می‌کنم. بارها و بارها این اتفاق افتاده نه فقط در کشتی بلکه در رشته‌های دیگر مثل فوتبال و والیبال هم. هر بار هم عده زیادی بودند که تا تیم ایران نتیجه نگرفت، تیم حریف را تشویق و حمایت کردند. این اولین باری نیست که پس از شکست باز هم از ایران حمایت کرده‌ام. این را هم چیز عجیبی نمی‌دانم و فکر می‌کنم که این کار وظیفه هر ایرانی است. به امید روزی که همه ایرانیان این کار را وظیفه خود بدانند.