سلام مدرسه! ما آمدیم

روبات‌های درسخوان

برای خیلی از ما والدین، مدرسه رفتن هیچ وقت تمام نشده است. از آن اول مهری که کیف و کتاب و مداد سیاه و قرمز و دفتر برداشتیم و به مدرسه نزدیک خانه‌مان رفتیم تا الان، تقریباً هر سال به واسطه فرزندانمان سر و کارمان با مدرسه و میز و صندلی و دفتر و کلاس بوده. برای خیلی از ما مدرسه رفتن هیچ وقت تمام نشد، دعا کنیم تاب و توان بیشتری داشته باشیم و دانسته‌هایمان هم زود ته نکشد و بتوانیم حالا حالاها پای کودکانمان بایستیم. به همین دلیل پای صحبت چند پدر و مادر نشستیم که فقط غر نزده باشیم، راهکارها را هم پیگیری کنیم. با هم می‌خوانیم:

سمیه ملاتبار
نویسنده

امنیت مدرسه اهمیت
ویژه داشت
سمیه می‌گوید یکی از دغدغه‌هایم برای مدرسه دختر بزرگترم فاطمه که الان دانشجو شده، این بود که محیطش امن باشد و فکر می‌کردم این امنیت را فقط از محیط مذهبی می‌شود بگیرد. اما درباره دختر دومم ریحانه، دیگر برایم فقط مذهبی بودن محیط مهم نبود، همینکه محیط سالم و شادی باشد یا روش‌های جدیدتر آموزش بدهند کافی بود.
ما از نظر فاصله مکانی، شرایط مدرسه دولتی را نداشتیم و ناچار بودیم که غیرانتفاعی را انتخاب کنیم. هیچ وقت اینطور فکر نمی‌کردیم که دولتی‌ها خوب نیستند و غیرانتفاعی‌ها ایده‌آل‌تر هستند، اصلاً. این موارد، نسبی هستند ولی به واسطه شغلم می‌گویم که مدارس دولتی چون معلم‌ها آموزش خاص می‌بینند، می‌توانند خیلی خوب باشند. اما در یکسری از غیرانتفاعی‌ها به خاطر دستمزد کم واقعاً از معلم‌های بی‌تجربه استفاده می‌کنند و در مجموع از نظر علمی، دولتی‌های خوب، خیلی بهتر هستند. معمولاً اینطور تصمیم گرفتیم که کجا نزدیک‌تر است و فرزندمان با کدام مدرسه راحت‌تر است.
کاش همیشه با مشاور فرزندمان در ارتباط بمانیم
زهرا که خودش معلم است می‌گوید: من هم مدرسه دولتی تدریس کردم و هم غیرانتفاعی. از یک جهت‌هایی غیرانتفاعی را می‌پسندم و از جهت‌هایی دولتی. در مدارس غیرانتفاعی قطعاً رسیدگی بیشتر است، یعنی امکانات و تجهیزات نسبتاً بهتری در اختیار بچه‌ها قرار دارد اما در مدرسه‌ای که من معلم بودم، به طرز وحشتناکی نمره مفت به دانش‌آموز می‌دادند. چون خانواده هم انتظار معدل بالا را دارد، بارها سر جلسه امتحان دیدم که معاونین جواب‌ها را برای بچه‌ها می‌خوانند و آنها می‌نوشتند. خصوصاً پایه نهم که با همین معدل قرار است به مدارس متوسطه دوم پذیرش بشوند و چقدر ناعدالتی در حق بچه‌هایی که دولتی درس می‌خوانند و خودشان نمره کسب می‌کنند می‌شود.
با همه اینها وقتی فرزند من دو سال بعد بخواهد به مدرسه برود، حتماً سعی می‌کنم او را به مدرسه دولتی عالی و مطرحی بفرستم. اگر از جنبه دیگری هم بخواهیم نگاه کنیم، مدرسه دولتی فرصت نقد و بحث را برای بچه‌ها بیشتر باز می‌کند. یعنی دانش‌آموز با مسائلی روبه‌رو می‌شود که برایش سؤال ایجاد می‌کند و به دنبال جوابش می‌رود اما کاش شرایط و امکانات کافی برای کارهای گروهی و پژوهشی جذاب بیشتری در مدارس دولتی هم وجود داشت.
کاش خانواده‌ها وقتی بچه‌ها را به مدرسه می‌فرستند با مشاور یا روانشناس هم در ارتباط باشند تا مسأله‌ها به حداقل برسد. تأثیرپذیری همسالان از همدیگر نکته مهمی‌ است. گاهی بعضی از بچه‌ها را غیرقابل کنترل می‌کند. حس می‌کنم بیشتر بچه‌هایی اینطور می‌شوند که در خانواده کمتر بهشان اهمیت داده می‌شود، کمتر ازشان نظرخواهی می‌شود، بچه‌هایی که در خانه هم صحبت ندارند یا جدی گرفته نمی‌شوند، عزت نفس پایین‌تری دارند و افت تحصیلی پیدا می‌کنند. بچه‌های ما نباید در تیم شدن نابلد بمانند، نباید در کار تیمی ضعیف باشند. روی اینها کار کنیم خیلی جلو می‌افتیم.

کمک مالی به مدارس دولتی
اعظم مادر سه فرزند است و معلم. می‌گوید آرزویش این است که امسال بچه‌های دانش‌آموز دیگر طعم و ترس مسمومیت نداشته باشند، روزهای درسی‌شان به شادی و بدون مریضی بگذرد. اصلی‌ترین انتخاب ما برای مدرسه این بود که بچه‌ها تبدیل به روبات نشوند، روبات‌هایی که صرفاً درسخوان باشند و تعامل اجتماعی و رفتار مناسب را یاد نگرفته باشند. با توجه به کیفیت فیزیکی مدرسه دولتی که نزدیک خانه‌مان بود، شرایط کلاس‌ها، محوطه بازی و سطح آموزشی که معلمان قراراست داشته باشند، نگاه مدیر مدرسه به مسأله آموزش و تربیت، توانستیم برای دوقلوها این مدرسه را انتخاب کنیم. مدرسه دولتی که خیلی شبیه‌تر است به جامعه‌ای که کودکم قرار است فردا واردش بشود. جامعه‌ای که از قشری، فردی را دارد و یاد بگیرد با هر آدمی باید چه طور تا کند.
این سه‌ سال داوطلبانه سعی کردیم مبلغی به مدرسه کمک کنیم، مبلغی که یک هشتم هزینه تحصیل در مدارس غیرانتفاعی هم نمی‌شود اما برای مدرسه‌ای که مدیرش با جیب خالی تلاش می‌کند هر سال مدرسه‌اش را چند پله بالا ببرد کار راه‌انداز است. ضمن اینکه منفعت این هزینه‌، نه فقط به بچه‌‌های ما که به همه بچه‌‌های مدرسه می‌‌رسد. شاید با این مدیرها و این کمک‌های خرد و ریز، بشود مدارس دولتی را تقویت کرد.
ترجیح من این بود که هر سه فرزندم به مدرسه دولتی بروند با اینکه در شهرستان، هزینه مدارس غیرانتفاعی خیلی زیاد نیست و برای خانواده‌هایی که یک فرزند دارند هم شاید مناسب است، مثلاً حدود هشت تومن می‌شود ولی کیفیت مدارس غیرانتفاعی در شهرستان خیلی مناسب نیست و حتی خودم که معلم دبیرستان هستم، دبیران آموزش و پرورش را ترجیح می‌دهم. احساس می‌کنم دبیران آموزش و پرورش از یک فیلتری عبور کردند و واقعاً اعتماد بیشتری بهشان دارم. گرچه این دبیران هم گاهی برخوردهای نامناسبی دارند ولی مثل خودم هستند. منم در زمینه‌هایی ضعف دارم و در زمینه دیگری قوت. ولی به نظرم معلم‌های مدارس دولتی تجربه بیشتری دارند و من که تا الان راضی بودم.
از دغدغه‌های دیگرم، استفاده از سرویس بهداشتی و شستن دست‌ها در مدرسه بود، برای همین از مدت‌ها قبل در خانه تمرین زیادی داشتیم که در مدرسه چطور باید به سرویس بهداشتی بروند.
مسأله بعد که هنوز هم با آن درگیر هستیم، چون بچه‌های ما سه تا هستند، مسأله رفت و آمد است که مجبور بودیم مدرسه‌ای را انتخاب کنیم که هر سه یک مسیر داشته باشند. درمورد سرویس هم تا الان خودم و همسرم بسته به شرایطی که داشتیم بچه‌ها را می‌رساندیم. گاهی هم که هنوز هر دو تعطیل از کار نشده بودیم، از پرستار قبلی دوقلوها یا از خانواده‌ام می‌خواستیم این کار را انجام دهند؛ چون هزینه سرویس سه بچه هم زیاد می‌شد. ولی خب همین هم زحمتی برای دیگران می‌شد ولی واقعاً نمی‌دانیم چه‌کار کنیم چون خیلی وقت‌ها، وقت تعطیلی مدارس با زمان تعطیلی خودم از مدرسه یکی نبود. یک ساعت و نیم بینش فاصله است.
موقع خرید سال تحصیلی جدید، به زمین فکر کردیم
از دغدغه‌های دیگری که دارم هم این است که خودم حد تعادل را به بچه‌ها یاد دهم تا مصرف‌گرایی رعایت بشود؛ چیزهایی که واقعاً مورد نیازشان هست را بخریم و وسائل فانتزی که مخصوصاً در مدرسه دخترانه رواج زیادی دارد را نه. تلاش کردم متقاعد بشوند که لزوماً هر چیزی که دست همکلاسی‌شان می‌بینند را لازم نیست داشته باشند و گاهی هم وسائل فانتزی را به عنوان جایزه برایشان می‌گیریم.
اما خیلی برای ما مهم بود که موقع خرید سال تحصیلی جدید، به زمین فکر کنیم و از بعضی وسائل سال تحصیلی قبل هم استفاده داشته باشیم، حتی یک سری از لوازم مدرسه را هم خودمان می‌سازیم.
یک نکته دیگر هم برایم مهم بود که بچه، خودش بداند و معلمش، من خیلی با بچه کار نداشته باشیم، مخصوصاً وقتی که از اول تا سوم ابتدایی است، در خانه خیلی بهش فشار وارد نکنم حالا بیا کار کنیم، بیا بنویس. تا وقتی که در خانه هست به بازی و کارهای شخصی موردعلاقه‌اش بپردازد. ولی خب این خیلی آرمان‌گرایانه است و ما عملاً داریم در خانه با بچه‌ها دوباره تمرین می‌کنیم تا راه بیفتند، درست مثل زمان تحصیل خودمان، باید برای تکالیفش دنبال بچه بدویم.
مدارس دولتی ما را بسازتر بار آورده
فهیمه می‌گوید اگر به عقب برگردم، دوباره مدرسه دولتی کنار خانه را ترجیح می‌دهم؛ چون به نظرم برای نسل و فرهنگ ما که سرویس مدرسه کمتری وجود داشت، زمانی را که برای رسیدن به مدرسه بهتر که دورتر هم بود طی می‌کردیم، نمی‌صرفید به بودن در کنار بچه‌های همسایه و هم محلی‌هایی که زمان‌هایی از روز را همه کنار هم در کلاس و حیاط مدرسه می‌گذراندیم که انصافاً هم به شادی در ذهنمان مانده است. به نظرم مدارس دولتی بچه‌ها را بساز‌تر بار می‌آورد؛ چون مدرسه‌ها تک بعدی نیستند، هم بعد آموزشی دارند و هم تربیت اجتماعی و ما چون در این مدارس با طیف مختلف فرهنگی و اقتصادی و پوشش آشنا شدیم و تعامل داشتیم، سازگاری و پذیرش‌مان در بزرگسالی بیشتر شده و همین به سود رشد اجتماعی‌مان درآمده بود و به نظرم چنین فرصتی برای رشد دانش‌آموزانی که وارد مدارس غیرانتفاعی می‌شوند گرفته می‌شود. خودم به شخصه برای فرزندانم، ایزوله کردن را نمی‌پسندم.
من تجربه‌ای در مدارس غیرانتفاعی ندارم ولی با خروجی‌هایی که در اطرافم دیدم، واقعاً از نظر کیفیت آموزشی، تفاوت خاصی بین معلمان مدارس و همسن و سال‌هایم نمی‌دیدم. برای فرزندان خودم هم روش مادرم را پیش گرفتم، سبک مقتدرانه. اینکه نظارت روی مشق بچه‌ها باید فقط به صورت مشاهده باشد، ببینیم و نظر مثبت دهیم. بچه‌ها به کلمه‌ای به اسم انگیزه و دلگرمی نیاز دارند وگرنه تحصیل برایشان بی‌معنی می‌شود، به‌جایش ماهی یک بار به مدرسه برویم و پیگیر بمانیم. درست است که هزینه مدارس غیرانتفاعی را نداریم ولی طبق شنیده‌هایم می‌گویم که مدارس غیرانتفاعی زیاد هم خوب نیستند. ولی از یکسری از روش‌های آموزشی مدارس غیرانتفاعی هم خوشم می‌آید که حل تکلیف را فقط در مدرسه دارند. به خودم می‌گویم اگر حتی تمام سعی‌مان را می‌کردیم و هزینه ثبت‌نام در این مدرسه را تهیه می‌کردیم هم حتماً در تهیه وسائل موردنیازشان به مشکل برمی‌خوردیم که باعث می‌شود بچه دچار خودکم بینی شود.
چون دخترم بچه‌ای است که به ظاهر مدرسه، رنگ لباس معلم و بیانش و حتی نیمکتی که رویش می‌نشیند هم اهمیت می‌دهد. اگر در مدارس دولتی، این نکته‌ها را هم توجه کنند عالی می‌شود.

 

باید چه کار کرد که فشار زیادی به مادر وارد نشود؟

مدرسه برای من به عنوان پدرخوانده دختر دانش‌آموزم، خیلی مسأله پررنگی شده است. مهم بود که بدانیم ما؛ من و مادرش باید چه کار کنیم که ورود ناگهانی سیستم جدید به زندگی یک پدر و مادر را مدیریت کنیم. سیستم جدیدی که جهان‌بینی‌مان را هم عوض خواهد کرد. انگار هر مدرسه‌ای یک داستانی دارد. مثلاً شما نمی‌توانید طبق تجربه همکارت یا مادر و پدری در شبکه‌های مجازی از مدرسه بچه‌اش گفته، همان نتیجه را ببینی. اینکه من دخترخوانده‌ام را به مدرسه دولتی فرستادم و راضی هستم، لزومی ندارد که برای دیگری هم راضی کننده طی بشود و آنقدر از همدیگر نپرسیم که به نظرت بچم را کدام مدرسه بگذارم. انگار در هر خانواده، مدرسه یک مسأله‌ای را ایجاد می‌کند؛ نمی‌شود نسخه یک نفر را به همه تعمیم داد. تغییر وضعیت و گره داستانی که فرزند ما بعد از رفتن به مدرسه در خانه ایجاد می‌کند خیلی زیاد است و روی روال زندگی هم اثر زیادی دارد. تجربیات مدارس دولتی و غیردولتی خیلی وابسته به مدل خانواده و بچه دارد. بعضی از بچه‌ها تاب تحمل شلوغی مدارس دولتی را ندارند.
در ابتدا که فضا نبودن چند ساعته‌اش در خانه و بودنش در مکانی مثل مدرسه برای ما حس ناشناخته‌ای داشت و خصوصاً برای همسرم به لحاظ روانی، شادی بی‌حد و غم بی‌اندازه‌ای را به همراه داشت یا مثلاً مسأله سرویس و رفت و آمد که من و مادرش هر دو شاغل هستیم یا حتی اگر مادری هم بیرون از خانه کار نکند، مسئولیت رفت و آمد فرزندش به مدرسه به عهده‌اش می‌افتد، این رفت و آمدهای روزانه در یک مسیر گاهی تبدیل به داستان می‌شود که مهم است بدانیم باید چه کار کرد که فشار زیادی به مادر وارد نشود. مدرسه دولتی دختر من با اینکه دولتی هم هست، هزینه زیادی خواسته ولی برای ما مهم بوده که مدیرش شنوا باشد و پذیرش نقد و نظر را داشته باشد.
در کل انگار ما به عنوان والد وارد وظایف جدیدی می‌شویم که برایش تربیت نشده بودیم. دانستن نکات مشاوره چگونگی برخورد در این مقطع برای ما خوب بود. خودم از معلم دخترم خیلی یاد گرفتم. زندگی همه ما تحت تأثیر اقتصاد است، معلمی که از نظر مالی شارژ باشد، با معلمی که ذهنش از پرداخت‌های معوقه و بیمه رد نشده، خیلی متفاوت است و برای ما این مهم بود که دخترمان را برای شرایط اجتماع بزرگ کنیم که یاد بگیرد در همین اجتماع چطور گلیمش را از آب بالا بکشد. اوضاع آموزش و پرورش آنقدرها که یک عده‌ای می‌گویند بد نیست و اتفاقاً در ظاهر امر هم خیلی زیبا شده است.