نگاهی تحلیلی به حضور سربازان ایرانی در جنگ داخلیعمان
ارتش ایران از ظفار چه میخواست؟
گروههایی از ارتش ایران در رژیم پهلوی در سه سال پایانی جنگ ظفار در عمان حضور داشتند و برای پایان این شورش داخلی به سلطان قابوس کمک کردند. اما حضور ایرانیان در عمان چه سودی برای ایران داشت؟
سیدپویا هاشمیحفظآباد
دبیرگروه گفتوگو
اطلاعات درباره واقعه ظفار، در متون تاریخی زیاد آمده و تحلیل واقعه، امکان پذیر است. اما درباره حضور ارتش ایران در عمان و شرکت در این نبرد، اطلاعات زیادی وجود ندارد و بنابراین ساخت مستند و ارائه تحلیل و نگاه درباره آن، سخت میشود. چرا با وجود چنین چالشهایی، به دنبال ساخت این مستند رفتید؟
میتوانم بگویم که درباره حضور ارتش ایران در عمان و جنگ ظفار تاکنون محتوای رسانهای نداشتهایم. بنابراین در ساخت این مستند با حجم بالایی از اطلاعات آرشیوی و اسناد محرمانه و نیمهمحرمانه روبه رو بودم. خلاصه آنچه از این اطلاعات آرشیوی و اسناد به دست آوردم این بوده که واقعه ظفار را باید در بستر دیگر وقایع قرن نوزدهم بررسی کنیم؛ بویژه جنگ جهانی و جنگ سرد. اگه با این نگاه جنگ ظفار را تحلیل کنیم، میبینیم که معنای این جنگ تغییر میکند. واقعه ظفار در ادامه اتفاقات دیگری بویژه جنگ ویتنام رخ داده است. به نظرم اگر چنین تحلیل و نگاهی نداشته باشیم؛ یعنی جنگ جهانی، جنگ سرد و همینطور جنگ ویتنام را در مسیر نگاه خود به این واقعه قرار ندهیم، به تحلیل درستی نخواهیم رسید؛ چون استراتژی کشورهای امریکا و شوروی سابق هم عمان را تحت تأثیر قرار داده و هم در حضور ایران در جنگ ظفار بیتأثیر نیست.
جنگ ایران در عمان دقیقاً جنگی است که به صورت نیمه دستوری اتفاق افتاده است. آن زمان انگلستان از عمان خارج شده بود و پادشاهی عمان در حال ازبین رفتن بود و برای نجات آن پادشاهی، ایران وارد جنگ میشود و پس از چند سال، جنگ را به سود عمان و البته امریکا تغییر میدهد.
چرا در این همه سال درباره حضور ارتش ایران در نبرد ظفار کمتر سخن گفته شده است؟ آیا تغییر نظام سیاسی ایران در این امر دخیل بوده؟ شما چطور این موضوع را در مستند خود نشان دادهاید؟
جنگ ظفار برای ما مانند لبه تیغ است؛ یعنی وقتی روی این موضوع بررسی میشود، حرفهایی به میان میآید که ممکن است به ذائقه ارتشیهای بازمانده از دوران پهلوی خوش نیاید. در ارتش پهلوی، حضور ایران در جنگ ظفار به عنوان یک موفقیت قلمداد میشد.
البته این نکته را باید مطرح کنیم که مسلماً ذهنیت و رویکرد استراتژیک برخی مشاوران ارتش که در دوران پهلوی به عنوان ارتشی خدمت میکردند، تغییر کرده است اما عنوان کردن اینکه ارتش در آن زمان اشتباه کرده و خودشان در این اشتباه دخیل بودهاند، یا حضور ارتش به صورت دستوری و از طرف شخص اول مملکت در آن زمان مطرح شده، سخت است.
در این مستند با هفت یا هشت نفر از نظامیان آن زمان صحبت کردم که یا سرباز حاضر در جنگ ظفار بودند یا جزو نظامیان درجهدار. اغلب بازماندگان جنگ ظفار حاضر به مصاحبه برای مستند من نشدند. احتمالاً حدس میزدند که سمت و سوی مصاحبه قراره است به سمت مقایسه بین جمهوری اسلامی و پهلوی سوق پیدا کند.
سعی کردم نگاه حاکمیتی به موضوع نداشته باشم و به همین دلیل بیشتر فیلم به مباحث تاریخی و اهمیت رفع خطر در عمان بحث میشود. اما پس از آن یک موضوع مهم برای مخاطب پیدا میشود و آن ارتباط جنگ عمان با جنگ ویتنام و البته فضای جهان در دوران جنگ سرد است.
زمانی که عمان صحنه درگیری بین استانهای شمالی و جنوبی شده بود، چند سالی از شروع جنگ در ویتنام میگذشت. ارتش ایران، اگرچه محدودتر از جنگ عمان، در ویتنام هم حضور داشت. چند سال قبل از حضور ارتش ایران در عمان، چندین خلبان و سرباز ایرانی به ویتنام اعزام شده بودند و اسناد تاریخی هم گواه این مطلب است. اما نکته اینجاست که آیا حضور ارتش ایران در ویتنام برای رفع خطر بود؟
آشوب در عمان برای ایران دوره پهلوی خطرآفرین بود چون میتوانست بر تبادل کالا از تنگه هرمز اثر منفی بگذارد. اما چرا ارتش ایران در ویتنام حضور یافت؟ نگاه حاکمیتی را کنار بگذاریم؛ گزارههایی که درباره حضور ارتش کشورمان در این دو جنگ در تاریخ آمده، ما را به یک تحلیل جدیدی میرساند.
کمی درباره ارتباط جنگ ویتنام و جنگ ظفار بیشتر توضیح دهید. لازم است بدانیم که اولاً شباهتهای این دو جنگ چه بوده و چرا ارتش ایران در ویتنام هم حضور داشته است؟
ابتدا این نکته را اشاره کنم که ایران در ویتنام یک بازیگر کوچک است. شکلگیری جنگ در ویتنام تقریباً شبیه اتفاقی است که سالهای بعد در عمان رخ میدهد. ایالت ظفار یکی از استانهای جنوبی عمان است که گروههایی از مردم این منطقه علیه حکومت مسقط قیام میکنند. به نظر من آنان پرچم عدالت را بلند میکنند و علیه ظلم و فسادی که کشور را گرفته، واکنش نشان میدهند. از همین رو، معتقدم که به معترضان در عمان، نباید عنوان شورشی داد.
در جنگ ویتنام هم نیمه شمالی کشور با نیمه جنوبی در نبرد قرار میگیرد. علل شروع جنگ هم با آنچه بعداً در عمان صورت گرفته، تقریباً یکی است. دولت امریکا، به عنوان بازیگر جنگ به میدان میآید و اعلام میکند که قصد نجات مردم از دست شورشیان را دارد. علاوه بر امریکا، انگلیس هم در این جنگ حضور دارد و از ایران هم خلبان و ادوات نظامی به ویتنام اعزام و ارسال میشود تا جنگ به سود امریکا رقم بخورد. سود امریکا چیست؟ بازگشت نظام سیاسی قبل جنگ در ویتنام و جلوگیری از پیشروی شوروی در این کشور.
بنابراین میتوان گفت که این دو جنگ در علت شکلگیری و همزمانی تقریبی وقوع آنها و البته حضور ایران در هر دو، برای ما حائز اهمیت است. مسأله مهمی که مطرح میشود این است که شوروی هم در عمان و هم در ویتنام حضور دارد و از نظر عِده و عُده، طرفداران تغییر نظام سیاسی را یاری میکند. چین هم یک بازیگر دیگر این دو جنگ است.
نمیتوانیم موضوع را اینطور نگاه کنیم که شوروی در عمان حضور یافته تا راهی برای جلوگیری از گسترش نفوذ امریکا در منطقه ایجاد کند؟
شوروی به گروههایی که علیه حکومتهای مستبد قیام میکنند، کمک میکند. این موضوع را نمیتوان پنهان کرد. در کوبا، یمن شمالی، عمان و... کمک کرده است. شوروی از طریق یمن است که کمکهای نظامی خود را به ظفار ارسال میکند. اما مسأله این است که با بررسی فیلمها و اسناد جنگ ظفار، میتوانم بگویم که در این جنگ مترقیترین بحث عدالتخواهی اتفاق میافتد. یکی از روزنامهنگاران آن زمان که در عمان زندگی میکند، مستندی میسازد و در آن همه اتفاقاتی را که در عمان رخ داده که به شورش منجر شده، مطرح میکند. مسائلی مانند اینکه سطح رفاه شمال و جنوب کشور عمان چقدر تفاوت دارد؛ این رفاه شامل مواردی مانند درمانی، تعلیم و تربیت، نظامی و... میشود. بنابراین میتوانیم بگوییم که شوروی فقط برای به دست آوردن قدرت در عمان فعالیت نمیکرد، شوروی علاوه بر کمکهای نظامی، به سوادآموزی و افزایش رفاه مردم هم کار میکرد. البته گرایشهای سوسیالیستی در ظفار رقم میخورد اما این با نفوذ کمونیسم در ایران و حتی در عراق و... بسیار متفاوت است. در واقع میتوان گفت که عمان و ایالت ظفار برای شوروی قدرتی ندارد که باعث نگرانی این کشور نسبت به تنگه هرمز شود.
فضای رسانهای ایران در زمان وقوع جنگ ظفار و البته حضور ارتشیها در این کشور چطور بوده است؟
وقتی درباره اثرگذاری ایران در جنگ ظفار سخن میگوییم، در ذهن مخاطب، آگاهانه یا ناخودآگاه، شباهتهایی بین این جنگ و حضور نظامی ایران در سوریه متبادر میشود. درست است که ایران در سالهای ابتدایی حضور در سوریه، نیروهای ارتشی را محرمانه به این کشور اعزام میکرد. در جنگ ظفار هم چنین فضایی وجود داشت. اما مسأله دیگر این است که پهلویها به ظفار سرباز وظیفه اعزام میکنند درحالی که نیروهای رسمی ارتش و سپاه به سوریه میرفتند. یا اعزامها داوطلبانه صورت میگرفت. بسیاری از خانوادههای جانباختگان یا به تعبیری شهدای جنگ ظفار، هنوز هم نمیدانند که فرزندشان در کشور دیگری جان خود را از دست داده است. با برخی از خانوادههای این سربازان که صحبت میکردم، میگفتند فرزندشان به شیراز اعزام شده بود و آنجا کشته شده بود. در جنگ سوریه چنین فضایی را مشاهده نمیکنیم. در این جنگ، ایران، پیکر شهدا را حتی به صورت محرمانه به کشور بازمیگرداند.
فضای محرمانگی جنگ ظفار در ایران ادامه مییابد تا اینکه روزنامهنگارانی مانند محمد بلوری و برخی دیگر از روزنامهنگاران آن زمان، متوجه اتفاقات عمان میشوند. شاه تصمیم میگیرد که روی مثبت جنگ ظفار را به مردم نشان دهد. بنابراین آماری از کشتهشدهها و مجروحان واقعی در ظفار ارائه نمیشود. رسانههای دولتی آن زمان، روی پیروزیها مانور میدهند و تعداد جانباختگان و... را مطرح نمیکنند. هنوز هم اگر کسی بخواهد دنبال آمار واقعی این جنگ باشد، نمیتواند به اسناد درستی دست یابد. به نظر میرسد آمار جانباختگان و مجروحان بسیار زیاد بوده است.
آمار افراد اعزامشده را از طریق اسناد اعزامی تاحدودی میتوان به دست آورد اما چون همه اجساد برنمیگشته، آماری از تعداد کشتهشدهها نمیتوان به دست آورد. با یکی از سربازان جنگ ظفار که صحبت میکردم، میگفت دو سال اول حضور ارتش ایران در عمان، تلفات خیلی زیاد بود و اجساد به ایران بازنمیگشت. گفته میشود که تعداد کشتهشدگان این جنگ حدود 600 تا 700 نفر بودهاند. حدود هفت هزار نفر هم به عمان اعزام شده بودند. احتمالاً بیش از سه هزار نفر مجروح داشتهایم.
اثر حضور ایران در ظفار برای سالهای بعد چه بود؟
بررسی این اثرات را در 2 بخش میگویم؛ یکی حین حضور ارتش ایران در ظفار و یکی هم بعد از آن. عمان حین وقوع شورش ظفار و بعد از آن هم قابل بررسی است.
حین حضور ارتش ایران در ظفار که همزمان با حکومت پهلویهاست، روابط سیاسی ایران و عمان بسیار پررنگ میشود تا آنجا که محمدرضا پهلوی به عمان میرود و با سلطان قابوس دیدار میکند و به طور کلی روابط دیپلماتیک بین این دو کشور شکل میگیرد. از طرف دیگر حضور در ظفار برای پهلویها سودمندتر بود چراکه ادوات نظامی زیادی که از انگلیس و امریکا خریده بودند، در ظفار استفاده میکردند.
در میان درجهداران ارتشی این موضوع مطرح میشود که جنگ ظفار یک میدان تمرین برای آنان بوده و تکنیکهای جنگی و کار با ادوات را در این جنگ امتحان کردهاند. تجربه خوبی برای آنان محسوب میشده که از همین تجربه در دوران دفاع مقدس استفاده کردند.
روابط دیپلماتیک ایران و عمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا چند سال قطع شد و ایران از حضور نظامیان ایرانی در ظفار استفاده نکرد. دلیل این قطع روابط هم مشخص نیست و در تحقیقاتمان به سند خاصی هم درباره این موضوع نرسیدیم. یک سال بعد از انقلاب هم امام خمینی(ره) دستور میدهد ارتشیهایی که در پایگاههای نظامی ایران در عمان حضور دارند، به کشور برگردند.
مسأله بزرگی که در تحقیقاتم بدون جواب ماند، این است که تعداد زیادی پادگان نظامی با هزینههای زیاد، در دوران پهلوی در عمان ساخته شد که حتی میتوان با جستوجو در اینترنت به اطلاعات این پادگانها دست یافت اما همه این امکانات در همان دوران پهلوی رها میشود و رژیم سابق به ساماندهی داخلی نیروهای نظامی میپردازد. روابط دیپلماتیک بین ایران و عمان پس از پایان جنگ و آغاز دهه 70 از سرگرفته میشود و سلطان قابوس به یار همیشگی ایرانیان تبدیل میشود. او یکی از سیاستمداران باهوش در غرب آسیا است که روابط دیپلماتیک را بین ایران و امریکا حفظ کرده است.
آیا شورش یا به عبارت دیگر، قیام مردم در ظفار برای عمان نتایجی داشت؟ شرایط این کشور پس از فروکش کردن وضعیت جنگی به چه صورت بود؟
قبل و حین شورش، عمان با عقبماندگی زیادی مواجه بود و دلیل شورش علیه مسقط همین عقبماندگی کشور است. یکی از افرادی که از اعضای شورشیان بود، یوسفبنعلوی، بعد از شورش به یکی از سیاستمداران بلندپایه عمان تبدیل میشود. در واقع پس از پایان یافتن جنگ داخلی در عمان، سلطان قابوس از برخی از شورشیان برای پیشرفت کشور استفاده میکند. او از عوامل کودتا میخواهد که در حکومت حضور داشته باشند و در رشد و توسعه کشور کمک کنند.
یوسفبنعلوی سالها پس از کودتا و در دورهای طولانی وزیر خارجه در عمان باقی میماند. در واقع سلطان قابوس با نگاه اصلاح کشور، از مخالفانش برای اهداف حکومت خود استفاده میکند. بنابراین میتوان گفت که عمان بعد از کودتا مسیر توسعه را آغاز کرد و حتی پس از سلطان قابوس، هیثمبنطارق نیز همین مسیر را ادامه میدهد.