در حافظه موقت ذخیره شد...
برشهایی از زندگی سیدعیسی طباطبایی از زبان فرزندش سیدعلی طباطبایی
مرحله نخست طلبگی پدر در دامغان در سن پانزده سالگی و در زمان حیات آیتالله میرزا آقا سید محمد ابوترابی در مدرسه خود ایشان آغاز شده و ایشان علاوه بر عموی بزرگوارشان که اعتنایی بالغ و ویژه به آموزش و تربیتشان داشته به مدت دو سال از اساتید خوب آن خطه همچون سید مسیح شاهچراغی و شیخ محمد رضا خدایی استفاده کرده است. او سپس به توصیه عموی خود به همراه پسر عمو برای تحصیل عازم قم شد و در ادامه عازم کرمانشاه شد. در این شهر نزد عالمان سرشناسی چون شیخ حسین امینی شاهرودی، امام سدهی، اصفهانی جلیلی کرمانشاهی و شهید محراب اشرفی اصفهانی که به دست ایشان هم معمم شدند شاگردی کرده و با بهترین طلاب همگام در تهذیب و تهجد بهترین ایام نوجوانی را سپری کردند.
پدر مضاف بر پیشرفت در تحصیل در اثر همنشینی و ارتباط صمیمانه با بزرگان و روحانیان والامقامی چون آیتالله نجومی و آیتالله حاج ابوتراب و استاد عرفان حاج شیخ مصطفی حاج آخوند و آیتالله سید هرسینی و سید مجتبی معصومی دوره کرمانشاه را سر آغاز تعبد و نماز شب و بیداری بین الطلوعین میداند که در مدرسهشان (مدرسه آقا یعنی مدرسه آیتالله بروجردی) بسان معبدی اغلب اوقات شبانهروز به روی نمازگزاران و عبادتکنندگان باز بوده و شبها خالی از متهجد نبوده است. او این دو سال را از بهترین ایام عمر خود و تولدی دیگر میشمارند که چشمشان به عالم آزاد و باز و مستقل در فکر و تصمیم گشوده شده است. در همان کرمانشاه بود که پدر خواب میبیند بر اسب سفید ذوالجناحی سوار و در آسمان، بدون ترس و نگرانی به سوی مغرب پرواز میکند.
پدر به ساحت عرفای کامل و عاشقان و دلسوختگان کوی توحید و ولایت ارادت خاصی دارند و به قول ایشان از ایام نجف، شخصیت عرفا و عظمت روحانی آنها برای او دوست داشتنی بود. پدر میگوید که در اوایل طلبگی در نجف اشرف در جریان مداومت به رفتن به مسجد سهله در شبهای چهارشنبه هر هفته، از طریق یکی از زهاد با جناب سید هاشم حداد آشنایی و ارتباط پیدا میکنند و رفت و آمد به مسجد سهله در طول سال و در گرما و سرما ادامه داشته است تا اینکه نامهای به شهید محراب آیتالله شهید سید عبدالحسین دستغیب شیرازی مینویسد و آن مرحوم پدر را به شیخ عباس قوچانی وصی سید علی قاضی طباطبایی راهنمایی میکنند. اما بعد از مدتی از آنجا که جو نجف مساعد نبود و علمای آن دوره ظاهراً میانه خوبی با عرفا نداشتند پدر که در ابتدای ورود به نجف اشرف به محضر شهید محراب آیتالله سید اسدالله مدنی و مرحوم آیتالله راستی کاشانی رسیده بودند و آن دو معلمان اخلاق و اساتید خصوصی ایشان هم بودند و تمام وزن خود را برای دفاع از امام خمینی له گذاشته بودند، شیوه و منش امام راحل و افکار انقلابی ایشان را الگوی خود قرار میدهند و در حلقه جوانان پرشور و نترس که سردسته آنها آقا سید مصطفی خمینی بود درمیآیند. این جوانان انقلابی که عاشق افکار امام بودند، باعث شدند تا امام از آن حالت انزوا که محصول جو نجف در آن دوره بود درآیند و جایگاه علمی و اخلاقی و هیبت ایشان به عنوان کسی که به دور از فضای یاد شده با شاه در افتاده و سخن اصلی او براندازی نظام طاغوت است محفوظ بماند. پدر در همین راستا از رفاقتهای صمیمانه با سید مصطفی خمینی یاد میکند و پیادهرویهای مکرر آنها برای زیارت کربلا از خاطرات فراموش نشدنی ایشان با آن مرحوم است.
خاطرات سفر حج به همراه پدر برای ما فراموش نشدنی است. به عنوان مثال ایشان همه روزه در مدینه منوره پس از زیارت پیامبر اکرم و اهل بیت و خواندن از حفظ دعاها و زیارتهای بلند با مضامینی بلند که وهابیان دور و اطراف وی را به توجه به ایشان و گوش فرا دادن و توجه کردن مخفیانه به آن وا میداشت، به یاد حضرت زهرا با پای پیاده خود و ما را به احد و مزار حمزه سید الشهدا میرساند و در آنجا با سوز دل اشک میریخت.
ماجرای حجهای پدر از اینجا آغاز شده بود؛ ایشان در نوجوانی پس از جمعآوری اندک نفقه حج اول آن حج را به نیابت از حضرت زهرا انجام میدهند اما پس از مراجعه و اطلاع یافتن آیتالله سید محسن حکیم از این ماجرا، معظم له مبلغی را تأمین و به ایشان میدهند تا این بار فریضه حج واجب را به نیت خود انجام دهند. از آنجا به بعد بود که راه حج به روی پدر باز شد و هیچ حجی از پدر فوت نگردید مگر بر اثر ممانعت سعودیها از حج و بدین وسیله خواب دوران خردسالی پدرمان تعبیر شد که دیده بودند به دور خانهای سیاه رنگ مدام در حال چرخیدن هستند که عمویشان برایشان که هنوز این برادرزاده خردسال نه عکسی از کعبه و نه اوصافی از آن نشنیده بودند تعبیر به حجهای فراوان میکنند. ایشان چند بار نیز موفق به وارد شدن در داخل کعبه و مشارکت در تعویض پرده آن که همه ساله یک بار انجام میشود، شدهاند. در این چند سال اخیر ایشان از ویزای حج محروم شدهاند. در آخرین حجشان در پی اهانت آمرین به معروف مسجد النبی صلىالله علیه و آله وسلم به وی و ضرب و جرح ایشان تا مرحله اغما آن هم در حالی که لباس روحانیت پوشیده بودند به حاکم مدینه شکایت کرده و این امر باعث اخراج آنان از آن آستان شده بود اما پس از آن، پدر بعد از سقوط صدام در عوض به جد مقید به زیارت عتبات در ایامی چون نیمه رجب و اعتکاف در مسجد کوفه و زیارت امام حسین در شب عرفه و اربعین حسینی در کربلا هستند.