اجتماع بزرگ جاماندگان اربعین حسینی
چــــــــــــــلــه و صـــــــــــا ل
یک روزهایی بوده که حتی دلم نمیخواسته بخوابم که نکند پلک روی هم بگذارم و حال و هوای آن لحظههایم را حتی برای چند ثانیه کمتر بچشم. نه که همیشه حال و هوای سرخوشی باشد، نه، ولی حال عجیب و عمیقی است، مثل بودن ته اقیانوس که هیچ دلم نمیخواهد شنا کنم تا سر از آب دربیاورم. من این عمق بیانتها را دوست دارم.
سمیه ملاتبار
نویسنده
جاده خیال را که نمیتوانند به امتداد دو سر طلا بینالحرمین ببندند. پس بار دیگر در رؤیا از عمودها گذر میکنم تا به شش گوشه برسم. امان از قوانین ریاضی که عمودش این روزها جای جای شهر را به بهانه دلتنگی کربلا در آغوش کشیده است و هر گوشه از شش گوشهاش شده خواب و خیال این روزهای ما بازماندگان از ساعت عاشقی در بینالحرمین. ساعتها در خواب و خیالم قدم برمیدارم، قدمهایم را میشمارم. در خیالاتم فاصلهای را محاسبه میکنم که آرزوی دویدن در آن بزرگترین حسرت پاهای ناتوانم است، فاصلهای که دلچسبترین مبدأ و مقصد جهان را دارد؛ بین الحرمین.
شبیهسازی پیادهروی جاماندگان اربعین در قالب پیادهروی از میدان امام حسین تا حرم عبدالعظیم حسنی در تهران نخستین بار در سال ۱۳۹۳ برگزار شد. مشابه این مراسم در خیلی از شهرهای کشور هم هر سال باشکوهتر و فراگیرتر برگزار میشود. امسال هم ویژه برنامه جاماندگان اربعین حسینی در خیلی از شهرها و محلهها و روستاهای کشور برگزار میشود که به خاطر استقبال مردمی که توفیق حضور در جاده اربعین حسینی را نداشتند، برای جاشماندگان اربعین حسینی، فضاها و برنامههای معنوی برگزار میشود تا هر چه بیشتر شبیه جادههای حرم بشوند و کمتر حسرت بخورند.
نامش را گذاشته بودند برپایی موکب رقیه خاتون که میشد جلو آن عشق بازی نوجوانان هیأت محبان المعصومین بابل در مسیر پیادهروی جاماندگان اربعین را دید. فضاسازیهای شهری، برپایی موکبهای عزا در سطح شهر، دمام زنی و اجرای مارش عزا، حرکت نمادین قافله اسرا، مداحی و عزاداری و قرائت زیارت اربعین در این روزها در شهر پرشور و پررنگ شده است.
دانشگاه علوم پزشکی بابل هم موکب جاماندگان اربعین را در حیاط دانشگاه برقرار کرده است. موکبی که به مدت دو روز در محوطه دانشگاه برپا میماند. به همین بهانه با معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی مازندران؛ سیدمهدی پیشنمازی که از کارشناسان پژوهشی قرآن کریم هم هستند گفتوگو داشتیم که براستی نقش انگیزههای اصیل و معنوی در حرکتهای عظیم اجتماعی را چطور میبینند؟ چرا و چگونه راهپیمایی نمادین اربعین در داخل کشورمان در مدت زمان کمی تبدیل به یک نماد بزرگ اجتماعی و فرهنگی شد؟ این مناسکسازیها، این پویشهای مردمی برای چیست؟ چطورآنقدر پرشورانه استقبال میشود؟ مردم با چه هدفی در این پیادهرویهای محلی و شهری قدم برمیدارن؟
_ انگیزههایی که به آن اشاره کردید همه برگرفته از شاخصهای اصیلی هست که پیامبر اکرم(ص) برای ما به یادگار گذاشته که همان قرآن و عترت است. مانند شرکت سیل عظیمی از مردم جهت حضور در جبهه نبرد در سالهای دفاع مقدس و دفاع از حرم که برگرفته از دعوت قرآن و ائمه اطهار به حضور در میدان جهاد است. یا راهپیمایی روز قدس و ۲۲ بهمن که ماهیت استکبارستیزی دارد و در جای جای قرآن کریم به آن اشاره شده، یا حضور پر رنگ مردم و شکل دادن اجتماعات بزرگ غدیر و پیاده روی اربعین و امثال آن.
اینها همان جلوه زیبای «واعتصموا بحبلالله جمیعاً ولاتفرقوا» هست که به این اشکال در بین جامعه اسلامی ناب خودنمایی میکند. سالهاست که شیعیان جهان و به خصوص مردم ایران عاشقانه در راهپیمایی عظیم اربعین در عراق حضور دارند. با گذر زمان و تأثیر رسانه در انتقال حال خوب معنوی این سفر، مردم ما دوست دارند این حال و هوا را در شهرهای خود شبیهسازی کنند و با آن همراه باشند.
اصلاً به نظر بنده این یک تقسیم کار ناخواسته است که عدهای به پیاده روی اربعین رفته و در آنجا حضور دارند و عدهای در ایران حال و هوا پیادهروی اربعین را شکل داده و طعم شیرین آن را به مردم میچشانند و دیگران را با خود همراه میکنند. هر جایی هم که مردم حضور پر رنگ داشتند، آن حضور تبدیل به یک نماد اجتماعی و فرهنگی شده است که نمونههای مختلف آن را در مناسبتهای ملی و مذهبی شاهد بودیم و هستیم.
مثل یک رسالت همدلی است. اینکه میگوییم رسالت همدلی یعنی هر کسی به نوعی دوست دارد این لشگر عظیم اباعبدالله را یاری کند. اینکه ما احساس میکنیم یک وظیفه نانوشته بر عهده ماست. دل همان دل است. چه در عراق باشد چه در ایران. دقیقاً مثل زمان جنگ که هر کسی با هر توانی و در هر جغرافیا که میتوانست در آن میدان جهاد حضور داشت یا در خط مقدم یا در پشت خط مقدم. مهم این بود که همه مردم مصداق بارز «إن تنصروالله» بودند. فقط جغرافیا متفاوت است. عدهای در عراق پیاده روی میکنند و موکب میزنند. عدهای در ایران. همه دوست دارند در این کشتی نجات حضور داشته باشند و اینجا جغرافیا به این پهنا چه زیبا کشتی بزرگ هدایت را در اذهان ما شکل میدهد و مردمی که در این مسیر عاشقانه دلها را با اباعبدالله همراه میکنند آمادگی گذشتن از جان خود را هم دارند، حالا چه رسد به گذشتن از مال که هر کسی در حد توان خود البته در این مسیر همراه میشود. اینجا خط مقدم است، هر چه میکاریم جوانه میزند.
میثم رنجبر؛ مسئول کانونهای ادبی کتابخانههای عمومی مازندران و مسئول انجمن شعر بابل، دبیر اکثر جشنوارههای شعری استانی و ملی در استان، شاعر برگزیده دفاع مقدس و دارنده بیش از سی رتبه کشوری در عرصه شعر: یکی از عوامل رشد این حرکت عظیم اجتماعی در خیابانهای ایران را میتوان خلاقیت خوب مبتکر یا مبتکران آن دانست که با تکرار این برنامه و گسترش این مدل حرکت فرهنگی در بسیاری از شهرهای کشور تبدیل به یک فرهنگ خوب در کشور شد. این فرهنگ خیلی خوب از جمله رویشهای دینی و مذهبی است که بعد از انقلاب شاهد آن هستیم.
البته حس خوب این پیادهروی که در دل انسان هم حال خوب دینی و حسینی و در نهایت حال الهی نیز ایجاد میکند هم بسیار مهم و تأثیرگذار است و هر حرکت فرهنگی را باید طوری برداشت و الگوسازی کرد که دچار مسائلی همچون بدعت و انحراف نشود. ایمان و اعتقاد مردم به دین و مذهبشان و عمق باورهای دینی در دلهای مردم مهمترین علت در ایجاد این حرکت عظیم اجتماعی است. دین باوری و در واقع رشد فکری و رشد اندیشههای دینی در هر فرد وقتی رقم میخورد، خود به خود شکل اجتماعی و موجی مردمی به خود میگیرد.
هر الگو و طرحی که به افزایش عمق بخشیدن به باورهای دینی و مذهبی مردم کمک کند باید حمایت شود و ترویج و تبلیغ شود. طرحها و رویشهایی از این دست که نه تنها بدعتآور نیستند و حتی انتفاع دینی و ایمانی برای مردم دارند باید حمایت و تقویت شوند. اینها برای تقویت دینی مردم بسیار مفید است. اگرچه پیامدهای مثبتی همچون افزایش روحیه همدلی، بسیج کنندگی مردم متدین و نشاط اجتماعی و نشاط دینی در مردم را به همراه دارد.
من منکر مشکلات اقتصادی مردم نمیشوم اما در کل کشور با مؤلفههایی شناخته میشود، مردم ما فهم دینی را همچنان نگهدار خویش میدانند، نه انباشته شدن شکم را. یعنی مردم باورشان در جمهوریت کشور در مجموع دیدن همه مؤلفههای فرهنگی، تربیتی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی به نتیجه میرسد و آنگاه در انتخاب مسیر تصمیم میگیرند. این بسیار نکته مهم و ظریفی است. اینکه مردم بسیار باهوش هستند و ترجیح اولویتها را به خوبی تشخیص میدهند. رابطه علت و معلولی را بسیار خوب میفهمند و در نهایت این خود مردم هستند که صلاح حمایت از یک مقوله بر مقوله بعدی را درستتر انجام میدهند. امیدوارم هنوز روزهای باشکوهتری را در این جلوههای دینی و ایمانی مردم شاهد باشیم.
شاعر و فعال فرهنگی؛ زهرا بشری موحد: از دوران عباسی تا پایان حکومت صدام بر عراق، کربلا یک سرزمین مقدس اما ممنوعه بود. سرزمینی که بخش اعظم شیعیان در حسرت زیارتش بودند. این حسرت و دستنیافتنی بودن سرزمین کربلا، طی نسلها در ذهن و قلب شیعه نهادینه شده است. بعد از حکومت صدام و سهل شدن راه، به مرور سفر به کربلا از یک آرزوی بزرگ به یک سفر عادی در جامعه شیعه بویژه ایران تبدیل شد. سال ۹۲ فقط پنجاه هزار ایرانی در مراسم اربعین شرکت کردند اما طی ده سال اخیر تقریباً سهم ایرانیان حدوداً صد برابر شده. آن مرد عراقی که تا پیش از این دشمن ایرانی بوده، حالا بدون سایه حکومت، برادر و همسفر او است. بدنه مذهبی جامعه ایران که مهمترین سفر زندگیاش سفر به مشهد بوده، حالا میتواند با یک کشور، یک فرهنگ و یک گفتمان تازه شیعی روبهرو شود. علاوه بر حب و عشق امام حسین علیهالسلام، این تجمع فرهنگهای مختلف در کنار هم با یک هدف مشترک که آن هم رسیدن به کربلاست، خیلی جذاب است و متأسفانه این تکثر جذاب، در راهپیماییهای نمادین شهری خیلی کمرنگ است.
کسی که راهپیمایی عراق را دیده باشد، به پیادهروی در کوچه و خیابانهای شهرش راضی نمیشود و اصلاً آن جذابیت را برایش ندارد. مخصوصاً اگر در سایه تبلیغ و بنرهای فرمانداری و استانداری و حکومتی باشد اما در هر صورت از این مراسم نمادین هم استقبال خوبی میشود چون شرایط برای سفر همه مساعد نیست و خیلیها دلخوش به این هستند که با شرکت در این مراسم شبیه زائران کربلا باشند.
نقش رسانهها را هم نباید نادیده گرفت. در سالهای اخیر که شکاف بین بدنه مردم و حتی جامعه مذهبی، با لایههای بالایی حکومت بیشتر شده، این راهپیماییها و عزاداریها از یکطرف نشاندهنده این است که عشق امام حسین علیهالسلام ربطی به تفکرات سیاسی و حزبی و حکومتی ندارد، از طرف دیگر زیبایی حرکت اصلی در عراق هم همین استقلال و آزادگیاش از همه مرزبندیهای سیاسی و اجتماعی است.
زهرا تیموری؛ برگزارکننده اردوهای جهادی و فرهنگی: زبان دینداری مردم تغییر کرده است، فرم و محتوای عزاداریها هم، حالا پیادهروی به عنوان یک فرم آیینی تکثیر میشود، یکی دوسالی است که پیادهروی غدیر ترویج میشود یا مثلاً پیادهروی عزادارانه داریم که معروفترین آن نجف به کربلا تلقی میشود در حالی که پیادهروی تهران به ری با عنوان جاماندگان، پیادهروی قم به جمکران، پیادهروی از روستاهای اطراف مشهد به حرم و پیادهروی در روستاها بین دو مکان مقدس به عنوان یک فرم، آن هم نه فقط در زمان اربعین، در حال تکثیر است. مانند پیادهروی بزرگ جاماندگان اربعین دماوند؛ از امامزاده زینالعابدین کوهان تا امامزاده عیسی روستای زیارت.
ریشه آن به همان بحث مرتبط است که این فرمهای آیینی تابع تغییر اَشکال دینداری هستند و خیلی با ذائقه دینداری فردی همسو. چرا که نوعاً دینداری شهری امروزی، جنبهای کالایی پیدا کرده است، اینکه افراد هر شب انتخاب میکنند به کدام هیأت بروند. به همین دلیل است که میسنجند هر کدام چه چیزی برای عرضه دارند، لذا هیئات تبلیغات دارند تا مخاطب را صید کنند. پیادهرویها، واجد سویه فردیاند و سلسلهمراتب ندارد، زمان آغاز و پایانش دراختیار فرد است، در گوش خود مداحی یا سخنرانی خود را گوش میکند و در جهان مدنظر خودشان سیر میکنند. ویژگی مهم دیگر که پیادهروی را جذاب میکند بحث تفاوت جایگاه حضور زنان در متن عزاداری رسمی است که بسیار منحصر به فرد است، در بقیه آیینهای عزاداری، متن رسمی آیین دراختیار مردان است و زنان در حاشیه هستند و حداکثر مجلس خانگی دارند، مکانهای اصلی همچون مسجد و حسینیه و آیینهای اصلی دراختیار مردان است اما در پیادهروی، زنان هم در متناند. یک بعد دیگر نیز آن است که حتی گفتارها، گفتمانها و جریانهای مطرود شیعی نه فقط مطرود جریان فقاهتی، بلکه جریانهایی که بیرون از شیعه تلقی میشوند در آنجا حضور پیدا میکنند و به سیالیت ماجرا میافزاید.
اربعین طلیعه شکلگیری جامعه مهدوی و نشانه عملی و عینی امت اسلامی وعده داده شده در آخرالزمان است. این حادثه در همان سرزمین و در همان موقعیتی که روایتهای مربوط به آخرالزمان به آن اشاره کردهاند شکل گرفته و برای نخستینبار در تاریخ تشیع موفق شده است اجتماع مبتنی بر خیرخواهی، ایثار و ازخودگذشتگی را جایگزین اجتماع مبتنی بر ضرورت و نیاز که تمام تاریخ بشریت را شکل داده بود، کند.
اربعین حیات جدیدی برای زندگی بشر در کشور عراق و در جایی خارج از اجتماعات موجود شکل داده و زندگی وعده داده شده در آخرالزمان را برای مدت دو هفته به صحنه آورده است. علت اشتیاق تمام نشدنی مردم به این آیین و فراگیری جهانی آن نیز، همین خصلت منحصر به فرد آن است.
اربعین نخستین اجتماع بشری است که اساس آن به جای نیاز و احتیاج، ایثار و سخاوت است و به دلیل همین ویژگی خاصاش نیز دلهای مردمان در اقصی نقاط جهان شیفته آن شده و کسی که در آن حاضر بوده مشتاقتر میشود. بهشت وعده داده شده در همه ادیان و مکاتب یعنی اجتماع مبتنی بر مهر و ایثار، اکنون در میانه بهت و حیرت همه و از دل مذهب تشیع سر بر آورده و روز به روز فراگیرتر میشود. اهمیت اربعین بیشتر از آنکه در تعداد شرکتکنندگانش باشد، در کیفیت اجتماعش است.
هر کسی که با جانی آسوده از ذهنیت آشفته از مفاهیم، یکبار خود را به این سیل خروشان سپرده باشد بهتر از هر کسی در نزد خویش میداند که اربعین چیست و چرا اینچنین فراگیر شده است. هرچند در توصیفاتش اسیر مفاهیم ذهنیش باشد.
تمام نظامهای اجتماعی که دین در آنها وجود دارد، منابعی را برای آدمها ایجاد میکنند که بوی تجربه معنوی به افراد بدهد. عمدتاً در دینداری عامه، آیینهایی مثل نذر، قربانی و زیارت یا دین بارگاهی، ظرفیت چنین کارکردی را به میزان بالایی دارند. در تشیع، عزاداری هم به این موارد اضافه میشود. در کنار این نیاز به برساخت تجربه معنوی در جوامع دینی، شواهد نشان میدهد ذخایر معنوی برای ما ناکارآمد شدهاند. این دستگاه آنقدر دقیق کار میکند که خیلی از آدمها، از اینکه اربعین نرفتهاند، عذاب وجدان میگیرند.
مهدی مهدیزاده؛ فعال فرهنگی و جهادی در بسیج: یکسری علل کلیدی وجود دارد که آنها میتوانند زمینه تسهیلکنندهای برای پیادهروی اربعین بشوند. اولین عامل کلیدی این است که افراد در چنین مناسکی میتوانند از زندگی روزمره فاصله بگیرند. من در عمده این مناسک از پیادهروی اربعین گرفته تا پیادهروی جاماندگان حضور داشتهام، یکی از مهمترین وجوهی که این وسط ترغیبکننده است این است که آدمها در یک مقطع کوتاه از فضای پرتنش و پرمسأله رها میشوند و از روزمرگی کنده شوند. گرچه این مقطع کوتاه، خود رنجهایی دارد اما شخص آن را برمیگزیند تا رنجهای مستمر را برای مدتی کوتاه فراموش کند. این مقطع، سختیهای زیادی دارد اما اتفاقاً در همین چیزی که به دشواری تجربه میشود این امکان فراهم میشود تا از فضا روزمره جدا شوند. به نظر میرسد اولین عامل پایهای که در مناسک دفعی و مقطعی وجود دارد و باعث میشود یکباره فوران کنند، همین کندهشدن از فضا ناسوتی و روزمره است.
عامل دوم، امر ناب و قدسی است. چون افراد میتوانند با سفر رفتن و تعریف کردن یک کاری خود را از روزمرگی نجات دهند اما نکتهای وجود دارد که علت اول با علت دوم تکمیل میشود. یعنی میخواهم بگویم خصلت مناسکی مهم است و صرفاً فاصله گرفتن از روزمرگی، دلیل اصلی نیست. بلکه فاصله گرفتن بهمنظور تجربه کردن چیزی است که با امر قدسی و مشخصاً شخصیت اباعبدالله(ع)، پیوند دارد.
عامل سومی وجود دارد که به نظر من خیلی مهم است چون مغفول مانده، عامل رنج؛ دشواری که فرد در این مناسک مقطعی تجربه میکند یا به جان میخرد خودش علت است. دقت کنید اینها پیامد نیست بلکه علت است. پیادهروی اربعین با رنج و «شدن» همراه است، فرد این رنج را تحمل میکند تا در ورودی کربلا سلامی بدهد و برگردد، چون تراکم جمعیت به گونهای است که عمده افراد نمیتوانند خود را به حرم برسانند، اگر شخص صرفاً دنبال زیارت بود در بقیه ایام سال میتوانست به راحتی زیارت کند اما در پیادهروی اربعین شرکت میکند تا رنجی مقدس ببرد. یعنی رنج کشیدن برای همسانسازی خود با رنجدیده، رنجدیده یعنی اسطورهای که احتمالاً زمانی این مسیر را با غربت و دشواری طی کرده است. ماهیت رنج، تحمل بهخاطر دیگری است و این دیگری، اینجا امام حسین(ع) و خاندان ایشان است.
البته دیگری در وجهی دیگر، همین افرادی هستند که در پیادهروی حضور دارند. این رنج در مسیر، امکان پیوند و تعامل میان آدمها را نیز رقم میزند. در کنار این موارد، یکسری علل ثانویه دیگری نیز وجود دارد اما به عقیده من، وزن این سه علت را ندارند. از جمله امکان هویتیابی و تجربه هویتساز که از عوامل جزئی است.