نگاهی به زمزمه‌های بازگشت سلبریتی‌ها به تلویزیون

بودن یا نبودن سلبریتـی‌ها؛ مسأله این نیست!

این روزها مرور رسانه‌های فرهنگی، خبر از بازگشت کسانی می‌دهند که پشت نام خود پسوند سلبریتی را حمل می‌کنند. بازگشتی که صدای اعتراض و حمایت کسانی را بلند کرده است. برخی جریان بازگشت سلبریتی‌هایی مانند رضا گلزار و رشید‌پور و تنابنده را سیمای تحول نامیدند و برخی این بازگشت را یک فرصت‌طلبی توصیف کردند. فرصت‌طلبی از این ‌جهت که سلبریتی‌ها وقتی نیازمند می‌شوند با شوق زائدالوصفی به آنتن صداوسیما چنگ می‌زنند و البته که مدیران هم از آنها استقبال می‌کنند؛ اما دعواها و اختلافات مدیریتی بر سر مسأله بودن یا نبودن سلبریتی­‌ها بالاخره چه زمانی قرار است به یک جمع‌بندی منطقی عاقلانه ختم شود؟

هانی زند
نویسنده

اهمیت مسأله سلبریتی‌ها تا کجاست؟

سلبریتی به شخص یا چیزی اطلاق می‌شود که توسط تعداد زیادی از افراد شناخته می‌شوند؛ اما فراتر از این تعریف ساده، سلبریتی در دل فرهنگ عمومی دنیای جدید تعریف می‌شود که تحت سلطه صنایع فرهنگی، سرگرم‌کننده قرار دارد. سلبریتی‌ تنها از آن روی اهمیت ندارد که توسط تعداد زیادی از مردم شناخته می‌شود، بلکه از این جهت دارای اهمیت است که اقدامات سلبریتی، اثرات عاطفی قابل‌توجهی بر تعدادی از مردم به‌جای می‌گذارد. آنها نقشی فرهنگی را در نظام معنایی جوامع امروز بازی می‌­کنند. بازی که امروزه با توجه به رشد فراینده راه‌های ارتباطی اهمیت بیشتری یافته‌اند. ظرفیتی که اگر بدرستی مدیریت شود می‌تواند در جهت اهداف یک حاکمیت برای رشد یک جامعه به کار گرفته شود. با این‌حال سلبریتی‌ها در ایران همواره آن روی تهدیدآمیز خود را در این کشور نشان داده‌اند. معضلی که بیش از آنکه ناشی از عدم مدیریت سلبریتی‌ها باشد حکایت از پدیده‌ای دارد که در قالب فرهنگی ایران قابل ‌تعریف نیست. بررسی روند سلبریتی‌های داخلی نشان می‌دهد که معضل این پدیده جنبه‌های مختلفی دارد که سبب شده مدام دست حاکمیت بر زیر ساطور آنها گرفتار شود. آسیبی که تا یک دهه قبل تنها در ابعاد فرهنگی و سبک زندگی قابل‌تعریف بود اما امروز ابعاد تازه‌تری پیداکرده در بخش‌های سیاسی و امنیتی نیز اثرگذاری قابل‌توجهی دارند. اثرگذاری‌ای که در ایران با حوادث سال 1388 شروع شد و در سال­‌های 1389 و 1401 ابعاد وسیع‌تر و اثرگذارتری را درزمینه سیاسی و امنیتی از خود بروز داد. به همین خاطر سلبریتی‌های به خط شده امروز صداوسیما را می‌توان از جنبه‌های مختلف به‌نقد کشاند.

 

دوگانگی سلبریتی‌ها در فضای مجازی و رسانه ملی

رفتار سلبریتی­‌های به خط شده صداوسیما را می‌توان از جنبه‌های دیگری هم مورد نقد و بررسی قرارداد. سلبریتی‌ها در مکانیسم شهرت خود همواره رفتارهای دوگانه‌ای را از خود بروز داده‌اند. با این ‌حال، شواهد نشان می‌دهد که به‌دلیل سواد رسانه‌ای کم مردم، بسیاری از بینندگان شهرت و اعتبار را به این افراد مشهور نسبت می‌دهند و مجوز مجازی برای رفتار ترجیحی آنها ایجاد می‌کنند. در حوزه سازمانی نیز غالب مدیران با توجه به قدرتی که دارند در برابر چهره پوشالی سلبریتی‌ها استقلال خود را حفظ نمی‌کنند و همین سبب طبلکار شدن سلبریتی‌­ها می‌شود. همچنین مدیران حتی در فهم درست جایگاه سلبریتی­‌ها ناقص عمل کرده‌اند و نتوانسته‌اند یک تعامل صحیح با آنها داشته باشند؛ بنابراین پیش از هرگونه قانونگذاری و چهارچوب‌بندی حقوقی برای مدیریت سلبریتی ­باید از برجسته کردن و ورود سلبریتی­‌هایی که دچار این دوگانگی هستند جلوگیری شود. کسانی که فرهنگ رسمی و غیررسمی دارند از فضای عملکردی صداوسیما کنار گذاشته شوند چراکه خود این مسأله، ناخودآگاه افراد را به دوگانگی رفتاری سوق می‌دهد. حضور این سلبریتی­‌هایی که در فضای مجازی یک رفتار و در تلویزیون رفتار دیگری دارند آسیب‌های متعددی را بر جامعه تحمیل می‌کنند از جمله بازی با حس اعتماد مخاطب و دورویی و نفاق است و سوءاستفاده از اعتباری که از طریق رسانه ملی به دست آورده‌اند. ابتدایی‌ترین راه‌حل برای عبور از خسارات وارده از طرف این دسته از سلبریتی­‌ها حذف آنها از ذهنیت جامعه و پاک‌سازی معنا و مفهومی است که به‌غلط از طریق رسانه ملی به قهرمان تبدیل‌ شده‌اند.

 

«نه» فرهنگی به سلبریتی سازی

مرور روند و سبک زندگی سلبریتی‌ها نشان می‌دهد که آنها الگوی مناسبی برای مردم نیستند. بلکه از خط قرمزهای یک الگوی درست هم پا را فراتر گذاشته و به بدهنجارهای اجتماعی مبدل شده‌اند. در این شرایط نباید پذیرفت که تلویزیون به‌عنوان مهم‌ترین ابزار فرهنگ‌ساز، جامعه را با این گروه پیوند دهد.
درحالی‌که مدیران امروز تلویزیون تلاش می‌کنند تا کسادی بازار مخاطبان‌شان البته به‌زعم برخی را با حضور سلبریتی‌های سوخته جبران کنند که نگاهی منطقاً غلط است و از عدم توانایی در خلق مخاطب نشأت می‌گیرد. خلق مخاطب یعنی از دل یک تفکر مخاطبی خلق شود اما در روند مدیریتی امروز مدیران تلویزیونی یا حوصله آن را ندارند و یا اساساً بلد نیستند که مخاطب خود را خلق کنند بنابراین به سراغ مخاطب رسانه‌های دیگر می‌روند و با خدمت گرفتن قهرمانان رسانه‌های دیگر سعی می‌کنند تا فالوورهای آنها را به سیل مخاطبانشان اضافه کنند. این درحالی است که منطقاً فالوورهای سلبریتی رسانه دیگر، به بینندگان عادی تلویزیونی تبدیل نخواهند شد. درنهایت حضورشان پای تلویزیون به مدت حضور شخصیت محبوب‌شان محدود خواهد بود و همچنان ماهواره گزینه اول و آخرشان است. در این بازی تنها تلویزیون قهرمان رسانه‌های دیگر را که هیچ قرابتی با تعریف او از قهرمان ندارد به رسمیت می‌شناسد و در ابعاد وسیع‌تر آن را به سایرینی معرفی می‌کند که تا به امروز او را نمی‌شناختند. حمایت از تفکرات اشتباه در جامعه، ترویج سبک پوشش غربی در جامعه اسلامی و ایجاد حسرت‌های کاذب در دل مردم مخصوصاً جوانان، ترویج فرهنگ مصرف‌گرایی و سبک زندگی همراه با تجمل و ریخت‌وپاش و اسراف تنها بخش‌هایی از به رسمیت شناختن سبک زندگی کسانی است که بار دیگر تلویزیون اصرار دارد با بها دادن به آنها این الگوی مردود را در جامعه تبلیغ کند.

 

سلبریتی­‌ها مختصات و ریشه فرهنگ ایرانی ندارند

با توجه به اینکه سلبریتی­‌ها جایگاه ویژه­‌ای برای مخاطبان­شان دارند و مردم به آنها دل می‌بندند بنابراین بسیار مهم است تا مدیران در امر سنجش کیفی سلبریتی­‌ها اهتمام کامل داشته باشند و مدیران به‌دقت مراقب باشند تا مکانیسم شهرت افراد در مسیر درستی حرکت کند؛ به فکر آفات این پدیده باشند و تمام اجزا و جزئیات آن را مورد توجه قرار دهند. نگاه به یک مسأله و تلاش برای حل آن ابتدا نیاز به شناخت دقیق محیطی دارد که آن جریان در آن اتفاق افتاده است و نمی‌توان برای همه کشورهایی که سلبریتی در آنها نقش ایفا می‌کند یک نسخه پیچید و مشکل را حل کرد، می‌بایست نگاه جزئی‌تر و دقیق‌تری به این مسأله داشت؛ بنابراین برای بررسی کنش‌های یک سلبرتی در ایران نیاز است که اول شرایط اجتماعی- فرهنگی ایران برای حضور این‌گونه افراد در جوامع سنجیده شود و بعد از آن بتوانیم به تحلیل درستی از این نوع از کنشگری­‌ها دست‌ یابیم. امروزه شرایطی را که در ایران برای یک هنرمند یا سلبریتی حاکم است نمی‌توان با سلبریتی­‌های دیگر کشورها یکسان دانست.
مفهوم سلبریتی در ایران با تمام مختصاتش با مفهوم مجاهد فی سبیل‌الله جمع‌پذیر نیست. سلبریتی طراحی جبهه شیطانی عالم برای صف سبیل خداوند است و ریشه در اساطیر دارد و قطعاً دعوت انسان‌ها به خیر نه‌ تنها میسر نمی‌شود بلکه سریعاً به ضد خود تبدیل می‌شود. انقلاب اسلامی برای الگوسازی و زدودن الگوهای غیر رحمانی باید به سراغ الگوی قرآنی برود. الگویی که در این چهل سال هر زمان به آن اقبال شد تسخیر قلوب کثیری از انسان­‌ها را به همراه داشته است. خداوند در سوره یوسف نمونه کاملی از این الگو را ارائه می‌دهد. در الگوی یوسف(ع) مشخص می‌شود تفاوت یوسف و سلبریتی در امکانات ظاهری او مانند زیبایی، مال، شهرت و مقام خلاصه نمی‌شود. هیچ سلبریتی از نظر زیبایی با حضرت یوسف قابل‌ مقایسه نیست یا از نظر شهرت و مال که عزیز مصر است و در کتاب آسمانی خداوند 13 صفحه به داستان زندگی او اختصاص‌یافته است. (و این‌گونه خداوند تو را انتخاب می‌کند و به تو علم احادیث می‌آموزد و نعمتش را بر تو خاندان یعقوب تمام می‌کند) این آیه و آیه معرفی یوسف(ع) در داستان است اما ارجاع تمام آیه به خداوند است و از همین ابتدا به مخاطب القا می‌شود که یوسف هر چه دارد از خداوند است. بدون خدا هیچ است حتی هیچ اشاره‌ای به نقش یوسف در این نعمات نمی‌شود. حتی نجات یوسف از امتحان خلوت زلیخا را هم خدا به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید اگر برهان پروردگارش را نمی‌دید او نیز به گناه آلوده می‌شد.
یوسف(ع) آینه تمام‌قد خداوند است و انسان­‌ها را به سمت او رهنمون می‌کند. او در تمام طول داستان برای مطرح‌شدن و دیده شدن خود هیچ اقدامی نمی‌کند و شهرتش از جانب خداوند است و این خواست خداوند است که او را از قعر چاه به عزیزی مصر می‌رساند. او در مسیر ولایت رنج­‌های بسیاری را متحمل می‌شود و توسط برادرانش متحمل تهدید و توهین می‌شود اما نه ‌تنها هیچ‌گاه از خداوند طلبی ندارد بلکه در تمام طول داستان شاکر خداوند است که او را برای این مسیر انتخاب کرده است. او تمام دغدغه‌اش خارج نشدن از ولایت الهی است تا جایی که زندان را به خروج از ولایت الهی ترجیح می‌دهد.
با توجه به الگوی قرآنی در مقام مقایسه با چهرهای شاخص و سلبریتی‌­های امروز و آنچه در فرهنگ ما به‌عنوان چهره محبوب شناخته می‌شود تفاوت‌های بسیاری است. تفاوت نخست تمایلی به دیده شدن نداشته باشند با تمام کاستی نسبت به بستری که از آن رشد کرده‌اند حس طلبکاری نداشته باشند و موفقیت خود را نه به‌واسطه توانایی خود بلکه لطف الهی بدانند.
با تمام این اوصاف مشخص نیست که مدیران فرهنگی با کدام منطق، هنوز بر سر این سلبریتی­‌ها اصرار دارند و معلوم نیست یک خطا را چند بار دیگر باید مرتکب شوند تا متوجه شوند که این فرهنگ برای ما آورده‌ای ندارد. فرهنگ سلبریتی پروری اساساً یک پدیده یونانی است و با پوشاندن لباس ملی نمی‌توان آن را بومی‌سازی کرد. در گام اول باید این فرهنگ در ذهن مدیران اصلاح شود تا بتوان آن را در آنتن ملی نیز اصلاح کرد.