وقتـی همــه کـاره خـــودمــانـیم

در باب مصرف و حضور در شبکه‌های اجتماعی

سارا مؤمنی
دانشجوی دکترای مدیریت رسانه

سفره یا میز غذا را در نظر بگیرید، دورش نشسته‌ایم و مادر یا بزرگتر خانه برایمان غذا می‌کشد. کم و زیاد بودنش، اینکه چه زمانی نوبت ما می‌شود که غذا را برایمان بریزد، اینکه اصلاً چه غذایی است، اینکه چطور شروع به خوردنش کنیم، اینکه نظر بقیه درباره غذا چیست، اینکه بعد از اتمام غذا چه حسی داریم؛ اگرچه ممکن است به خیلی از اینها بر مبنای عادت توجه نکرده باشیم و در آن ریز نشده باشیم، اما باید بگویم آن غذا، خوراک و تغذیه، کم و کیف و چگونگی مصرفش روی جسم و روح ما اثرات خودش را می‌گذارد.
 مثلاً می‌دانیم که پرخوری عصبی اغلب آدم‌ها را چاق می‌کند و آرام غذا خوردن از چاقی جلوگیری می‌کند. همین را  نسبت با مصرف رسانه‌ها داریم. ما از رسانه‌ها استفاده می‌کنیم و محتوای آن را مصرف می‌کنیم. با این تفاوت که ظاهراً دیگر مادر و بزرگتری نیست و کم‌وکیف و همه‌چیزش با خودمان است.
 خودمان (آگاهانه یا ناآگاهانه) انتخاب می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم که چطور مصرف کنیم. بشقابی سفید و بزرگ را در نظر بگیرید که انواع و اقسام وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های جدید مانند شبکه‌های اجتماعی در آن جمع هستند که انبوه محتوا از عکس و متن گرفته تا ویدیو و تولیدات دیگر؛ چه زمانی، چرا، چطور و چقدر این غذا را در بشقابمان بکشیم و بخوریم؟

«اتساین(@) قاشق سحرآمیز» یا «اتساین(@) خودمان»؟
رسانه‌های جدید که شبکه‌های اجتماعی هم شامل آنها می‌شوند، یک ویژگی مشترک دارند و آن تعاملی بودن است؛ یعنی ما می‌توانیم در شبکه‌های اجتماعی با هم ارتباط، گفت‌و‌گو و تعامل داشته باشیم. انواع کلاس‌ها، جلسات، گفت‌و‌گوهای رسمی و غیررسمی و دوستانه در این فضا امکان‌پذیر است. این یعنی واسطه‌ای میان ما و دیگران قرارگرفته و در زمان‌ها و مکان‌های مختلف ما را به هم وصل می‌کند، بدون اینکه نیاز به حضور فیزیکی

داشته باشیم.  این ویژگی در ابتدای آمدن شبکه‌های اجتماعی هرچقدر که جادویی و جذاب و پرکاربرد به نظر می‌رسید، همانقدر و بیش از آن حتی، کم‌کم اثرات منفی‌اش را نشان داد. البته، نه به این معنا که خودش منفی باشد، بلکه استفاده از آن در میان افراد به‌عنوان کاربر و نه مخاطب منفعل، تغییرات شکلی داد.
 آدم‌ها شروع کردند به از خود حرف زدن و نوشتن. ناشناخته بودن فضا در ابتدا برای خیلی‌هایمان این‌طور بود که با اسم و عکس آرشیوی و تزئینی وارد این فضا شدیم و عکس و اسم خودمان را نگذاشتیم؛ اسامی گل و گیاه و طبیعت و خارجی و مخفف با عکس‌های تار و تیره و در سایه و یا عکس گل و مکانی دیدنی یا یک نوشته. اما آرام آرام این جریان تغییر کرد. احساس کردیم که هرچقدر خود واقعی‌مان با اسم و عکس واقعی باشیم در این فضا احساس بهتری داریم.
 صفحات اجتماعی آرام آرام با اسم و عکس منتشر شد و دیدیم که این‌طوری بیشتر و با خیالی راحت‌تر یکدیگر را «می‌پسندیم» و «دنبال می‌کنیم.» این بخش خنثی قضیه حضور ما در شبکه‌های اجتماعی شد. وقتی نوشتن از خودمان، روزمره، نظراتمان درباره جامعه و مسائل مختلف را شروع کردیم، وقتی عکس‌های مختلفی از خودمان و هرچه که دوست داشتیم، منتشر کردیم، در واقع این اجازه را دادیم که کاربران دیگر ما را ببینند، بشنوند، بخوانند و
 نظر بدهند.
 این «نظر بدهند» همیشه به مذاقمان خوش نمی‌آید. برای همین صاحبان فضای رؤیایی و جادویی شبکه‌ها با آن همه امکانات دست‌به‌کار شدند و امکاناتی مانند بلاک کردن را در اختیار ما کاربران گذاشتند تا آدم‌های اطراف‌مان و شبکه‌مان را محدود کنیم.
 اما مگر چقدر می‌شود آدم‌ها را محدود کرد؟! مگر این همان فضای جادویی گسترده بی‌مکان و بی‌زمان نبود که آرزویش را داشتیم؟ بهتر است اگر تبعاتش را نمی‌پذیریم، آگاهانه انتخاب کنیم در بشقاب‌مان کی، چه چیزی، چرا و چطور بریزیم، چون بقیه هم آن را می‌بینند، می‌شنوند، دستکاری می‌کنند و حتی ممکن است دورش بریزند.

غذای مسموم نذر هم نکنیم!
شبکه‌های اجتماعی یک امکان در اختیار ما قرار می‌دهند. اینکه علاوه بر بروز و نمایش خود، چیزهای دیگری را که خوشمان آمده یا تأیید می‌کنیم در صفحه خودمان منتشر کنیم. این اتفاق در شبکه اجتماعی توئیتر (که البته پرنده آبی خوشخوان توئیتر رفته و حالا یک ایکس سیاه جای آن را گرفته) اتفاق می‌افتد. آدم‌ها مطالب یکدیگر را ریتوئیت یا بازنشر می‌کنند.  اتفاق خوبی است. ممکن است چیزی بخواهید بگویید، اما نتوانید یا کسی دیگر آن را بهتر و قشنگتر گفته باشد، شما هم همان را تأیید می‌کنید و بازنشر می‌دهید. اما ماجرا همیشه این‌طور پایان خوش ندارد. خیلی وقت‌ها توئیت اصلی ممکن است خودش یک قضاوت و نظر شخصی، غیر علمی، ناآگاهانه و اشتباه باشد. آن‌وقت علاوه‌براینکه دنبال‌کنندگان او گمراه شده‌اند، ما هم به دست خودمان دوستان‌مان و دوستان دوستان‌مان را گمراه کرده‌ایم و این یعنی غذای مسموم مانند ویروس کرونا و با سرعتی بیشتر از آن را نذر هم کرده‌ایم و به خورد مغز و روح هم داده‌ایم. این محتواها لزوماً این‌طور نیست که دروغ یا اشتباه باشد. گاهی بازنشر بعضی واقعیات غیرضروری با درجه خشونت بالا و یا بازنشر برخی افشاگری‌ها از افراد معمولی مانند اسکرین‌شات گرفتن از چت‌ها و گفت‌و‌گوهای خصوصی، «دیدن» و «بازنشر» یا «تشویق دیگران به دیدن» یک ویدیو افشاگر، اخلاقی و درست نیست؛ نه تنها درد مفاصل و دل‌پیچه حاصل از این غذای مسموم به خود ما هم می‌رسد، بلکه در درازمدت از اینکه ما هم از دیدن ویدیو یا سند غیرضروری اما افشاگر و مربوط به آبروی یک فرد، حس خوبی نخواهیم داشت و هم از بازنشر آن احساس گناه خواهیم کرد. اصطلاحاً چیزی که خیر دنیا و آخرت ندارد و صرفاً در جو کنجکاوی، افشاگری و تخریب رسانه‌ها وجود دارد، همان غذای مسموم است که می‌توانیم با رد کردن آن و نادیده‌ گرفتنش آن را به چاله‌های سیاه فراموشی شبکه‌های اجتماعی ببریم؛ همانجایی که به آن تعلق دارند.

ما مکلف به قضاوت و نظر نیستیم!
سیل گسترده اطلاعات و محتوا در شبکه‌های اجتماعی نوعی از رسانه‌زدگی و شاید بی‌حسی موضعی را در ما می‌آورد که دیگر حواسمان نیست خودمان چه کسی هستیم، چه دانش و تخصصی داریم و درباره چه چیزی می‌توانیم و باید حرف بزنیم. تصور کنید یک هنرمند نقاش در شبکه اجتماعی درباره سبک معماری ساختمان‌های جدید شهرداری حرف بزند و نظر بدهد. یا یک ریاضیدان فلان شخصیت ادبی را قضاوت کند یا یک آرایشگر درباره بیماری کبدچرب حرف بزند!(اتفاقی که همین روزها در شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم... اغلب افراد درباره همه‌چیز حرف می‌زنند.) چه اتفاقی می‌افتد؟ اطلاعات سطحی، دست چندم، انحراف یافته و اشتباه را در بشقاب‌مان می‌ریزیم و هر روز آن را مصرف می‌کنیم و بقیه هم مصرف می‌کنند و مانده‌اش را فردا مصرف می‌کنیم و این فرایند تمامی ندارد. اگر در این جریان قرار بگیریم، نه تنها احساس ناکافی بودن بهمان دست می‌دهد و خود را ملزم می‌دانیم که درباره همه‌چیز حتماً نظر بدهیم که از بقیه در این جریان عقب نمانیم، بلکه اضطراب ناشی از مورد قضاوت قرار گرفتن خودمان هم دامن‌مان را همیشگی و مستمر
خواهد گرفت.
نتیجه، اول این نکته را بهتر است در نظر داشته باشیم که حضور و فعالیت در شبکه‌های اجتماعی تبعات مثبت و منفی خودش را دارد که اگر تبعات مثبت آن مانند پسندیده شدن و پیدا کردن دوستان زیاد و گستردگی شبکه اجتماعی به مذاقمان خوش آمده، باید خودمان را برای تبعات منفی آن مانند قضاوت شدن، بلاک شدن و در موج و جریان قرار گرفتن نیز بپذیریم. هرچند، تصمیم به مصرف درست، با مقدار درست، در زمان درست، بهترین انتخابی است که می‌توانیم برای مصرف رسانه شخصی‌مان داشته باشیم. دوم اینکه اگر می‌خواهیم واقعاً در کم کردن تبعات منفی این فضا مؤثر باشیم، آگاهی، کم حرف زدن اما عمیق بودن، نادیده گرفتن بسیاری از اخبار و محتواها، در جریان و موج قرار نگرفتن و درباره هرچیزی نظر ندادن را استراتژی شخصی خودمان برای حضور و فعالیت در این فضا قرار بدهیم.