معرفی سه سیتکام معروف برای گذراندن نیمه دوم تعطیلات تابستانی

سریال‌هــــــــــــــــــــــــای 20 دقیقه ای

زمستان سال 98، کمی‌ قبل از ‌اینکه میهمان ناخوانده‌ای به نام کرونا وارد زندگی‌هایمان بشود، دچار بحرانی شده بودم که من را آرام آرام به سمت افسردگی سوق ‌می‌داد. همان روزها که حتی حوصله و توان بیرون رفتن از اتاقم را هم نداشتم، به پیشنهاد یکی از عزیزترین‌هایم شروع به دیدن یکی از معروف‌ترین سیتکام‌های امریکایی کردم. غرق شدن در دنیا‌ این سریال و ماجراهایی که برای شخصیت‌ها اتفاق ‌می‌افتاد، تا حد زیادی کمکم کرد تا از حال و هوای غمگینی که داشتم فاصله بگیرم. حدوداً یک ماه بعد کرونا روال زندگی همه را بهم ریخت و خانه‌نشین شدیم. قرنطینه و خانه‌نشینی، بهانه‌ای شد برای غرق شدن من در دنیای سیتکام‌هایی که تا آن روز بارها نامشان را شنیده بودم ولی فرصت دیدنشان را نداشتم. این روزها که نیمه اول تابستان را گذرانده‌ایم و کمی ‌بیشتر از یک ماه از تعطیلات باقی مانده، گرانی وحشتناکی که هر روز در حال بیشتر شدن است باعث شده سفر رفتن برای خیلی از ما غیرممکن شود، حتی رفتن به سینما، تئاتر، کنسرت و شهربازی نیز الان جزو تفریحات گران‌قیمت به حساب ‌می‌آید. به همین دلیل برای گذراندن ادامه تعطیلات تابستان پیشنهاد‌ می‌کنم به تماشای سیتکام‌های معروفی بنشینید که‌ می‌توانند یک ساعتی در روز شما را از اضطراب و غصه و نگرانی مشکلات و دغدغه‌های روزمره دور کنند.

نوشین تقیلی
نویسنده

سیتکام چیست؟
پیش از ‌اینکه سراغ معرفی چند سیتکام معروف برویم، ابتدا بهتر از است با‌ این ژانر سریال آشنا شویم. سیتکام (یا کمدی موقعیت/situation comedy) روایتگر ماجراهایی است که برای مجموعه‌ای ثابت از بازیگران در چند مکان محدود اتفاق ‌می‌افتد. معمولاً گروه بازیگرانی که در سیتکام حضور دارند، دارای ویژگی‌های شخصیتی کاملاً متفاوت با یکدیگر هستند و همین مسأله موجب به وجود آمدن موقعیت‌های طنز در هر قسمت‌ می‌شود. سیتکام‌های تلویزیونی غالباً چهار ویژگی مشترک دارند: گروه بازیگران ثابت، لوکیشن محدود، صدای خنده تماشاگران در پس زمینه و مدت زمان کوتاه.  هر قسمت از سیتکام‌ها بین بیست دقیقه تا نیم ساعت است و همین مسأله باعث ‌می‌شود دیدن آنها راحت‌تر شود. شما به راحتی‌ می‌توانید حتی زمانی که در مترو، تاکسی و اتوبوس در حال رفتن به محل کار خود هستید یا زمانی که در اتاق انتظار مطب دکتر نشسته‌اید، یک قسمت از ‌این سیتکام‌ها را ببینید و کمتر از ترافیک و شلوغی خیابان‌ها و بدقولی دکترها عصبی شوید. برخی از سیتکام‌ها به صورت زنده و در حضور تماشاگران فیلمبرداری ‌می‌شوند و از صدای خنده آنها در پس زمینه سریال استفاده‌ می‌شود. در سایر سیتکام‌ها نیز شما صدای ‌این خنده‌ها را در موقعیت‌های طنز ‌می‌شنوید. من بارها از کسانی که طرفدار ‌این ژانر نیستند شنیده‌ام که صدای ‌این خنده‌ها تمرکزشان را بهم ‌می‌زند؛ ولی به عنوان یک معتاد به‌ این ژانر به شما قول‌ می‌دهم نهایتاً بعد از دیدن ده قسمت، دیگر متوجه ‌این صدای خنده نمی‌شوید. کافی است که صبور باشید و بعد ‌می‌بینید که چه لذت بزرگی در نتیجه ‌این صبر نصیبتان ‌می‌شود.

سیتکام از چه زمانی وارد
تلویزیون شد؟
اصطلاح «کمدی موقعیت» یا «سیتکام» تا دهه 1950 استفاده نمی‌شد. اگرچه نمونه‌های رادیویی ‌این ژانر از رادیو پخش ‌می‌شد. اولین سیتکام تلویزیونی، «پیشرفت پینرایت» بود که بین سال‌های 1946 تا 1947 در 10 قسمت سی دقیقه‌ای از شبکه بی‌بی‌سی بریتانیا پخش شد. پس از آن با فراگیر شدن تلویزیون، امریکایی‌ها کنترل ‌این ژانر را به دست گرفتند. تهیه کننده و کارگردان امریکایی، ویلیام اشر، به نوعی پدر ژانر سیتکام به حساب ‌می‌آید. او بیش از بیست مجموعه کمدی از جمله «من لوسی را دوست دارم» را از دهه 1950 تا 1970 کارگردانی کرد.

محبوب‌ترین سیتکام‌های امریکایی
انتخاب سیتکام محبوب، مثل انتخاب طعم بستنی مورد علاقه است. تقریباً همه از طعم بستنی لذت ‌می‌برند، اما یکی عاشق بستنی با طعم طالبی است و یکی دیگر بستنی توت فرنگی را با هیچ چیز دیگری عوض نمی‌کند. بیشتر مردم هم از دیدن کمدی‌های موقعیت لذت‌ می‌برند، اما وقتی پای انتخاب بهترین‌ها وسط‌ می‌آید، می‌تواند یک بحث و جدل اساسی بین طرفداران‌ این ژانر رخ دهد. بنابراین من برای معرفی سراغ سه سیتکام معروف رفته‌ام که تقریباً همه مخاطبان ‌این ژانر آنها را دوست دارند، چیزی شبیه به بستنی شکلاتی در بین طعم‌های مختلف بستنی.

فرندز (دوستان)
حتی اگر اصلاً اهل فیلم و سریال خارجی نباشید، بعید است تصویر بازیگران و لوکیشن‌های فرندز را روی دفترچه یادداشت و تی شرت و سایر اکسسوری‌ها ندیده باشید. سیتکام فرندز از سپتامبر 1994 تا‌ مه ‌‌2004 در ده فصل و 236 قسمت از شبکه ان بی‌سی پخش شد و در سال 2002 فصل هشتم آن برنده جایزه بهترین سریال کمدی شد. هر قسمت فرندز بین 20 تا 22 دقیقه است و داستان زندگی 6 دوست به نام‌های راس، مانیکا، ریچل، چندلر، فیبی و‌ جویی را نشان‌ می‌دهد. شاید بهترین توصیف برای سریال فرندز، نام موسیقی تیتراژ آن باشد: «من آنجا پیش تو خواهم بود/ I’ll be there for you». همه ما بعد از دیدن‌ این سریال، به داشتن اکیپی دوستانه مانند بازیگران فرندز فکر کرده‌ایم. گروهی که باوجود تفاوت‌ها، مشکلات و اختلافاتی که بینشان وجود دارد، در نهایت کنار هم هستند. فرقی نمی‌کند آن کسی که دچار مشکل شده فیبی است که سال‌ها بی‌خانمان بوده یا ریچل که از دوره نوجوانی ماشین مدل بالا و کشتی تفریحی داشته است. اعضای گروه کنار هم هستند، همیشه و همه جا.

چگونه با مادرتان آشنا شدم
(How I met your mother)
سریال چگونه با مادرتان آشنا شدم که طرفدارانش آن را به اختصار «های مت»‌ می‌نامند، همان فرشته نجات من در دوران افسردگی بود. داستان زندگی پنج دوست که مانند گروه دوستانه فرندز بسیار با هم متفاوت هستند. تد، شخصیتی است که سریال حول محور تلاش او برای آشنا شدن با دختر رؤیاهایش و ازدواج با او‌ می‌چرخد. رابین زیبا و جذاب کانادایی که برای رسیدن به هدفش به امریکا مهاجرت کرده است. لیلی و مارشال، زوج رومانتیکی که باعث ‌می‌شوند هرکسی که آنها را‌ می‌بیند هوس تشکیل خانواده کند.
های مت یک سال بعد از اتمام فرندز روی آنتن رفت و از سپتامبر 2005 تا مارس 2014 از شبکه سی بی‌اس پخش ‌می‌شد.‌ این سیتکام در مجموع 208 قسمت 20 دقیقه‌ای بود که در 9 فصل پخش شد. تعدادی از طرفداران فرندز معتقد هستند که چگونه با مادرتان آشنا شدم کپی شده از فرندز است.‌ این دیدگاه‌ می‌تواند به دلیل ویژگی‌های مشترک سیتکام‌ها درست باشد، ولی در حالت کلی نحوه شخصیت‌پردازی و روایتگری ‌این دو سریال تفاوت زیادی باهم دارند.

تئوری بیگ بنگ
دو سال پس از شروع‌ «های مت»، شبکه سی بی‌اس شروع به پخش یک سیتکام دیگر نیز کرد. تئوری بیگ بنگ، سریالی که در سپتامبر 2007 شروع شد و بعد از 12 فصل و 279 قسمت در مه ‌‌2019 به پایان رسید. تئوری بیگ بنگ از نظر درونمایه و نوع داستان‌پردازی با فرندز و‌ های‌مت متفاوت است. داستان چهار دانشمند است که با هم دوستی صمیمی دارند و همه در دانشگاه کل تک پسدینا کار ‌می‌کنند و همسران آنها که به مرور به سریال افزوده‌ می‌شوند. شلدون، شخصیت اصلی سیتکام است که باوجود اعصاب خوردکن بودنش نمی‌توان او را دوست نداشت. پسر نابغه‌ای که در 14 سالگی مدرک دکترای فیزیک محض گرفته و بزرگترین هدف و آرزویش گرفتن جایزه نوبل است. زوج شلدون و ‌ایمی ‌فرح فالر، پروفسور عصب‌شناس، یکی از بامزه‌ترین و جذاب‌ترین زوج‌های تلویزیون و سینما محسوب ‌می‌شوند. لئونارد‌ هافستادر که همکار و همخانه شلدون است و خلاف او اعتماد به نفس پایینی دارد، پنی بلوند و زیبا و همسایه روبه رویی لئونارد و شلدون که آرزو بازیگر شدن در سر دارد و با لئونارد ازدواج می‌کند، راجش کومار کوتروپالی که از هند به امریکا مهاجرت کرده و با لهجه انگلیسی بانمکش شما را شیفته خود‌ می‌کند، ‌هاوارد و ماجراهایی که با مادرش دارد و برنادت زیبا، همسر هاوارد، که وقتی عصبانی یا بدجنس ‌می‌شود باور نمی‌کنید ‌این حجم از خشونت در درون ‌این دختر کوتاه قد و ظریف وجود داشته باشد. برای من که از وقتی به خاطر ‌می‌آورم در حال درس خواندن بودم، تئوری بیگ بنگ جذاب‌تر از سایر سیتکام‌ها بود، مثل یک بستنی سنتی زعفرانی که داخل آن تکه‌های درشت خامه ریخته باشند.