در حافظه موقت ذخیره شد...
مخاطب دنجنشین ژست روشنفکری دارد
مصرف فضای مجازی در زندگی ایرانیها به حدی بالا گرفته که به مرز تهوع رسیده است. عبارتهایی از جمله اعتیاد به فضای مجازی، اقتصاد توجه، لایف استایل، سلبریتی، هشتگگذاری، کاهش مطالعه کتاب و بیماریهای روحی روانی مانند وسواس و ترس از دست دادن گوشی به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل شده است. هر روز با مرور اخبار سه خطی و ویدیوهای کوتاه، اشتهای وب را بیشتر و تارهای شبکههای اجتماعی را یک تاب دیگر به دور افکار و احساساتمان تنگتر میکنیم. اگر زمانی مخاطب منتظر توزیع اخبار و اطلاعات بود و این انتظار البته او را معتاد یا وسواسی نمیساخت، امروز با پدیده مخاطبان دنجنشین مواجهایم؛ گروهی از کاربران مجازی که از قضا علاقهمند به خط دادن به دیگران و ارائه درست و غلط به آنها هستند.
در ابتدای روی کار آمدن شبکههای اجتماعی این موضوع با نمایش دکوراسیون منزل، سفرها و خورد و خوراک آغاز شد. طولی نکشید که در کادرها خود آدمها نیز جاخوش کردند و لایفاستایلهای خود را با وعده شکلات و شیرینی به حلق کاربر کودکصفت ریختند؛ کاربری که نه اطلاعات کافی از تمیز درست و غلط داشت و نه خود را در موضع ضعف و نادانی میدانست. تمام آن خانوادههایی که تا دیروز برای خود حریم قائل میشدند، نمایش خود و خانههایشان را نمادی از روشنفکری، بهروز بودن، لاکچری بودن و متمایز بودن میدانستند. کپشنها از اشعار و نوشتههای این و آن دزدیده و یا کپیپیست میشد تا فلان ژست در پارک کوچه بالایی به عنوان ژست روشنفکری قملداد شود و اینکه کسی که این را پست کرده، آدم بسیار چیزدانی است.
مخاطب دنجنشین تقریباً تمامی کاربران را در برگرفته و ژستهای روشنفکری نیز ادامه دارد. در ادامه سوءمصرف فضای مجازی کاربران ایرانی به سمتی رفتند که درس اخلاق و خوبی به دیگران میدادند. با شعبدهبازی و مسخرهبازی و ادای زنها توسط مردان و ادای مردان توسط زنها، با ویدیوهای جدی روتوش شده و با برهنگی بیشتر، دوز روشنفکری بالاتر میرفت و همانی که نوشته بود این خوب است و آن بد، در دنیای واقعی مقابل آن را زندگی میکرد.
در چنین ملغمهای رفتار درست در فضای مهیا شده معنی نداشت و به واسطه اینکه مجازی بودن آن، این توهم را ایجاد میکرد که هر گندابی خالی کنی کسی یقهات را نمیگیرد و میتوانی در بروی، بازی با شعور مخاطبان دیگر نیز با جدیت، هم تولید و هم دنبال میشد. بسیاری از روابط دنیای فیزیکی به واسطه همین ژستهای فریبنده به چالش کشیده میشود و بسیاری از فانتزیهای مجازی توهمات جدی برای مصرفکننده به دنبال دارد. این افیون در عین حال که میتوانست داروی شفابخشی برای یادگیری و ارتباطات باشد، به بدمستی کاربر منتهی میشد و گروهی از مخاطبان بسیار بسیار دنجنشین جیبهای خود را از قبل ترویج توهمات میانباشتند. در چنین فضایی کودکآزاری و همسرآزاری و حتی خودآزاری و دیگرآزاری برای تولید محتوا و تولید محتواهای دروغین از زندگی و تفکر و اندیشه، رواج یافته است. ژستهای روشنفکری شده است همانی که اگر زمانی در خانوادهای درز میکرد، به کشت و کشتار و دعوا میرسید.
ما از آنور بوم افتادهایم و درگیر بدمصرفی رسانهای هستیم.